خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز به نقل از یک مقام پلیس دوبی گزارش داد که احمد رضایی احتمالاً خودکشی کرده است. این مقام گفت که جسد احمد اواخر روز ۲۰ آبانماه ۱۳۹۰ در حالی پیدا شد که رگ مچ دست چپ او بریده شده بود.
چند روز قبل فرزند سخنگوی دولت درگذشت. بهادری جهرمی سومین سخنگوی دولت در نظام جمهوری اسلامی بود که داغ فرزند دید. پیش از او احمد توکلی سخنگوی دولت محمدعلی رجایی و علی ربیعی سخنگوی دولت حسن روحانی نیز فرزندانشان را از دست داده بودند.
به گزارش ایسنا، به همین بهانه مروری داشتهایم بر درگذشت فرزندان مسئولان جمهوری اسلامی:
برخی بر این باورند که شهادت سیدمصطفی، سنگینترین ضربه برای امام خمینی (ره) بوده است. این اتفاق به جهت پیامدهای آن در داخل ایران نیز قابل تأمل است چرا که مراسمی که در عزای وی برگزار شد، در تشدید مخالفتها و فعالیتهای ضد حکومت پهلوی مؤثر بود.
سیدمصطفی خمینی متولد ۱۳۰۹ در قم بود. از همان روزهای نخستین فعالیتهای سیاسی پدرش بر ضد حکومت پهلوی، در کنار او به فعالیت سیاسی پرداخت و در پیشبرد حرکت اسلامی نقش بسزایی داشت. امام خمینی (ره) در روز ۴ آبان ۱۳۴۳ علیه لایحه کاپیتولاسیون و انقلاب سفید سخنرانی کرد و چند روز بعد در ۱۳ آبان، شبانه دستگیر و به ترکیه تبعید شد و سپس او را به عراق تبعید کردند. با این حال سیدمصطفی مشاور برجستهای برای امام (ره) بود.
ساواک که از سابقه مبارزاتی سیدمصطفی خبر داشت در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دستور جلب او رابه همراه ملاعلی لطفیان به شهربانی قم صادر کرد. مأموران زمانی که مصطفی در خانه آیتالله مرعشی نجفی مشغول صحبت با او بود، به آنجا یورش بردند و او را دستگیر کردند و مدت ۵۷ روز در زندان قزلقلعه و در سلول انفرادی زندانی شد.
سیدمصطفی خمینی ۱ آبان ۱۳۵۶ در سن ۴۷ سالگی طی حادثهای که جزئیات آن همچنان محل بحث است، در شهر نجف به شهادت رسید. امام (ره) در تشییع پیکر فرزندش همانند تشییع جنازههای دیگر فقط پنج دقیقه مانده به آغاز مراسم در محل حضور یافت و پس از حرکتدادن پیکر تا محل مشخصی جمع را همراهی کرد و سپس بازگشت.
ایشان ارتحال سیدمصطفی را از «الطاف خفیه الهی» نامیدند.
نماز بر پیکر سیدمصطفی خمینی را آیتالله سیدابوالقاسم خویی اقامه کرد و پس از تشییع، پیکر فرزند امام (ره) را در حرم حضرت علیابن ابیطالب (ع) و در کنار آرامگاه محمدحسین غروی اصفهانی به خاک سپردند.
مرحوم آیتالله حسینعلی منتظری رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و قائممقام معزول بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز داغ فرزندش «محمد» را دید.
محمد منتظری یک روحانی و زندانی سیاسی بود که از مبارزان با حکومت پهلوی محسوب میشد و بارها به زندان افتاده بود. محمد، پیرو مکتب امام (ره) بود. او در بازجوییها درباره انقلاب و مردم آشکارا گفته بود: «مقلد روحالله خمینی هستم، نظرم، نظر روحالله خمینی است.»
در شهریور ۱۳۴۵، او را از زندان قزلقلعه به زندان شماره چهار قصر تهران منتقل کردند. او در زندان با روحانیونی مانند آیتالله سیدمحمود طالقانی و آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی همبند بود.
