مطالعه STEPs طی سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۵ نشان میدهد کمتحرکی زنان ایرانی از ۴۰ درصد به ۶۳ درصد افزایش پیدا کرده است.
در سال ۱۴۰۵ حدود ۸۰ درصد زنان ایرانی دچار کمتحرکی میشوند؛ اتفاقی که سلامت خانوادههای ایرانی را به طور جدی تهدید میکند و این غفلت جز بازی با آتش نیست!
به گزارش ایسنا، مطالعه STEPs طی سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۵ نشان میدهد کمتحرکی زنان ایرانی از ۴۰ درصد به ۶۳ درصد افزایش پیدا کرده است و پیشبینی روند تغییرات کمتحرکی در دهه بعدی (۱۳۹۶ الی ۱۴۰۵) با این سیر صعودی به بالای ۸۰ درصد خواهد رسید، اتفاقی که سلامت بانوان ایرانی را به طور جدی تهدید میکند.
مدت طولانی است که آمار ارائه شده از سوی مقامات رسمی کشور، زنگ خطر در حوزه سلامت و ورزش همگانی را به صدا درآورده است، اما نکته قابل تامل و عجیب اینکه گویا قرار نیست هیچ اقدام جدی در رابطه با کاهش کم تحرکی و توسعه فعالیت بدنی ایرانیان در دستورکار قرار گیرد و مسیر ترسناکی پیشروی سلامت ایرانیان است.
افشین ملایی، با اشاره به اینکه، مطابق گزارش سازمان آمار، طی سالهای ۱۳۹۶ الی ۱۳۹۹، یک میلیون و ۴۰۰ هزار نفر از شهروندان به تعداد افرادی که ورزش نمیکنند افزوده شد، خاطرنشان کرد: ۵۱ درصد از مردمی که در سال ۱۳۹۶ ورزش میکردند به ۴۶ درصد در سال ۱۳۹۹ کاهش پیدا کرد!
بازتاب کمتحرکی، تلفات افسار گسیخته بیماریهای غیرواگیردار است و علت این است که مردم ایران به دلایل مختلف از ورزش دور شدهاند. سوال مهم اینکه چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟ چرا عمده منابع ورزش ایران، صرف ورزش قهرمانی شده است و در شرایطی که کم تحرکی و بیماریهای ناشی از آن باعث مرگومیر میشود، اعتبارات لازم به ورزش همگانی اختصاص نمییابد؟
در حالی که متوسط بودجه یک باشگاه فوتبال طی یک فصل در لیگ برتر فوتبال ایران به بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان میرسد، سوال بسیار مهم اینکه چرا ورزش همگانی با بیش از ۸۰ میلیون جمعیت مخاطب باید بودجهای ۵ میلیارد تومانی طی یک سال داشته باشد و اینگونه امورات این حوزه حیاتی را بگذراند؟
رییس فدراسیون ورزشهای همگانی همچنین با انتقاد از نحوه توزیع اعتبارات تبصره ۱۴ بودجه ۱۴۰۱، بیان میکند: ۳۱۵ میلیارد تومان بر اساس تبصره ۱۴ بودجه ۱۴۰۱ از سوی مجلس شورای اسلامی در حوزه ورزش توزیع شده که سهم ورزش همگانی در قیاس با سایر فدراسیونها ناچیز و ناامید کننده و قابل تامل است که با چنین نگرشی از سوی مسئولان ارشد ورزش کشور نسبت به سلامت مردم و ورزش همگانی روبرو هستیم.
وی میگوید: در سال ۱۳۹۹، معادل ۳۷ درصد افراد در محیط خانه ورزش میکردند که این به معنای برنامههای موفق در ورزش همگانی برای توسعه ورزش در خانه است. این بدین معناست امکان اجرای برنامههای موفق وجود دارد، ولی محدودیت اعتبارات مانع اجرای برنامه بصورت گستره و فراگیر است.
دلایل مختلف اعم از شیوع ویروس کرونا، تغییر سبک زندگی مردم، آپارتماننشینی و فاصله گرفتن از بازیهای سنتی در کوچه و خیابان به شکل سنتی، فعالیت بدنی کودکان را به طرز چشمگیری کاهش داده است. در این رابطه، رییس فدراسیون ورزشهای همگانی میگوید: این مسئله موجب تاخیر در رشد مهارتهای پایه کودکان ایرانی به میزان ۵ برابری خواهد شد و باعث میشود یک کودک ۷ساله ایرانی مانند یک کودک ۵ساله رفتار کند.
یکی از مهمترین پرسشهایی که تا کنون بارها و بارها مطرح شده و کسی در رابطه با آن قصد تغییر رویکرد ندارد این است که چرا هزینهها در ایران به سمت حوزه درمان و نه پیشگیری سوق پیدا میکند و به چه علت به ورزش همگانی به عنوان یک ابزار پیشگیری در مواجه با آسیبهای جسمی و روحی، توجه نمیشود؟ ملایی در این زمینه نیز عنوان میکند: به چه علت برای حوزه سلامت بیش از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان بودجه اختصاص مییابد و از این میزان حتی ۱۰ درصد به سمت پیشگیری و ورزش همگانی سوق پیدا نمیکند؟
یکی از مهمترین بخشهایی که میتواند کمک حال فدراسیون ورزشهای همگانی باشد، شهرداریها هستند که در توسعه ورزش سلامتمحور با فدراسیون ورزشهای همگانی باید نهایت همکاری را مدنظر قرار دهند و با ایجاد زیرساختها و ایجاد محیطی برای ورزش کردن مردم در مسیری گام بردارند که بتوان افراد با شرایط مختلف را به به ورزش کردن ترغیب کرد.
امروزه دوره نسخه «رویداد محوری» به پایان رسیده است و نمیتوان صرفا با برگزاری رویدادها، سبک زندگی مردم را تغییر داد و باید با رویکرد علمی مبتنی بر بازاریابی اجتماعی و محوریت اجرای پویشهای فعالیت بدنی در ابعاد آگاهی بخشی، رویداد و توسعه زیرساخت، سعی در شناخت و زدودن موانع مشارکت در ورزش همگانی کرد؛ بنابراین، ورزش ایران نیازمند قوانینی است که در کنار فدراسیون ورزشهای همگانی، شهرداریها و سایر دستگاهها نسبت به سلامت مردم پاسخگو باشند.
ورزش همگانی در اوج غوغاسالاری ورزش کشور کمتر مورد توجه قرار گرفته است و بنیادها، مجموعهها و افراد مختلف به جای پرداختن به ورزش همگانی به سمت استانداردهای ورزش قهرمانی سوق داده شدهاند.
چه کسی مسئول کم تحرکی مردم ایران است؟ چه کسی مسئول کم تحرکی کودکان و آینده آنها است؟ چه کسی در این حوزه قبول مسئولیت میکند؟ چرا کسی در این حوزه پاسخگو و مسئول نیست؟ همه اینها پرسشهایی هستند که اگر بتوانیم به پاسخ مشخصی برای آنها دست یابیم به طور حتم خواهیم توانست نسبت به سلامت مردم ایران و افزایش فعالیت بدنی و تحرک آنها امیدوار باشیم، در غیر این صورت ایران و ایرانی در آیندهای نه چندان دور باید منتظر پیامدهایی باشد که دیگر قابل جبران نیست!