ممکن است که دو طرف در عرصه تبلیغات چیزهای دیگری بگویند، اما تمام شواهد و قرائن نشان میدهد که دو طرف نیاز به توافق دارند. هم ایران و آمریکا میخواهند که مذکرات به نتیجه برسد هم چین، روسیه، آلمان، انگلیس و فرانسه. اما سوال اصلی «چگونه به توافق و راه حل رسیدن» است.
فرارو- دور هشتم مذاکرات وین روز جمعه به مناسب آغاز سال نو میلادی به مدت سه روز تعطیل شد. بر این اساس قرار است که گفتگوها از روز دوشنبه از سر گرفته شود. هر چند پس از همین مذاکرات چند روزه هم پیامهای مختلفی از روند گفتگوها منتشر شده است. علی باقری، رئیس تیم مذاکره کننده ایران روند را مثبت ارزیابی کرده و امیدوار است با آغاز دوباره گفتگوها، مسئله لغو تحریمها از سوی طرفهای مختلف مورد پیگیری قرار بگیرد.
به گزارش فرارو، علاوه بر او، میخائیل اولیانوف، دیپلمات ارشد روس نیز مسیر مذاکرات را حاوی مولفههای مثبت محتاطانهای ارزیابی کرده است. او گفته که مذاکره کنندگان واقعا در حال حرکت به جلو هستند.
اما بررسی اظهارات طرفیهای غربی در آن سوی میز نشان میدهد که آنها به روند گفتگوها چندان خوش بین نیستند.
در این رابطه خبرگزاری آلمان، به نقل از منابع نزدیک به تیم مذاکره کننده این کشور نوشت که در کل گفتگوها از شتاب لازم برای اینکه طی چند هفته آتی به نتیجه برسند برخوردار نیستند.
ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز ادعا دارد که پیشرفتهای به دست آمده در مذاکرات بسیار کندتر از شتاب توسعه برنامه هستهای ایران است.
علاوه بر سیگنالهای منتشر شده از اعضای مشارکت کننده در برجام، حواشی مختلفی نیز در روزهای اخیر در مورد مذاکرات وین به وجود آمده است. از جمله این حواشی میتوان به انتقاد از مذاکره غیر مستقیم ایران با آمریکا، گفتگوهای تیم ایرانی به زبان فارسی با دیگر مذاکره کنندگان و مسیر دو طرف در صورت شکست مذاکرات وین اشاره کرد. در این رابطه حسن بهشتی پور، تحلیلگر مسائل بین الملل در گفتگو با فرارو به سوالاتی در این زمینهها پاسخ داده است.
آنچه از طرف ایران، آمریکا، روسیه و یا کشورهای عضو اتحادیه اروپا به عنوان سیاست اعلانی قلمداد میشود، با آنچه اعمال میشود و در میز مذاکرات گفته میشود، ممکن است تفاوتهایی داشته باشد. در واقع اصولا سیاست اعلانی با سیاست اعمالی متفاوت است. از طرفی ما هم در مذاکرات حضور نداریم، تا در جریان جزئیات گفتگوها باشیم. اما با این حال از قرائن و شواهد برمی آید که دو طرف به یک متن مشترک رسیده اند و این خود یک پیشرفت محسوب میشود. چرا که وقتی دو طرف به یک متن میرسند، بدین معنا که طرفین توانسته اند اختلافات اساسی و کلیات فی مابین را حل کنند. اما بیشتر اختلافات همچنان در جزئیات است. با این حال باید دید که چگونه طرفین میتوانند بر سر این جزئیات به توافق برسند.
با این وجود نباید خیلی به تفاوت روایتها بها داد. چرا که نشانهها حاکی از آن است که ایران و روسیه خواهان آنند که مذاکرات هرچه سریعتر به نتیجه برسد. اما طرف اتحادیه اروپا و آمریکا میخواهد از سطح بالا با موضوع برخورد کند و خیلی خود را مشتاق به رسیدن به توافق نشان ندهد؛ بنابراین به نظر من این تفاوت ها، نباید در تحلیل ما تاثیر بگذارد. آنچه مسلم است این است که اختلاف نظرها با توجه به سیاستهای اعلانی دو طرف عمیق و گسترده است. با این وجود من فکر میکنم که مذاکرات کماکان در چند دور دیگر ادامه داشته باشد تا به نقطه مشترکی برای حل اختلافها برسد.