محمد منتظری در خردادماه ۱۳۵۰ طی یک تعقیب و گریز از چنگ مأموران ساواک متواری و پس از مدتی زندگی مخفیانه از مرز شرقی ایران و پاکستان به کمک همرزمانش خارج شد.
آیتالله منتظری به دلیل کسالتهای شدید جسمی و روحی ناشی از زندان و بویژه بیاطلاعی از وضعیت محمد، به سفارش پزشکان سفری چند روزه به شمال کشور را آغاز کرد که پس از بازگشت از سفر و اقامت در نجفآباد از سوی یکی از دوستان محمد منتظری تلگرافی از نجف مشاهده به دستش رسید که «مسافرکم سالم وارد» و به این ترتیب پس از یک سال بیاطلاعی، بیخبری و نگرانی از وضعیت فرزندش متوجه شد که محمد وارد نجف شده است. علاوه بر آیتالله منتظری، ساواک هم تا آن زمان از خروج محمد منتظری از ایران بیخبر بود.
محمد منتظری پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در پایهگذاری کمیته انقلاب اسلامی در ۲۳ بهمن و پیشبرد کار آن نقش بسزایی داشت. همچنین در راستای برپایی حزب جمهوری اسلامی در ۲۷ اسفندماه ۱۳۵۷ تلاش بسیاری کرد.
او در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، گروهی به نام «پاسداران انقلاب اسلامی» را سرپرستی میکرد که یکی از گروههای چهارگانهای بود که بعدها از بههم پیوستن آنها، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوم اردیبهشت ۱۳۵۸ پایهگذاری شد.
«پاسا» که مخفف نام گروه تحت سرپرستی او بود، پاسداری از استقلال، آزادی، حکومت اسلامی، رویارویی با صهیونیسم، واپسگرایی، استبداد و رهایی همه مستضعفان جهان را هدف خود معرفی کرده بود.
منتظری که از چهرههای بانفوذ انقلاب بهشمار میآمد، هفتم تیرماه سال ۶۰ در جریان انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی به همراه آیتالله بهشتی و جمعی دیگر از مسئولان نظام به شهادت رسید.
امام (ره) در پیامی به مناسبت شهادت محمد منتظری خطاب به آیتالله منتظری نوشت: «.. گرچه تمام شهیدان انقلاب و شهیدان عزیز و معظم یکشنبه شب، از برادران ما و شما بودند و ملت قدرشناس برای آنان به سوگ نشستند و دشمنان اسلام در شهادت آنان شاد و اسلام عزیز سرافراز است لیکن از فرزند عزیز شما شناختی دارم که باید به شما با تربیت چنین فرزندی تبریک بگویم. او از وقتی که خود را شناخت ... ارزشهای اسلامی را شناخت و با تعهد و انگیزه حسابشده وارد میدان مبارزه علیه ستمگران گردید …»
محمد فریدون یکی از فرزندان حسن روحانی رئیسجمهوری پیشین بود که در دهه ۷۰ و در آستانه ۲۰ سالگی، به شکل مرموزی درگذشت.
سیدحسین موسویان یکی از اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای دولت اصلاحات و از نزدیکان حسن روحانی در گفتوگویی با نشریه تایم، مدعی شده است که یکی از پسران حسن روحانی، به قتل رسیده است؛ قتلی سیاسی که هرگز قاتل آن پرونده نیز مشخص نشد.
براساس این گزارش، موسویان گفته که منزل روحانی آن زمان در «پایگاهی نظامی در جنوب تهران» بوده است.
او همچنین گفته بود: «خانواده روحانی قتل فرزند خود را «سیاسی» توصیف میکنند.»
بر اساس همین مصاحبه، حسن روحانی سالها درباره این مرگ مشکوک تحقیق کرد، اما در نهایت تصمیم گرفت دست از پیگیری بردارد.
این در حالی است که برخی از رسانهها علت مرگ محمد فریدون را خودکشی عنوان کردهاند.
احمد رضایی میرقائد متولد سال ۱۳۵۵ فرزند ارشد محسن رضایی - دبیر سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام و معاون فعلی اقتصادی رئیس جمهوری - بود. او در سال ۱۳۷۷ و در دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی از طریق دوبی به آمریکا رفت و در آنجا به موضعگیریهای تندی علیه جمهوری اسلامی پرداخت.
