به هر حال من از دیدن ویدئوی دوم که عدهای جمع شده اند و به او قول آپارتمان و پرستار میدهند بیشتر ناراحت و متاسف شدم، چون جنبههای تبلیغاتی آن انسان را آزار میدهد.
مرجانه گلچین چهره شناخته شده سینما و تلویزیون که بیشتر او را با مجموعههای طنز تلویزیونی میشناسیم یکی از معدود بازیگران جوان دهه ۶۰ سینماست که خاطرات خوشی را در ذهن مخاطب آن سالها به یادگار گذاشته است.
به گزارش همشهری، با او که در برخی آثار سینمایی وتلویزیونی با رضا رویگری همبازی بوده است درباره شرایط این روزهای این هنرمند و ویدئویی که از حال و هوای او منتشر شده گپ و گفتی انجام داده ایم. ادامه مصاحبه را در ادامه میخوانید:
شما به عنوان یکی از ستارههای زن سینمای دهه۶۰ در کنار آقای رویگری که جوان اول سینمای آن سالها بودند در برخی فیلمها و سریالها همبازی بوده اید. یکی از ماندگارترین آنها «شب بیست و نهم» کاری از زنده یاد حمید رخشانی بوده است که از معدود آثار قابل توجه ژانر وحشت سینمای ایران به شمار میآید. از حال و هوای آن روزها و همکاری با رضا رویگری برایمان بگویید؟
من با آقای رویگری در ۴ پروژه همکاری داشتم. دو فیلم سینمایی «شب بیست و نهم» و «رانده شده». مجموعه تلویزیونی دارا و ندار مسعود ده نمکی (۱۳۸۹) و سریال شاه گوش ساخته داوود میرباقری (۱۳۹۲). شب بیست و نهم اولین پیشنهاد سینمایی من بلافاصله بعد سریال پرمخاطب آینه بود که در آن نقش اصلی دارم، اما آقای رویگری هم به لحاظ سنی از من بزرگتر بودند و هم به عنوان ستاره مرد آن سالها با چهره و بازی قابل توجه در اوج شکوفایی و شهرت بودند. نقش من در آن فیلم که ۱۸ سال بیشتر نداشتم بسیار سخت و پیچیده بود. به خاطر دارم که آقای رویگری طوری باز میکردند که برای نقش مقابلشان بسیار کمک کننده بود. او از هیچ چیز دریغ نمیکرد. در واقع من با کمک آقای رویگری و حسین گیل توانستم از پس نقش دشواری که به عهده داشتم برآیم و همچنان که به آن فکر میکنم لحظات بسیار خوبی را در «شب و بیست و نهم» به یاد میآورم.
با توجه به اینکه این فیلم در زمان خودش بسیار مورد توجه قرار گرفت پیشنهاد فیلم سینمایی «رانده شده» را با هم داشتید؟
بله. بعد موفقیت این فیلم پیشنهاد فیلم سینمایی «رانده شده» کاری از جهانگیر جهانگیری در ۱۳۶۸ داشتم که آن هم تجربه فراموش نشدنی بود. بعد از این دو فیلم وقفه طولانی در فعالیتهای بازیگری من افتاد. همکاری دوباره من بعد سالها با ایشان برای سریال نوروزی دارا و ندار آقای ده نمکی بود. آقای رویگری در سریال دارا و ندار نقش مردی را بازی میکرد که بسیار تحت فرمان همسرش بود و از او میترسید. شاهگوش سریال دیگری بود که بعد از دارا و ندار با رضا رویگری حضور داشتم؛ که هر دو برایم لذت بخش و شیرین بود.
با توجه به همکاری چندبارهای که تا قبل از بیماری و سکته با او داشتید به نظرتان سبک زندگی آقای رویگری چطور بود؟
اتفاقا در سریال شاهگوش به خاطر دارم که چقدر برای همه ما از تغذیه سالم و ورزش را صحبت میکرد. روضا رویگری سبک زندگی مناسبی داشت پیاده روی میکرد خواب و تعذیه به موقعی داشت تا جایی که سر صحنه فیلمبرداری از خانه غذا میآورد و سعی میکرد هر غذایی را نخورد. نکته غم انگیز برای من این بود که دقیقا در زمان فیلمبرداری سریال شاهگوش که او هم باشگاه میرفت هم به سلامتی خود اهمیت میداد سکته کرد و باعث تاسف و تاثر همه ما شد.