در رابطه با عکسها و فضاسازیهای اخیر باید گفت که اینها بیشتر جنبه تبلیغاتی و بهره برداری دارد، برای افرادی که میخواهند به اهداف خاصی دست پیدا کنند؛ بنابراین خیلی اهمیت ندارد که این عکسها چه چیزی را القا میکند. اصل قضیه این است که ایران اگر با آمریکا که طرف اصلی مذاکره است وارد گفتگو نشود، عملا نتیجه نمیگیرد. برای اینکه در اردیبهشت سال ۹۷، زمانی که آمریکا از برجام خارج شد، اروپاییها به ایران وعده دادند که میتوانند این خروج از برجام را جبران کنند اما در عمل دیدیم که در برابر هژمونی آمریکا نتوانستند کاری انجام دهند. به خصوص در بخش مالی نشان دادند که بسیار ضعیف هستند. علاوه بر این روسیه و چین نیز عملا از ایران خارج شدند و پروژههای شان را نیمه تمام باقی گذاشتند؛ بنابراین طرف اصلی بحث ما آمریکا است.
دلیلی که ایران برای عدم مذاکره با آمریکا میآورد این است که ایالات متحده از برجام خارج شده و تا زمانی که به برجام بر نگردد، ما نمیتوانیم مذاکره مستقیمی با آمریکا داشته باشیم. علاوه بر این برگشت آمریکا به برجام نیز منوط به اجرای تعهدات ایالات متحده شده است. اساسا این مسئله تبدیل به یک دومینو شده است، چرا که آمریکا هم در مقابل میگوید که زمانی به تعهدات خود برخواهد گشت که ایران به به تعهدات اش برگردد. با این حال از آنجا که ما گیر این سیاست آمریکا هستیم، در واقع ما باید انعطاف نشان دهیم. بدین معنا که به شکل مستقیم وارد گفتگو با آمریکا شویم به خاطر اینکه دیر شدن و طولانی شدن گفتگو، منجر به ضرر دیدن اقتصاد و مردم ما میشود نه به طرف آمریکایی؛ بنابراین به مصلحت کشورمان است که مذاکره غیر مستقیم با آمریکا و اینکه میگوییم، چون آمریکا از برجام خارج شده نمیتوانیم با او مذاکره مستقیم انجام دهیم، را کنار بگذاریم.
منطق حکم میکند که ما با کشوری که درگیری اصلی را داریم وارد گفتگو شویم. در واقع اوست که باعث بروز مشکلات مختلفی برای ما شده است؛ بنابراین اگر قائل به مذاکره و حل مسئله از طریق گفتگو هستیم باید به شکل مستقیم با آمریکا مذاکره کنیم. حالا چه روسیه، چه اتحادیه اروپا میخواهد با آمریکا وارد گفتگو شوند، فرقی به حال ما ندارد. اصل این است که برای منافع ملی خودمان لازم است که مستقیما وارد گفتگو شویم، چه در قالب ۵ به علاوه یک و یا هر چارچوب دیگری که لازم باشد.
از طرفی نباید اسیر فضاسازی رسانهای شویم. چرا که این فضاسازیها به سود ایران است. چه آقای ظریف این مذاکرات حضور داشته باشد، چه نباشد، تفاوت چندانی در روند مذاکرات ندارد. چراکه ما در رویکردها دچار مشکل هستیم. ما در جاهایی نظام بین المللی را قبول داریم و میخواهیم در قالب آن چارچوبها حرکت کنیم و در جاهای دیگر آن را قبول نداریم و میخواهیم آن را نادیده بگیریم. با این رویکرد ما نمیتوانیم به نتیجه برسیم. ما باید به سمتی برویم که ببینیم در این نظام بین المللی چگونه میتوانیم حق مان را بگیریم و چگونه منافع مان را تامین کنیم؛ و گرنه مقابله کردن با این نظام سلطه گر و زورگو جز هزینه چیزی برای ما نداشته است؛ بنابراین باید به دنبال رویکرد جدیدی بگردیم که بتواند مشکلات مان را حل کند. در غیر این صورت اگر ده نفر مثل آقای ظریف را وارد کنیم، ولی رویکردمان همچون قبل باشد، معلوم است که به نتیجه نمیرسیم.
ممکن است که دو طرف در عرصه تبلیغات چیزهای دیگری بگویند، اما تمام شواهد و قرائن نشان میدهد که دو طرف نیاز به توافق دارند. هم ایران و آمریکا میخواهند که مذکرات به نتیجه برسد هم چین، روسیه، آلمان، انگلیس و فرانسه. اما سوال اصلی «چگونه به توافق و راه حل رسیدن» است. اینکه گفته میشود طرفین مذاکره Plan B دارند، تنها برای جوسازی و عملیات روانی و ایجاد ترس در یکدیگر است؛ و گرنه هر دو طرف به دیپلماسی تمکین کرده اند و میدانند که راه حلی جز دیپماسی وجود ندارد و میدانند اگر راه حلی جز دیپلماسی باشد، اوضاع بسیار بدتر خواهد شد. من فکر میکنم که دو طرف به سمت حل مسائل از طریق دیپلماسی حرکت خواهند کرد و از طرفی دیپلماسی هزار راه نرفته دارد و بسیاری از مشکلات را میتواند به مرور زمان حل کند. به این شرط که بپذیرند که باید به سمت یکدیگر حرکت کنند، هر چند این پروسه زمان بر خواهد شد.