در همان زمان، محسن رضایی، سخنان پسرش را محکوم و تصریح کرد که دربارهٔ او نیز همانند بقیه ایرانیان، قانون حکم خواهد کرد.
با این وجود در سال ۱۳۸۴ در سکوت کامل به ایران بازگشت و یک سال بعد، در اوایل اسفند ۱۳۸۵ محسن رضایی تأیید کرد که پسرش به ایران بازگشته است.
سایتهای خبری در سال ۱۳۸۸ گزارش دادند که وی به آمریکا بازگشته است. او پس از خروج دوباره از ایران در آمریکا با تبعهای آمریکایی ازدواج کرد.
شهرام گیلآبادی - معاون وقت اطلاعرسانی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام - ۲۲ آبان ۱۳۹۰ در گفتوگویی اظهار کرد: «احمد رضایی که در هتل گلوریای دوبی در طبقه ۱۸ اتاق ۲۳ اقامت داشته، به قتل رسیده است.»
خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز به نقل از یک مقام پلیس دوبی گزارش داد که احمد رضایی احتمالاً خودکشی کرده است. این مقام گفت که جسد احمد اواخر روز ۲۰ آبانماه ۱۳۹۰ در حالی پیدا شد که رگ مچ دست چپ او بریده شده بود.
بازپرس ویژه قتل تهران در آن زمان علت مرگ او را قتل عمد اعلام کرد. او گفت در اتاق رضایی پوکههای مصرفشده قرص، بریدگی روی ساعد و همچنین اثر شوک الکتریکی بر کف دست وجود داشت در حالی که هیچکس با به کار گرفتن سه روش بهطور همزمان خودکشی نمیکند.
پلیس دوبی جسد را بدون محتویات داخلی (احشا) به ایران بازگرداند و همچنین از تحویل مدارک و لپتاپ شخصی رضایی و نیز ریز مکالمات و محتویات دوربین هتل خودداری کرد.
بازپرس دادسرای جنایی تهران در اینباره گفت: «به نظر ما نحوه برخورد با این پرونده از سوی اماراتیها بیشتر صحنهسازی برای وقوع یک خودکشی است.»
محسن رضایی در چهارمین سالروز درگذشت فرزندش در اینستاگرام نوشت: «جبهه فقط رزمندهها نبودند که فداکاری میکردند و میجنگیدند. خانواده رزمندهها جهاد کمتری از همسران خود نداشتند. چون ما بعضا شش ماه یکبار هم فرصت سرکشی به خانه را پیدا نمیکردیم. همسران رزمندهها هشت سال به صورت یکتنه بار تربیت فرزندان بدون حضور شوهرانشان را به دوش میکشیدند. این بخشی از جنگ است که به آن توجه نمیشود. آیا یک بچه هفت هشت ساله انتظار ندارد با پدرش به پارک و یا بازار برود؟
خانواده من یکی از دهها هزار خانوادهای بودند که این مشکلات را تحمل کردند. این مشکلات روی احمد هم اثر داشت و یک بار به مادرش گفته بود کاش یا پدرم شهید میشد که میگفتیم پدرمان شهید شده و یا میآمد و یک بار با هم به پارک و بازار میرفتیم.
احمد به خاطر روحیات خاصی که داشت و شجاعتی که در وجودش بود، سر پرشوری داشت و دچار اشتباهی در زندگیاش شد، ولی چیزی نگذشت که متوجه شد و با مشورت من نقشی را بر عهده گرفت و به تلافی اشتباهش ضربهای هم به منافقین در امریکا زد که در موقع لازم جزئیات آن را خواهیم گفت.
زوایای قتل احمد مشخص نشده است. پلیس امارات در این زمینه با ما همکاری نکرد. حتی موبایل و کامپیوتر وی را هم به ما ندادند تا ببینیم آخرین تماسهای وی با چه کسانی بوده است. احمد ما بالاخره به اصل خود برگشت و احتمالا به همین دلیل هم به قتل رسید.
