بالا رفتن قیمت ارز یک اتفاق طبیعی است. در زمانی که بهدلیل افزایش انتظارات تورمی در کوتاهمدت و رشد پایدار و مازاد حجم پول در درازمدت بهدلیل ناترازی بانکها و کسری بودجه دولت، تقاضا برای همه کالاها و خدمات افزایش مییابد، قیمت انواع داراییها مثل ملک، طلا یا ارز خارجی افزایش پیدا میکند.
امین کاوئی در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت:
۱- آیا قیمت واقعی ارز نه ۴۲۰۰ تومان و ۲۷هزارتومان، بلکه ۳۰ هزار تومان است؟
وقتی صحبت از قیمت واقعی می شود، تعبیر آن در اقتصاد کلان نوعی «نرخ ارز موثر» است؛ بهطوریکه سهم همه قیمتهای مختلف بسته به وزن آنها و حجم معاملات آنها در بازارهای مربوط به بانک مرکزی (ترجیحی و نیما) یا بانکها و صرافی معامله میشود و صرف واردات کالا و خدمات یا سرمایهگذاری میشود. حدود این عدد با توجه به اعداد فعلی اقتصاد ایران و تزریق بیش از ۱۰میلیارد دلار از نوع دلار ۴۲۰۰ در سال جاری، احتمالا رقمی بین ۲۰ تا ۲۷هزار تومان است. با قطع تزریق ۴۲۰۰ و تعطیلی نیما، قیمت ۳۰هزار تومان هم بنا به توضیح بالا، پایین خواهد آمد.
اطلاق اینکه «ارز در واقعیت فقط یک قیمت واقعی دارد.آن هم قیمتی است که همزمان مردم آزادانه آن را میخرند و میفروشند»، به همین دلیل بالا دقیق نیست و امکان خرید «همه یا بخشی از مردم» ربطی به تعیین نرخ واقعی ارز ندارد.
چنین وضعی در شرایط قیمت دستوری یا سهمیهبندی برای هر کالای دیگری هم رخ میدهد. جایی که با توجه به کمبود ایجادشده، عده کمی حاضر به خرید آن کالا به مقدار کم حتی در قیمتهای بالاتر از تعادلی (قیمت دستوری که به جای خود) خواهند بود.
۲- آیا در رقم ۲۷هزار تومان فعلی معامله در سامانه نیما، کسی حاضر به فروش ارز خود نیست؟
از اینکه ظاهرا در این روزها قیمت نیما در حدود ۲۴ هزار تومان است نه ۲۷ هزار تومان بگذریم (۲۷ هزار تومان قیمت میانگین موزون سناست)، اگر کسی حاضر به فروش ارز خود در نیما نیست، پس چگونه مبادله بین صادرکننده و واردکننده در نیما انجام میشود؟ حتما صادرکنندگانی هستند که ارز حاصل از صادرات خود را در نیما به واردکنندگان میفروشند. صرف جداسازی به دوگانه ارز معامله تجاری و جاری و ارز معامله سرمایهای که مردم عادی برای جمعآوری اسکناس صرفا در دومی خریدار/ فروشنده هستند، باعث اختلاف این قیمت شده است.
۳- آیا علت اینکه «قدرت خرید حقیقی پول در ایران در مقایسه با آمریکا یا اروپا بیشتر است» بهدلیل تحریم یا شریط ویژه است؟
خیر. علت مربوط به سهم کالاهای مبادلهنشدنی مثل اجاره مسکن، دستمزد خدمات و... در سبد خانوار و البته یارانه انرژی در ایران است.
چنین تفاوتهایی به درجات مختلف بین همه کشورهای جهان وجود دارد و ربط خاصی به تحریم یا شرایط ویژه ندارد. طبعا در کشورهای با درآمد سرانه بالاتر و کمتر مهاجرپذیر قیمت خدمات بالاتر است. البته بالا رفتن نرخ ارز بهدلیل انتظارات تورمی و شرایط هیجانی بر این اختلاف بین ارزش اسمی و حقیقی پول میافزاید؛ ولی دلیل اصلی آن نیست.
۴- آیا هنگامی که تورم زیاد و بیثباتی چشمگیر میشود، خروج سرمایه از کشور «آغاز» میشود؟
شواهد تجربی خلاف این را نشان میدهد. نااطمینانی نسبت به آینده ممکن است بر خروج سرمایه موثر باشد؛ اما درست در مواقعی که موج تورمی شروع نشده و تورم در ایران همچنان بین ۲۵-۱۵درصد بوده اما سالها نرخ ارز ثابت مانده است و نرخ حقیقی ارز عملا رو به سقوط گذاشته است، مانند سالهای ۸۹ تا ۹۱ و ۹۵ تا ۹۷، بیشترین خروج سرمایه ثبت شده است. با تعدیل نرخ ارز، خروج سرمایه در سرپایینی قرار میگیرد.
۵- آیا «تولید ناخالص داخلی» با ارز نیمایی محاسبه میشود؟
اساسا واحد تولید ناخالص داخلی، واحد پول همان کشور (در ایران ریال به قیمت ثابت) است نه ارز خارجی که در سالهای اخیر بعد از خروج ترامپ از برجام، تا به امروز حدودا ۲۵-۱۵درصد بنا به محاسبات مختلف از تولید و تولید سرانه ما ایرانیان کاسته شده است و نیاز به سرخوردگی اگر وجود دارد، در همین مقیاس است. اما برای مقایسه با سایر کشورها، نیاز به استفاده از یک واحد پول مشترک وجود دارد.
۶- آیا در شرایط انتظارات تورمی و نااطمینانی، ارز یک «کالا» است؟
اساسا پول ابزار مبادله است؛ اما در شرایط تورمی با بالا رفتن سرعت پول، تقاضای آن پول کم میشود و به تبع آن تقاضا برای همه جانشینها و مبادلهشدنیها با آن پول (از خودرو و ملک و طلا بگیریم تا ارز و ماشین لباسشویی) افزایش مییابد که به صورت تخلیه رشد قیمت روی همه آنها نشان داده خواهد شد.
اما اینکه بگوییم ارز کالا شده است، کمی ناملموس است. بهتر است که گفته شود ارز جنبه «دارایی» و حفظ ارزش پیدا کرده است.
۷- آیا بالا رفتن نرخ ارز یک «مشکل» است؟
خیر. بالا رفتن قیمت ارز یک اتفاق طبیعی است. در زمانی که بهدلیل افزایش انتظارات تورمی در کوتاهمدت و رشد پایدار و مازاد حجم پول در درازمدت بهدلیل ناترازی بانکها و کسری بودجه دولت، تقاضا برای همه کالاها و خدمات افزایش مییابد، قیمت انواع داراییها مثل ملک، طلا یا ارز خارجی افزایش پیدا میکند. درواقع اقتصاد بهعنوان علم تخصیص منابع محدود حکم میکند که دیگر قیمت کم گذشته پاسخگوی تقاضا نیست و باید قدری قیمت افزایش یابد تا دلار به همه برسد.