برخی سیاستهای تهاجمی پوتین را «غیر قابل توجیه» خواندند و پیش بینی کردند در نهایت پوتین در «باتلاق» گرفتار خواهد شد.
فرارو- رابرت گیتس؛ رئیس سابق سیا (۱۹۹۳-۱۹۹۱) و وزیر دفاع اسبق امریکا (۲۰۰۶-۲۰۰۱). اروپا و ایالات متحده مشتاقانه منتظر هستند تا ببینند «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه دستور حمله به اوکراین را صادر خواهد کرد یا خیر. برای سالیان متمادی سیاستمداران و مفسران غربی به این فکر میکردند که چه چیزی باعث میشود پوتین فرمان حمله را صادر کند.
به گزارش فرارو به نقل از فایننشال تایمز، پس از حمله روسیه به کریمه در سال ۲۰۱۴ میلادی، «جان کری» وزیر خارجه وقت امریکا با گلایه از اقدام روسیه گفت: «در قرن بیست و یکم با حمله به کشوری دیگر به بهانهای کاملا ساختگی مانند قرن نوزدهم رفتار نکنید». برخی دیگر، سیاستهای تهاجمی پوتین را «غیر قابل توجیه» خواندند و پیش بینی کردند در نهایت پوتین در «باتلاق» گرفتار خواهد شد. با این وجود، ما در آغازین ماههای سال ۲۰۲۲ قرار داریم و بار دیگر منتظر تصمیم پوتین هستیم.
من معتقدم که اقدامات او را علیرغم آن که اسفناک است میتوان درک کرد. تقریبا هر کاری که پوتین در داخل و خارج انجام میدهد ریشه در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ دارد که از دید او نشانه فروپاشی امپراتوری چهار قرنی روسیه و موقعیت آن کشور به عنوان یک قدرت بزرگ بود.
در داخل روسیه، فروپاشی شوروی و اصلاحات پس از آن به هرج و مرج، فقر و تضعیف چشمگیر موقعیت دولت مرکزی روسیه به دست الیگارشها و مقامات منطقهای انجامید. از زمان ریاست جمهوری پوتین در سال ۱۹۹۹ به این سو، اهداف او ساده بوده اند: بازگرداندن و گسترش اقتدار دولت مرکزی (بدون ذکر افزایش تسلط و ثروت شخصی او) و بازگرداندن روسیه به نقش تاریخی خود به عنوان یک قدرت بزرگ. به طور خلاصه، اقتدارگرایی در درون و پرخاشگری در بیرون.
احیای نقش روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ با بازگشت به سیاست تاریخی آن کشور برای ایجاد منطقهای از کشورهای تحت سلطه در پیرامون از سوی پوتین دنبال شد. استقبال پوتین از این استراتژی برای تامین امنیت در خارج از کشور را میتوان در اقدامات او در بلاروس، مولداوی، ترانس نیستریا، گرجستان، درگیری سال ۲۰۲۰ میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان، قزاقستان و از همه مهمتر اوکراین مشاهده کرد.
او هیچ تمایلی به بازآفرینی اتحاد جماهیر شوروی ندارد. او نمیخواهد مسئول مشکلات جمهوریهای شوروی سابق باشد. آن چه پوتین میخواهد تسلیم شدن است و این که دولتهای مستقل که اکنون در برابر مسکو زانو بزنند و سنگری در برابر غرب و دموکراسی باشند.
«زبیگنیو برژینسکی» مشاور امنیت ملی سابق ایالات متحده معتقد بود که بدون اوکراین امپراتوری روسیه وجود نخواهد داشت. پوتین از اوکراینی که از نظر اقتصادی و سیاسی غرب محور باشد با روابط امنیتی فزاینده نزدیک با ایالات متحده و سایر اعضای ناتو (حتی اگر عضو این ائتلاف نباشد) میترسد. او این موضوع را یک خطر امنیتی حیاتی و به همان اندازه بد، یک مدل اقتصادی و سیاسی جایگزین میداند که احتمالا برای روسها جذابیت فزایندهای خواهد داشت خنجری که اکنون قلب روسیه را نشانه رفته است.