یک سال با ما به خانه خدا مشرف شد و ساعتها در کعبه نماز میخواند که همراهان او خسته شده و به هتل بر گشته بودند. به او میگفتند شما زانو درد نمیگیرید؟
احمد بسیار قرآن میخواند و ذکر میگفت. در کنار جنازهاش پارچه سفیدی پیدا کردند که هزار اسم الله را نوشته بود. برایش دعا کنید.»
صبح ۲۸ بهمن ۱۳۹۶ بود که خبر درگذشت محمد توکلی فرزند احمد توکلی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شد. در برخی رسانهها علت درگذشت، عوارض ناشی از پیوند کبد اعلام شد.
این در حالی است که احمد توکلی مرگ فرزند هنرمندش را اینگونه توضیح داد: «بار نخست، در بیمارستان نمازی کبد از کار افتاده محمد را برداشتند و کبد زن عفیفی از عشایر فارس را به وی پیوند زدند. این کار با بزرگمنشی خانواده ساساننژاد در هدیهکردن کبد این مادر جوان ممکن گشت. عمل با موفقیت کامل انجام شد و مردهای را به اذن خدا زنده کرد. بار دیگر که محتاج عمل شد، باز هم با حذاقت طبیبان گروه پیوند شیراز در همان بیمارستان از مرگ رست. این بار سوم که منجر به فوت او در بیمارستان ابوعلی سینا شد، هیچ ارتباطی با وضعیت کبد وی نداشت، بلکه با آمبولی بعد از عمل به طور غیرمنتظره به حالی افتاد که طبیبان، با وجود کوشش بسیار نتوانستند نجاتش دهند.»
علی ربیعی، وزیر پیشین تعاون، کار و رفاه اجتماعی که بعدها سخنگوی دولت حسن روحانی شد، از دیگر مقامات جمهوری اسلامی است که داغ فرزند دیده است.
او شب حادثه را اینطور روایت میکند: «ماه رمضان عابربانکم را به پسرم دادم تا به دوستانش در فرحزاد افطاری بدهد. باتوجه به اینکه عادت داشتیم خوردن شام را به ساعتهای پایانی شب موکول کنیم به او گفتم افطار که کردی شام را بیا خانه تا با هم بخوریم! ساعتها از اذان گذشت و خبری از فرزندم نشد. به فرحزاد مراجعه کردم و هر چه گشتم او را پیدا نکردم. اتفاقی به کلانتری رفتم، آنها گفتند فردی را که تصادف کرده بود، لحظاتی پیش به بیمارستان رسول اکرم (ص) انتقال دادیم. با توجه به اینکه عابربانک من در جیب او بود فرزندم را به نام «علی ربیعی» در بیمارستان پذیرش کرده بودند. او ۲۱ روز در بیمارستان در کما بود و بعد فوت کرد.»
ربیعی در واکنش به مرگ فرزندش گفت: «با توجه به مسئولیتم در جامعه معتقد بودم که این فرد (عامل مرگ فرزندش) که در خیابان لایی میکشد را ما تولید کردیم و از سیاستهای غلط من این فرد این میزان بیتعهد بار آمده است، چراکه اگر فرزندم را به موقع به بیمارستان میرساند او قطعا زنده میماند.»
او همچنین دیماه ۹۵ در سالروز تولد فرزندش نوشت: «بعضی وقتها میمانی بین دو حس عجیب. غم و شادی. در مسیر پرتلاطم زندگی وقتهایی هست که روزی شادترین روز زندگیات بوده و هر سال به پاس دیدن آن روز جشن گرفتهای، اما دست تقدیر چنان میکند که نمیدانی دیگر آن روز برایت شادیبخش است یا سراسر غم ... خوشبختند کسانی که سیر تکامل در این دنیا را با چنان سرعتی میپیمایند که به چشم بر هم زدنی تولدی دیگر به دنیایی بزرگتر را برایشان رقم میزند. آنوقت است که نمیدانی در سالروز تولد عزیزی که دیگر نیست باید خوشحال باشی یا غمگین ... دلتنگی برای عزیزان بویژه در روزهایی خاص نه آن میکند که بتوان گفت ...، اما دلخوشیم به کمالی که برایشان تولدی دوباره را به سرعت رقم زد ... روح «محمد جواد» شاد. امروز سالروز تولد محمدجواد، پسر عزیزم است. همه ما لحظاتی این چنین در زندگی داریم. بیایید قدر همه عزیزانی را که داریم، نیک پاس بداریم. تا میتوانیم عشق بورزیم و از هیچ عاطفهای دریغ نکنیم. شاید فرصتی نباشد.»