من معتقدم که ما لنگ زبان انگلیسی نیستیم. یعنی مذاکرات مشکل اش فارسی گفتگو کردن و یا انگلیسی گفتگو کردن نیست. چالش ما رویکردهاست و باید و نبایدها و سیاست گذاریها است که باید بررسی شود تا مشخص شود که آیا راهی که در پیش گرفته ایم صحیح است یا نه. اما در مورد مذاکره کردن به زبان انگلیسی یک سری مزایا و معایب وجود دارد.
اولاً در مورد خطای مترجم باید اشاره کرد که تیم مترجم برجستهای به همراه تیم مذاکره کننده حضور دارند که اتفاقا به زبان انگلیسی بسیار مسلط هستند و خوب ترجمه میکنند. بنابرین مشکل در این بخش نیست. بلکه مشکل در قسمتی است که مذاکرات را طولانی میکنند. مثلا زمانی که مذاکره سه ساعته به زبان انگلیسی باشد، همان سه ساعت صرف مذاکره می شود. اما وقتی به زبان فارسی مذاکره صورت بگیرد، یک ساعت و نیم مذاکره صورت میگیرد و یک ساعت و نیم زمان صرف ترجمه خواهد شد. این طرف مقابل را کلافه کند. ما دیدیم که در زمان آقای ظریف مذاکرات ۱۲ ساعت طول میکشید و اگر قرار بود به زبان فارسی انجام شود، به ۲۴ ساعت زمان نیاز بود.
اما به فارسی مذاکره کردن حُسنهایی دارد. آن هم این است که در هنگام ترجمه کردن فرصت فکر کردن را به تیم مذاکره کنند میدهد. چون تیم مذاکره کننده کلیات را متوجه میشود که طرف مقابل چه میگوید، ولی وقتی ترجمه زمان بر و سختتر میشود، مذاکره کننده فرصت مییابد که برای پاسخ دادن بیشتر تامل و فکر کند و واکنش و پاسخ بهتری بدهد؛ بنابراین این فاصله زمانی بسیار مناسب است.
در مورد قانونی بودن آن هم، هیچ منعی برای مذاکره کردن به زبان فارسی و انگلیسی وجود ندارد. اما مهم این است که تیم مذاکره کننده به هدف خود برسد. اما طولانی شدن مذاکرات به خاطر ترجمه باعث میشود، که طرف مقابل بین مذاکرات فاصله بیندازد.
مشکل ما مذاکره کردن به زبان فارسی و انگلیسی نیست. بلکه باید نگرشمان را نسبت به نظام بین الملل و جایگاه خودمان در برابر نظام بین الملل مشخص کنیم. علاوه بر این مشخص کنیم که باید تعامل کنیم یا تقابل. نه اینکه جایی که به سود ما است تعامل کنیم و در جایی که به زیان ماست روند تقابل را در پیش بگیریم و حتی تا جایی پیش برویم که نُرمهای جهانی را تغییر دهیم. یعنی چیزی که در طول ۴۰۰ سال در نظام بین الملل شکل گرفته را ما بخواهیم تغییر بدهیم. اما آیا توان و قدرت کافی برای تغییر آن با یک مذاکره را داریم؟
در نظام بین الملل زور و قدرت به معنای کامل حاکم است. بدین معنا که مجموعهای از مولفهها همچون شکل نظامی، اقتصادی، علمی و فرهنگی در نظام بین الملل موثر است. اما اینکه شما حرف خوب بزنید، منطق خوب داشته باشید و استدلال دقیق داشته باشید، کفایت نمیکند. البته جز شروط لازم است، اما اینکه فکر کنید حرف خوب میزنید، سخنرانی خوبی میکنید و منطق خوبی به کار میبردید بدین معنا نیست که با این ویژگیها میتوانید همه چیز را تغییر بدهید.
از آن طرف هم، ما فکر میکنیم با افزایش توان هسته ای، تحریمها لغو میشود هم برآورد غلطی است و ما باید در این استدلال تجدید نظر کنیم. یعنی ما باید به سمت افزایش توان اقتصادی همزمان با افرایش توان هستهای پیش برویم. چرا که اگر ما بتوانیم اقتصاد کشورمان را از طریق اصلاحات اقتصادی بهتر کنیم، آن زمان است که تحریمها کم اثر و یا بی اثر میشود. در چنین شرایطی است که طرف مقابل انعطاف نشان میدهد. اما تا زمانی که تحریمها کارایی دارد، از موضع بالا با ما صحبت میکنند و همچنان فشار اقتصادی میآورند تا امتیازهای مورد نظرش را به دست آورند.