در نتیجه، به نظر میرسد پوتین مصمم است هر اقدامی را که لازم میداند برای بی ثبات کردن و سرنگونی دولت فعلی غرب گرای اوکراین یا تلاش برای تصرف آن کشور از طریق نیروی نظامی انجام دهد.
احیای روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ توسط پوتین هم چنین مستلزم افزایش قابل توجه قابلیتهای نظامی آن کشور و پیگیری یک سیاست خارجی تهاجمی، به ویژه در خاورمیانه و آفریقا خواهد بود. او آمریکا را دشمن اصلی میداند و مصمم است هر کاری که میتواند برای افزایش تنشهای آمریکا در داخل، بر هم زدن روابط امریکا با متحدان اش حتی با مداخله در امور داخلی آن کشورها و تضعیف موقعیت آمریکا در سطح بینالمللی انجام دهد. در این تلاشها او از مشارکت نزدیک و اهداف مشترک فزاینده با چینیها سود برده است.
علیرغم رشد کند اقتصاد روسیه، چالشهای جمعیتی و سایر ضعفهای داخلی، پوتین وضعیت را به خوبی پیش برده، اما تا به حال این کار را نسبتا نرم انجام داده است. او کمکهای غیر مستقیم و ناخواسته زیادی از ایالات متحده دریافت کرد. اختلافات ملی و تقریبا فلج شدن امریکا در کنگره، عقب نشینی نیروهای امریکایی از خاورمیانه و به طور کلی عقب نشینی امریکا از نقش رهبری کننده شش دههای بر جهان و فرار شرم آور امریکا از افغانستان همگی در کنار یکدیگر باعث شده اند تا بسیاری از کشورها خواستار روابط اقتصادی، سیاسی و امنیتی گستردهتر با روسیه و چین باشند.
با این وجود، مشکل پوتین آن است که همانند عادت سایر دیکتاتورها دست خود را بیش از حد بازی کرد. تهدیدهای تهاجمی او علیه اوکراین ناتو را تقویت کرده و سبب شده تا ناتو بر هدف خود تاکید کند. سیاستهای تهدیدآمیز او احساسات ضد روسی را در میان اوکراینیها تقویت کرده و آن کشور را بیشتر به آغوش غرب سوق داده است. هرگونه اقدام نظامی روسیه منجر به مقاومت اوکراین و هم چنین استقرار نظامی گستردهتر نیروهای ناتو در مرزهای غربی روسیه، تعلیق احتمالی خط لوله گاز نورد استریم ۲ و تحریمهای اقتصادی دردناک خواهد شد.
مسکو حدود صد هزار سرباز را در مرزهای اوکراین مستقر کرده است. اکنون چه خواهد شد؟ پوتین خود را در موقعیتی میبیند که موفقیت روسیه یا با تغییر دولت در کی یف (با جانشینی همسو با مسکو) یا با اشغال آن کشور تعریف میشود. گفته میشود تالیران دیپلمات فرانسوی قرن هجدهم گفته بود:«شما میتوانید با سرنیزه هر کاری که بخواهید انجام دهید جز آن که روی آن بنشینید».
پوتین باید به زودی از این نیروهای نظامی روسیه استفاده کند در غیر این صورت با تحقیر خارج کردن آنان مواجه میشود و باید با نزدیکتر شدن اوکراین به غرب روبرو شود. در هر صورت، او در داخل و خارج خود را در موقعیت دشواری قرار داده است. ایالات متحده و متحدان اش باید هر کاری که میتوانند برای تشدید مشکلات پوتین انجام دهند.
دقیقا. الان باید کارتش رو بازی کنه وگرنه بشدت تحقیر خواهد شد