طبق روایتی حسین جنتی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود که روز ۲۳ خرداد سال ۱۳۶۱ در خانه تیمی بر اثر درگیری با نیروهای امنیتی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کشته شد.
البته روایت دیگری نیز درباره او وجود دارد که حاکی از دستگیری و محاکمه و نهایتا اعدام وی است.
فاطمه سروری نیز که در سال ۱۳۵۹ با حسین ازدواج کرده بود، بعدها در سال ۱۳۶۷ در عملیات مرصاد کشته شد.
حاصل ازدواج حسین و فاطمه فرزندی بود به نام عاصف که این نوه آیتالله جنتی بعد از مرگ پدر و مادرش نزد پدربزرگ خود زندگی کرد تا اینکه بعدها در سال ۱۳۷۵ و در سن ۱۵ سالگی بر اثر یک حادثه رانندگی درگذشت.
گفته میشود آیتالله جنتی نذر کرده بوده که اگر پسرش که فراری است و روند انقلاب را قبول ندارد دستگیر یا اعدام شود، ۴۰ روز، روزه شکر بگیرد.
درباره مرحوم آیتالله محمدی گیلانی حاکم شرع دادگاه انقلاب، شاید داستان کمی متفاوت باشد. برخی به صراحت ادعا کردهاند که محمدی گیلانی دو فرزند خود کاظم و محمدمهدی را که به عضویت سازمان مجاهدین خلق درآمده بودند، شخصا محاکمه و به اعدام محکوم کرده است. این مطلب، بهصورت ضمنی توسط محمود احمدینژاد هنگام اعطای نشان عدالت بیان شده بود: «باید با افتخار اعلام کنم که آیتالله گیلانی ابتدا عدالت را در مورد خودشان اجرا کرد و بعدا منشأ خدمات ارزندهای به نظام جمهوری اسلامی و انقلاب شد.».
اما اصل ماجرا این است که کاظم و محمدمهدی در درگیریهای سال ۱۳۶۱ و نه در وقایع سال ۶۰ کشته شدند.
حجتالاسلام حسینعلی نیری از نزدیکان و همراهان آیتالله، ماجرا را اینگونه نقل کرده است: «حضرت آیتالله محمدی گیلانی دارای سه فرزند ذکور بودهاند که ارشد آنها مرحوم محمدجعفر، در سال ۱۳۵۸ بر اثر تصادف و عفونت بیمارستانی دارفانی را وداع گفتند. دو فرزند دیگر ایشان که از هواداران سازمان منافقین بودند، بعد از قضایای سال ۱۳۶۰ و اعلان جنگ مسلحانه توسط آن سازمان، منزل پدری را ترک و به زندگی در خانههای تیمی پناه بردند و سرانجام موقع فرار از کشور، در استان آذربایجانغربی دچار حادثه شده و از ترس شناسایی و دستگیری، با خوردن قرص سیانور به زندگی خود خاتمه دادند و کارشان به دستگیری و محاکمه نرسید.»
همچنین گفته میشود وقتی از او استعلام شد که چنانچه با فرزندان شما مواجه شویم چگونه عمل کنیم، پاسخ میدهد: «هر کاری که در موارد دیگر انجام میدهید».
محسن فرزند عبدالحسین روحالامینی رئیس کمیته علمی، تحقیقاتی و فناوری دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام، یکی از کشتهشدگان حوادث پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ در بازداشتگاه کهریزک بود.
او پس از دستگیری در ۱۸ تیر ۱۳۸۸، به بازداشتگاه کهریزک منتقل شد و چند روز بعد، در مسیر انتقال به زندان اوین در تاریخ ۲۴ تیر جان سپرد.
