احمدی نژاد تاکید کرد: هر مقدار دوره حاکمیت از میزان معین و مناسب فراتر رود، فرصت بازگشت و تن دادن به اراده مردم محدودتر و انجام آن سختتر می شود. ترس از مواجهه با رفتار مشابه آنچه با مردم انجام دادهاند، این حاکمان را در دفاع از حاکمیت خود و طولانیتر شدن آن مصممتر میکند.
محمود احمدی نژاد در نامه به رئیس جمهور روسیه با اشاره به نتایج سوء فراوان ناشی از طولانی شدن غیر متعارف دوره مسئولیت افراد، گروهها و یا احزاب نوشت: شکلگیری باندهای قدرت و ثروت، از بین رفتن شور و نشاط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، بسته شدن فضای نقد و ارزیابی منصفانه، پنهان شدن مفاسد و سوءاستفادهها، عقبافتادگی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، سرکوب استعدادها و اندیشههای بالندهتر و جدیدتر و بسته شدن راه رشد و اثرگذاری نیروها و توانمندیهای خارج از حلقه بسته حاکمان از جمله آثار طولانی شدن دوره مسئولیتهاست که دیکتاتوری نتیجه طبیعی آن است.
متن نامه احمدی نژاد خطاب به ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
عالیجناب آقای ولادیمیر پوتین
رئیس محترم جمهوری فدراسیون روسیه
با سلام و احترام و با آرزوی سلامت و موفقیت و دوستی عمیق برای دو ملت روسیه و ایران و همه ملتها، مناسب میدانم خاطرات دیدارهای بسیار مؤثر، سازنده و جدی دوره مسئولیت اینجانب را یادآوری نمایم.
با توجه به تحولات بسیار مهم جاری در سطح جهان از یک سو و تمهیداتی که برای استمرار ریاست جنابعالی برای سالهای طولانی اندیشیده شده است از سوی دیگر، مایلم مطالبی را با جنابعالی و دیگر حاکمان و همچنین اندیشمندان و دلسوزان جامعه بشری در میان بگذارم.
حق حاکمیت و تعیین سرنوشت از آن آحاد مردم است. این حق اساسی و بنیادین را خداوند با دادن اختیار به انسانها ارزانی فرموده است و هیچ فرد، گروه یا قدرتی حق سلب یا تحدید آن را ندارد.
این حقیقت مستلزم یادآوری مستمر، آشکار، قاطع و همگانی است. چرا که بخش اصلی مشکلات جامعه انسانی از ابتدا تاکنون ریشه در دست اندازی به این حق و زیر پا گذاشتن آن داشته است.
حکومت و قدرت و امثال آن متعلق به آحاد مردم بوده و صرفاً به عنوان نمایندگی مجاز از سوی مردم و ابزاری برای استقرار و جاری شدن این حق و تلاش در راه توسعه آزادی، عدالت و اعمال اراده صاحبان آن است. خارج از این محدوده، حکومتها هیچ اصالت، جایگاه و جوازی ندارند. ساز و کارهای اجتماعی و همه امور سیاسی، فرهنگی و اقتصادی باید بر پایه این حق، قوامبخش آن و بستر مناسبی برای جاری شدن و اعتلای آن باشد.
متأسفانه در طول تاریخ، اغلب قریب به اتفاق حکومتها بدون اعتنا به این حقیقت بدیهی و فارغ از خواست مردم برای خود اختیارات گستردهای وضع کرده و هر یک به نسبتی دائماً حقوق اساسی مردم را به نفع خود مصادره و یا تضییع کردهاند.
تجربه عملی و تحلیل نظری نشان میدهد که طولانی شدن غیر متعارف دوره مسئولیت افراد، گروهها و یا احزاب حتی اگر از مسیر دموکراتیک انجام شود نتایج سوء فراوانی به دنبال دارد که از جمله میتوان به کاهش انگیزه اصلاحی در مردم، شکلگیری باندهای قدرت و ثروت، از بین رفتن شور و نشاط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، بسته شدن فضای نقد و ارزیابی منصفانه، پنهان شدن مفاسد و سوءاستفادهها تا زمان انفجار خبری محتومشان، عقب افتادگی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، سرکوب شدن استعدادها و اندیشههای بالندهتر و جدیدتر و بسته شدن راه رشد و اثرگذاری نیروها و توانمندیهای خارج از حلقه بسته حاکمان، اشاره کرد که با خودداری از تشریح موضوع و به منظور پرهیز از طولانی شدن سخن تنها به ذکر واژه "دیکتاتوری" بسنده می کنم.