نکته یا اتفاقی بوده است در رابطه همکاری شما که برای آن تاسف بخورید یا غمگین باشید؟
به خاطر دارم فیلمی را برای مراسم بزرگداشت خودشان از من خواستند که من برایشان ارسال کردم، اما متاسفانه نتوانستم در آن مراسم حضور داشته باشم که گلایهمند شده بود. بزرگداشت او دقیقا مصادف شده بود و با فوت مادرم و بسیار متاسفام که نتوانستم در آن مراسم حضور داشته باشم.
شما هم به هر حال سالها با بیماری مادر خود مشکلاتی مشابه آقای رویگری داشته اید با دیدن این ویدئو چه احساسی داشتید؟
دیدن این ویدئوها برای امثال من که در این حرفه هستم بسیار ترسناک و نگران کننده است. به هر حال در حالت طبیعی و نرمال یک هنرمند وقتی بازنشسته میشود باید حداقلی از آرامش و رفاه را در زندگی داشته باشد تا با آسودگی خیال روزگار سپری کند و بدون نیاز به کار و فعالیت بتواند از دسترنج سالها تلاش و زحمت خود استفاده کند، اما در شرایطی که ما داریم دغدغههای هنرمندی در اندازههای آقای رویگری تازه آغاز میشود و این موضوع بسیار غم انگیر و تاسف بار است.
من سالها با بیماری مادرم و شرایط سخت نگهداری از او دست و پنجه نرم کردم و هیج نهاد و سازمانی در سینما مرا همراهی نکرد. نه هزینههای سنگین مراقبت از بیمار، درمان و دارو و نه حتی برای معرفی پرستار کاربلد و آشنا به این امور. به همین دلیل هم اکنون با عواقب و عوارض کمر درد و بیماریهای دیگری روبرو شدم. من کاملا درک میکنم که خانم تارا کریمی همسر آقای رویگری چه دشواریهایی را تحمل کردند. به هر حال آقای رویگری در شرایطی هستند که قادر به راه رفتن یا انجام سادهترین کارهای شخصی خود نیستند و همه این شرایط بسیار سخت و غیرقابل تحمل است. هیچ کس را نباید در شرایط نگهداری بیمار قضاوت کرد. این بی رحمانهترین واکنشی است که میتوان نسبت به نزدیکان بیمار داشت.
دیدن این فیلمها بیشتر باید تلنگری باشد برای مسئولان. مدیرانی که وظیفهای جز این برنامه ریزیها ندارند. به هر حال این قشر هنرمند که همه برای آنها سوت و کف و هورا میکشند به مرور به میانسالی و پیری و کهنسالی میرسند و دوران بازنشستگی و از کارافتادگی آنها فرا میرسد و نیاز به رسیدگی و رفاه نسبی دارند. از همین حالا باید برای آنها برنامه ریزی کنند و اجازه ندهند آنها به روزگاری شبیه شرایطی که این هنرمند بزرگوار رسیده اند برسند.
بله به نظر میرسد باید برنامه ریزی بلند مدتی برای این دوران از عمر هنرمندان انجام شود که تا کنون نشده است. شاید با تصور درآمدهای بالای سینماگران، رسیدگی به زندگی این قشر در اولویت مسئولان نیست؟
شما میدانید که اصلا اینطور نیست. ما چقدر و چطور باید بگوییم ما بازیگران مشکلات معیشتی داریم. چطور بگوییم که ما تا زمانی که پروژهای در دست داشته باشیم میتوانیم روی درآمد آن حساب کنیم. اگر یک سال کاری نداشته باشیم در عمل نابود شده ایم و شاید نتوانیم از پس هزینههای سرسام آور زندگی برآییم. من آرزوی سلامتی و بازگشت به روزهای اوج برای آقای رویگری دارم و امیدوارم همه این وعدهها برای خرید آپارتمان و ... در حد همان وعده و وعید باقی نماند و اقدامی عملی انجام شود.
به هر حال من از دیدن ویدئوی دوم که عدهای جمع شده اند و به او قول آپارتمان و پرستار میدهند بیشتر ناراحت و متاسف شدم، چون جنبههای تبلیغاتی آن انسان را آزار میدهد. مگر میشود در فضای محدود سینما کسی از کسی خبر نداشته باشد. چرا به محض وایرال شدن یک فیلم عدهای میخواهند شوی تبلیغاتی برگزار کنند. خوشبختانه صدای این هنرمند به گوش همه ما رسید و دیر نشد. چه بسا افرادی که صدای آنها را هیچ کس نمیشوند و در همین شرایط از دست میروند.