پدرش در اینباره گفته است: «من از روز دستگیری پسرم به هر کجا که مراجعه کردم، پاسخی به من ندادند ... دو هفته را اینگونه سپری کردم. به هر کجا سر میزدم، با دیوار بلندی از ناامیدی روبهرو میشدم. تا اینکه دلالی پیدا شد و گفت اگر چهار میلیون تومان به من بپردازید، ترتیب ملاقات شما را با فرزندتان میدهم. در روز مبعث در حسینیه امام خمینی (ره) و در دیدار مسئولان کشور با مقام معظم رهبری، این موضوع را با وزیر اطلاعات که در ملاقات حضور داشت، مطرح کردم تا در مورد آن فرد دلال تحقیق کنند. شمارههای خود را نیز به وزیر اطلاعات دادم تا اگر نیاز به اطلاعات بیشتری داشت، بتواند با من تماس بگیرد. از وزیر اطلاعات خبری نشد تا آنکه دو روز بعد یعنی چهارشنبه بعد از ظهر، فردی به دفتر کار من زنگ زد و به من گفت .. چرا سراغ پسرتان را نمیگیرید؟ گفتم من دو هفته است که به دنبال اویم و هیچکس از وی خبری نمیدهد. او به من گفت به شما تسلیت عرض میکنم. من فکر کردم که میخواهد بلوف بزند و مرا بترساند. بعد دیدم که نشانی محلی را که باید به دنبال او بروم، میدهد. راه افتادم و به پزشکی قانونی رفتم. مشخص شد که فرزندم را وقتی که گرفتهاند، مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و او را مجروح کردهاند. جنازهاش را که دیدم، متوجه شدم که دهانش را خرد کردهاند.»
همراه با محسن روحالامینی دو جوان دیگر به نامهای محمد کامرانی و امیر جوادیفر نیز کشته شدند.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی روز ۵ شهریور سال ۸۸ در دیدار دانشجویان با اشاره به درخواست آنان برای پیگیری ماجرای کهریزک تصریح کردند: در حوادث پس از انتخابات تخلفات و جنایاتی صورت گرفته است که بطور قطع با آنها برخورد خواهد شد. اولین روزها دستور اکید داده شد که ضمن مراقبت و دقت لازم با اینگونه مسائل برخورد قاطع شود.
سعید مرتضوی دادستان وقت تهران از متهمان پرونده کهریزک بود که محاکمه شد.
همین چند روز پیش بود که علی بهادری جهرمی سخنگوی دولت، سوگوار درگذشت دختر سه سالهاش شد.
او در توضیح علت درگذشت دخترش در اینستاگرام نوشت: «خداوند در این سالها توفیق مراقبت از فرشتهای را به ما عطا کرد که مظلومانه از روز اول زندگی با نارساییهای ناشی از بیماری متابولیک مبارزه میکرد و هیچوقت نتوانست طعم خوشی از همین عمر کوتاه سه ساله خود را بچشد. مشاهده رنج و سختی ناشی از بیماری مزمن کودکی که بارها و بارها تجربه تلخ عمل جراحی را چشید، منزلگاه اصلی او بیمارستان و قوت غالب او قرص و شربت بود، سختترین لحظات زندگی برای هر پدر و مادری است، اما امید به ایجاد آرامش و سلامت برای پارهتنشان این سختیها را قابل تحمل میکرد، هر چند که امروز تقدیر پرودگار به گونهای دیگر رقم خورد.»
اما این اتفاق تلخ تنها مربوط به این چند نفر نمیشود. مهدی سنایی سفیر سابق ایران در مسکو، علی فلاحیان وزیر پیشین اطلاعات و عضو مجلس خبرگان، اشرف بروجردی رئیس پیشین سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، آیتالله العظمی صافی گلپایگانی از مراجع عظام تقلید، آیتالله مسلم ملکوتی امام جمعه پیشین تبریز، حجتالاسلام موسیپور رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، علیرضا محجوب نماینده پیشین مجلس، حجتالاسلام سیدرضا تقوی نماینده مجلس، سردار محمد رحمانی قهرودی فرمانده هوانیروز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حمید میرزاده رئیس پیشین دانشگاه آزاد اسلامی و منصور غلامی وزیر سابق علوم از دیگر چهرههایی هستند که فرزندانشان را بر اثر بیماری یا سانحه از دست دادهاند.