جوامع بشری، در سیر تحولات سیاسی و اجتماعی، بنا بر تجربیات پرهزینه خود و در جهت صیانت از حقوق اساسی آحاد جامعه و ممانعت از بروز و افزایش تضییع این حق، تلاش کرده اند به تناسب، ساز و کارهایی را تدوین نموده و به کار بندند.
از جمله توجه به احتمال بالای تخلف هیأتهای حاکمه از تعهدات یا ضعف و ناتوانی آنان در تأمین منویات عموم جامعه، لزوم استمرار فرصت برای مردم جهت اعمال اراده و جایگزینی افراد کارآمدتر و تازهنفستر و همچنین استفاده از اندیشههای متعالیتر در اداره جوامع، ضرورت و لزوم مقید بودن دوره تصدی حاکمان به محدوده معین و مناسب از زمان را به خوبی آشکار کرده است.
حاکمانی که اصرار بر طولانی شدن دوران خود دارند اصولاً خود را در اداره و پیشبرد امور جامعه موفق میپندارند و معمولاً مشکلات، نابسامانیها و ضعفها را به طراحی و دخالت دشمنان داخلی و خارجی و توطئهگران منتسب و فضای جامعه را امنیتی میکنند. این روند بیش از پیش راه را بر حرکت و اندیشه اصلاحی میبندد و فرصتهای رشد و شکوفایی و پیشرفت را از ملتها میگیرد. در چنین شرایطی فاصله بین مردم و حاکمان افزایش مییابد و فریب و پنهانکاری به یک اصل مسلّم در رفتار حاکمان تبدیل میشود. این حاکمان دائماّ بین مردم خود و همچنین بین آنان با دیگر ملتها، مرزهای ساختگی و موهوم ایجاد میکنند.
هر مقدار دوره حاکمیت از میزان معین و مناسب فراتر رود، فرصت بازگشت و تن دادن به اراده مردم محدودتر و انجام آن سختتر می شود. ترس از مواجهه با رفتار مشابه آنچه با مردم انجام دادهاند، این حاکمان را در دفاع از حاکمیت خود و طولانیتر شدن آن مصممتر میکند.
به نظر جنابعالی که در متن عبور مردم بزرگ روسیه از بحران عمیق و گسترده فروپاشی شوروی قرار داشته و نقشآفرینی کردهاید و علیالقاعده با تاریخ سیاسی بسیاری از ملتها و مبارزاتشان برای رهایی و استقلال و اعمال حق تعیین سرنوشت آشنایی دارید، آیا چنین حاکمانی جز در لحظه سقوط فرصت عذرخواهی از مردم پیدا میکنند.
حتی اگر حاکمانی موفق باشند و یا خود را موفق بشمارند، بهترین راه آن است که پس از گذشت مدت محدود و مناسب، جای خود را -البته با انتخاب آزاد مردم - به نیروهای جدیدتر، با انگیزهتر و جوانتر بدهند. در این صورت اولاً ضمن حفظ جایگاه اجتماعی، دستاوردهای مثبت دوران حاکمیت آنان، به سرمایه جامعه برای ادوار بعدی تبدیل خواهد شد و ثانیاً میتوانند توان و تجربیات خود را از طریق حاکمان جدید در خدمت رشد سریعتر و بالاتر جامعه قرار دهند.
در این صورت فرصت مناسب برای ارزیابی دقیق و واقعی عملکرد و شناسایی نقاط ضعف و قوت دوران آنان و طراحی برنامههای اصلاحی و کاملتر برای همگان و به ویژه برای خودشان فراهم می گردد.
منظور از این بحث ممنوعیت حضور مجدد در حاکمیت و پایان حیات سیاسی حاکمان پس از دوره معین نیست. پس از حداقل یک دوره حضور دیگران، فرصت و امکان برای آنان وجود دارد که در صورت تمایل، با توان بالاتر و برنامه بهتر و البته با نظر و انتخاب آزاد مردم در این عرصه وارد شوند. مهم این است که با ایجاد انقطاع در توالی دوره حاکمیتها، زمینه بروز مفاسد پیش گفته از بین برود و یا تضعیف گردد.
