متهم گفت: یک روز دخترم را سوار موتورم کردم و باهم به پاکدشت رفتیم. در آنجا قرص را با آبمیوه به دخترم دادم و در راه بازگشت به تهران در منطقه خاورشهر متوجه شدم او بیهوش شده و در کنار جاده او را از موتور پیاده کردم.
مردی که مدعی است به خاطر اعتراضهای همسر جدیدش، دختر ۱۰ ساله خود را بیهوش و رها کرده در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
به گزارش ایران، رسیدگی به این پرونده از خرداد سال ۹۸ با شکایت زنی که مدعی بود همسر سابقش دخترش را سربه نیست کرده آغاز شد.
وی در تشریح ماجرا گفت: در سال ۸۷ با ناصر ازدواج کردم او قبل از من هم دوبار ازدواج ناموفق داشت، یکسال بعد از ازدواج صاحب دختری به نام سیما شدیم. وقتی دخترمان یکساله بود به خاطر اختلافهایی که با ناصر پیدا کرده بودیم از هم جدا شدیم و سرپرستی سیما به من سپرده شد.
زن ادامه داد: وقتی دخترم به سن هفت سالگی رسید ناصر از من خواست تا سرپرستی بچه را به او واگذار کنم، اما حاضر به این کار نشدم، چون میدانستم که او برای چهارمین بار ازدواج کرده است و نمیخواستم دخترم زیر دست نامادری بزرگ شود، اما همسر سابقم گفت که یا ۱۰۰ میلیون تومان پول به او بدهم یا سیما را با خودش میبرد.
او در ادامه گفت: چند روز بعد او سیما را از راه مدرسه تحویل گرفت و برد و از آن به بعد هم دیگر دخترم را ندیدم. هربار که با ناصر تماس میگرفتم و میخواستم تا صدای دخترم را بشنوم یا او را ببینم با بهانهای جواب منفی میداد که در نهایت احساس کردم او چیزی را از من مخفی میکند و بلایی سر دخترم آورده است.
پس از ثبت این شکایت، ناصر ۴۲ ساله احضار شد و تحت بازجویی قرار گرفت، اما گفت چند ماه قبل بچه را به مادرش تحویل داده و از او خبری ندارد.
اما از آنجا که این مرد میانسال در بازجوییها اظهارات متناقضی را مطرح میکرد، مأموران مطمئن شدند او موضوعی را از پلیس پنهان میکند بنابراین بازجوییها ادامه یافت تا اینکه در نهایت ناصر گفت: همسر چهارمم مخالف نگهداری دخترم بود از من خواست او را به مادرش تحویل دهم، اما من راضی به این کار نبودم و قبول نکردم. بعد از من خواست تا او را به مردی تحویل دهم که بازهم نپذیرفتم.
متهم ادامه داد: فشارهای همسرم ادامه داشت تا اینکه از ناصرخسرو قرصی خریدم و یک روز دخترم را سوار موتورم کردم و باهم به پاکدشت رفتیم. در آنجا قرص را با آبمیوه به دخترم دادم و در راه بازگشت به تهران در منطقه خاورشهر متوجه شدم او بیهوش شده و در کنار جاده او را از موتور پیاده کردم و پس از آن هم دیگر هیچ خبری از او ندارم.
با اظهارات تکان دهنده متهم و در راستای تحقیقات بیشتر، مأموران به منطقه اعلام شده رفتند و استعلامهای لازم را انجام دادند، اما ردی از بچه به دست نیامد.
در ادامه تحقیقات مادر سیما از همسر جدید ناصر به اتهام آدم ربایی و از ناصر به اتهام معاونت در جرایم ارتکابی شکایت کرد.
بعد از آن مأموران به سراغ زن جوان رفتند و او در بازجوییها گفت: من هیچ دخالتی در کار ناصر نداشتم. من فقط به او گفتم خودم فرزند دارم و نمیتوانم فرزند دیگری را بزرگ کنم و از ناصر خواستم او را به مادرش برگرداند.
با تکمیل تحقیقات برای ناصر به اتهام قتل فرزندش و برای همسر چهارمش به اتهام معاونت در جنایت کیفرخواست صادر و پرونده آنها برای رسیدگی به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه پدر ناصر به جایگاه رفت و گفت: با اینکه در ابتدا اعلام گذشت کرده بودم، ولی حالا خواهان اشد مجازات برای پسرم، مادر سیما و همسر چهارم پسرم هستم. پس از آن مادر سیما به جایگاه رفت و عنوان کرد که از ناصر و همسرش شکایت دارم و حاضر به مصالحه هم نیستم.
سپس ناصر به جایگاه رفت و گفت: من قصدم کشتن دخترم نبود و اگر فشارهای همسر چهارمم نبود هیچگاه دست به این کار نمیزدم.
همسر چهارم متهم هم با رد اتهامش گفت: من از ناصر نخواستم بلایی سر دخترش بیاورد فقط خواستم او را به مادرش تحویل دهد. در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.