بر عهده افراد اندیشمند، دلسوز و متعهد است که اگر قوانین کشور متبوع بر خلاف عرف تجربه شده جهانی، نامحدود بودن دوره حاکمیت یک فرد و یا بدون انقطاع، طولانی بودن آن را مجاز بشمارد، به جای تقویت و تثبیت چنین رویههای به اصطلاح قانونی، نسبت به اصلاح این نقیصه از طریق ارتقاء سطح آگاهیها و مطالبات مردم و هشداردهی به حاکمان از مسیرهای عرفی و قانونی اقدام نمایند.
محتوم بودن پیروزی حق بر باطل، گزاره اساسی نهاد مشترک انسانی است که فطرت پیشگام و عقل پشتیبان به آن نقش برجسته ای داده است.
مجددا تاکید می نماید که حق حاکمیت بر خود که ضامن حیات است، بیاستثناء در ساحت آحاد جامعه به زلالی خرد و شیرینی فطرت جاری است.
حق آزادی، حق انتخاب و حق تعیین سرنوشت که بیت الغزل ادبیات سیاسی و آرمانی همه ملتها و انسانهای آزاده جهان است، چیزی غیر از توسعه اجتنابناپذیر حق حاکمیت برخود در مناسبات ملی و بینالمللی نیست. از این رو این حق محتوم که قائم به حق حیات است، گویی در مرکز جبهه بایدها و ضرورتها، پرچمی از قداست را برافراشته است.
بیتردید هیچ حاکمی و هیچ حکومتی جز به انتخاب آزادانه و خواست یک ملت، مشروع و بر حق نبوده و استوار نخواهد ماند.
تجارب تاریخی بشر، حتی یک مورد خوش نامی برای حاکمانی که به هر ترتیب تلاش کردهاند دوره خود را نامحدود و یا بر خلاف عرف، طولانی نموده و حق طبیعی مردم را نادیده بگیرند، ثبت نکرده است.
حتی اگر وجود امپراتوری جهانی سلطه در حاکمیت آمریکا بهانه اطاله دوره برخی از حاکمیتها باشد، باید یادآور شد که در این ساختار استعماری و در دموکراسیهای کنترلشده که اکثریت قریب به اتفاق را تشکیل میدهند، گروه ثابت پشت صحنه، نقش همان حاکمان با دوره حاکمیت نامحدود را ایفا مینمایند که بخش مهمی از انباشت و بروز مشکلات جهان در دهههای اخیر ناشی از این امر و محصول افکار، سیاستها و عملکرد آن گروه است.
خوشبختانه تبعات سوء این شیوه حکمرانی کاملاً آشکار شده است و سردمداران آن به پایان راه خود رسیده و چارهای جز تن دادن به تحولات گسترده و بنیادین به نفع مردم ندارند. آنان باید در برابر خواست ناشی از آگاهی عمومی نسبت به ریشه مشکلات و همچنین اراده عمومی و جهانی ملتها برای اصلاح اساسی و نهایی وضع جهان، تسلیم شوند.
همانگونه که در ملاقاتهای حضوری تأکید گردید، نظم ظالمانه حاکم بر جهان و اندیشه برتریجویی، اصالت سرمایه و سلطهطلبی و امپراتوری فریب و چپاولگری در عمل شکست خورده و به پایان راه رسیده و ارکان آن، که مدتهای مدید مانند حکومت شوروی سابق، آهنین و غیرقابل خدشه تلقی میگردید به لرزه افتاده است.
شاهدیم که دوران مسابقه برتریجویی و بالاترین نماد آن یعنی مسابقه تسلیحاتی به پایان راه رسیده و یک ویروس آزمایشگاه ساخته، همه زرادخانهها را به یکباره از کارآیی انداخته و با افشای ماهیت ضد انسانی قدرتمداران جهانی، مناسبات ظالمانه و یک سویه سیاسی، امنیتی و اقتصادی و ادبیات و ساز و کارهای سلطهگری و مرزهای غیر انسانی آن را در آستانه فروپاشی کامل قرار داده است.
معلوم است که اصلاح وضع جهان و تحقق آرزوهای تاریخی بشر نمیتواند در چارچوب مناسبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فعلی به وقوع بپیوندد. مناسبات آینده لزوماً بر پایه کرامت انسان، مشارکت عمومی و تعامل آحاد مردم و اراده آزاد آنان، فارغ از تحمیلات و مرزبندیهای کاذب سلطهگران و قدرتمداران شکل خواهد گرفت.
انتظار میرود جامعه انسانی به سمتی حرکت نماید که تمرکز قدرت در هر شکل و صورت آن به طور کامل مضمحل و قدرت به طور حقیقی و کامل به مردم واگذار گردد.
اینجانب قصد دخالت در امور داخلی دیگر کشورها را ندارم اما از آنجا که به سرنوشت مردم روسیه و به آینده جنابعالی علاقمند هستم و همچنین حافظه جامعه و وجدان تاریخ تمام حرکات و تصمیمات سیاستمداران را ثبت و مورد رسیدگی و حسابرسی قرار میدهد، مایلم دوستانه یادآور شوم کاری که امروز سیاستمداران روسیه انجام میدهند بر خلاف روند عمومی جامعه انسانی است. این نوع تصمیمات، همین امروز نیز مورد قضاوت منفی صاحبنظران و دلسوزان در سراسر جهان قرار دارد و تصویر نامناسبی از کشور روسیه و حاکمان سیاسی آن در ذهنها بر جای میگذارد.
به فرض قبول اینکه جنابعالی در تحقق اهداف خود برای روسیه موفق شوید باید توجه داشت که این نوع تصمیمات، توجیهگر و بهانهای برای سلطه طولانی مدت کسان دیگری خواهد شد که میتوانند حیثیت، استقلال، اقتصاد، فرهنگ و موجودیت مردم روسیه یا دیگر ملتها را منکوب نماید.
به جنابعالی اطمینان میدهم که مشارکت و همبستگی روز افزون آحاد مردم در سطح ملی و دوستی و صلح و تعامل رو به گسترش ملتها در سطوح بینالمللی، شب تاریک حاکمیت استبداد و استعمار را به پایان خود بسیار نزدیک ساخته است.
دنیا دستخوش تحولات بزرگ و سریع است و تمام مرزهای ساخته شیطانیان برای جدایی و تقابل بین مردم به زودی برچیده میشود. جهان با طلوع قریبالوقوع انسان جهانی، در آستانه برپایی جهان انسانی مشحون از مشارکت همه جانبه و دائمی آحاد انسانها قرار دارد و روز روشن دنیای بهتر سرشار از آزادی، عدالت، عشق، صلح، آرامش و رفاه را در سپیده طلوع دلانگیز و باشکوه قرار داده است. این همه، در سایه مطالبه و استقرار رهبری و هدایت انسان کامل و موعود الهی حضرت مهدی(ع) به همراهی حضرت مسیح(ع) به سرعت در حال تحقق است.
امیدوارم از صراحت بیان که لازمه اهمیت بالای موضوع بود آزرده خاطر نشده باشید.
در پایان مایلم یک بار دیگر با آرزوی موفقیت برای جنابعالی در اتخاذ تصمیم منطبق بر منافع و مصالح اساسی خود و مردم روسیه و جهان، ارادت قلبی خود را به مردم عزیز روسیه و دیگر ملتها تقدیم دارم.
مردم روسیه، مردمانی باهوش، با اراده، آزادیخواه و عدالتطلب هستند. نفی سلطه خشن و سنگین و کمسابقه رژیم کمونیستی و پافشاری بر حفظ هویت تاریخی خود، نشانی از عظمت و استحکام فرهنگی و نمادی گویا از زنده بودن آن مردم است. معتقدم که مردم عزیز روسیه که از سدهها قبل باورمند به منجی و منتظر ظهور او و استقرار زیباییهای انسانی در جهانند، در ساخت جهان انسانی آینده نقشی مؤثر و پیشگام ایفا خواهند نمود.
برای آنان و همه ملتها، سعادت و سلامت آرزومندم و دستان همه آزادیخواهان و عدالتطلبان را که با پایبندی به حقوق اساسی ملتها به دنبال تحقق آن روز درخشان هستند، به گرمی میفشارم.
محمود احمدینژاد
رئیس سابق جمهوری اسلامی ایران
اردیبهشت ۱۳۹۹