ایران به دلیل تحریمهای بینالمللی و تنگنای ژئوپلیتیک خودش در رابطه با نداشتن مرز با اروپا تا اندازهای از دسترسی به مارکت انرژی اروپا عقب مانده است، اما با رفع تحریمهای بینالمللی میتواند بازیگر فعالی در زمینه مارکت انرژی باشد، این مساله روسیه و ایران را در این زمینه به رقبای یکدیگر مبدل میکند.
رامین فخاری - دانشجوی مطالعات خاورمیانه؛ منطقه قفقاز جنوبی که شامل ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان بوده، از دیرباز آبستن حوادث مختلف بوده است، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز این منطقه همواره محل نزاع و درگیری آذربایجان و ارمنستان به دلیل اختلافات مرزی و محل حضور سه بازیگر ایران، ترکیه و روسیه بوده است، در این نوشتار قصد داریم به دلایل اهمیت منطقه قفقاز برای سه بازیگر فوقالذکر بپردازیم.
نخستین مسالهای که این منطقه را برای هر سه بازیگر ایران، ترکیه و روسیه جذاب کرده، قرار گرفتن منطقه قفقاز بین دریای خزر و دریای سیاه است که این منطقه را به دلیل وجود منابع نفتی جمهوری آذربایجان و منابع سوختهای فسیلی آسیای میانه اهمیت میبخشد، زیرا خط لوله باکو- تفلیس- جیهان با در نظر گرفتن امکان صادرات منابع سوختهای هیدروکربنی آسیای مرکزی به سمت اروپا میتواند این ناحیه را به یکی از هابهای انرژی مطرح جهان مبدل کند که سه کشور در مسیر این خط لوله یعنی جمهوری آذربایجان، گرجستان و ترکیه میتوانند از وجود این خط لوله سود سرشاری ببرند.
مساله دوم نیز به مورد اول ارتباط پیدا میکند و آن وجود رقبای دیگر برای منابع نفت و گاز آسیای مرکزی و جمهوری آذربایجان در مارکت نفت و گاز است که در این منطقه شامل روسیه و ایران میشود و روسیه و ایران نیز بهطور طبیعی در راستای تامین منافع ملی خود در منطقه قفقاز رقیب ترکیه محسوب میشوند و برای حضور خود در مارکت نفت و گاز اروپا سعی در محدود کردن رقبای خود میکنند در نتیجه حضور روسیه و ایران در منطقه قفقاز نیز در راستای منافع ملی خود کشورها انجام میشود.
موضوع سوم نیز به مارکت نفت مرتبط میشود، ایران به دلیل تحریمهای بینالمللی و تنگنای ژئوپلیتیک خودش در رابطه با نداشتن مرز با اروپا تا اندازهای از دسترسی به مارکت انرژی اروپا عقب مانده است، اما با رفع تحریمهای بینالمللی میتواند بازیگر فعالی در زمینه مارکت انرژی باشد، این مساله روسیه و ایران را در این زمینه به رقبای یکدیگر مبدل میکند.
یکی از دلایل تداوم حضور روسیه در بنادر سوریه و قسمت غربی این کشور نیز کنترل خطوط نفت و گازی است که ممکن است از منطقه خاورمیانه به خاک سوریه و از آنجا به اروپا صادر شود، زیرا با راهاندازی پروژه نورداستریم دوم روسیه قصد دارد تا انحصار بازارهای گازی اروپا را در دست داشته باشد و ایران و عربستان و تا اندازهای نفت آسیای مرکزی و جمهوری آذربایجان که از دریای خزر و قفقاز به سمت ترکیه و سپس اروپا میرود، میتواند رقیب روسیه در مارکت انرژی محسوب شود، همانگونه که نفت و گاز ایران و عربستان نیز میتواند منافع اقتصادی روسیه در پروژه نورداستریم دو را به خطر بیندازد.
در نتیجه روسیه چه به صورت آشکار و چه پنهان سعی دارد که به عنوان یک بازیگر فعال در خاک سوریه و منطقه قفقاز جنوبی حضور داشته باشد و همواره گرجستان به دلیل اهمیت جغرافیایی خود و داشتن ساحل با دریای سیاه در معرض تهدید حمله نظامی روسیه قرار داشته است و روسیه با حمایت از ارمنستان و گرجستان سعی در این داشته است که موازنه قوا را به ضرر ترکیه و جمهوری آذربایجان به هم بزند.
بازیگر منطقهای دیگر مهم حاضر در این منطقه ترکیه است که همانطور که اشاره شد به دلیل اهمیت منابع انرژی این منطقه در این ناحیه حضور دارد، اما حضور ترکیه دلایل دیگری هم دارد، نخستین مساله این است که ترکیه بیشترین سود را از تداوم تحریمهای ایران و تنگنای ژئوپلیتیک ایران در زمینه نداشتن مسیر مستقیم به خاک اروپا میبرد و ایران ناگزیر است که بخشی از تبادلاتش با اروپا و خط لوله گاز خود به سمت اروپا و بخشی از تبادلات مالیاش را از طریق ترکیه انجام بدهد، یکی از دلایل کنشگریهای ترکیه در داخل خاک سوریه نیز مساله خطوط انرژی بود، حال اگر ایران بتواند در منطقه قفقاز دست بالا را داشته باشد و به نوعی ارمنستان و سپس گرجستان را با خود همراه کند، از اهمیت ترکیه تا اندازهای کاسته میشود در نتیجه ایران و ترکیه علاوه بر اینکه مبادلات مالی و... دارند در قفقاز رقیب همدیگر محسوب میشوند.
مساله دیگری که میتوان مطرح کرد، این است که هرچند که اقتصاد ترکیه از اقتصاد ایران بسیار قدرتمندتر است و تولید ناخالص داخلی ملی ترکیه تقریبا سه و نیم برابر ایران است، اما اقتصاد ترکیه نیز در آستانه یک رکود نسبی قرار دارد و این کشور نیز تا اندازهای دارای معضل بیکاری است و ارزش لیر در حال سقوط است، معمولا دولتها زمانی که در آستانه رکود قرار میگیرند، سعی میکنند با تهییج احساسات ملی و قومی مساله اقتصاد را در حاشیه قرار بدهند؛ یکی از دلایل کنشگری ترکیه در حمایت از جمهوری آذربایجان نیز همین مساله میتواند باشد.
موضوع دیگر در رابطه با ترکیه نیز این میتواند باشد که علاوه بر ایران و کشورهای دیگری که میتوانند از مسیرهای ترانزیتی قفقاز را جایگزین ترکیه کنند، یکی از مسیرهای احتمالی ترسیم شده برای جاده ابریشم نوین از دریای خزر و منطقه قفقاز و یکی دیگر از مسیرهای جاده ابریشم نوین از ترکیه عبور میکند و تلاش ترکیه برای حضور در قفقاز با مساله آینده جاده ابریشم نوین و تسلط ترکیه بر مسیرهای جاده ابریشم نوین میتواند ارتباط داشته باشد.
در پایان میتوان گفت که رقابتهای ترکیه، ایران و روسیه هر سه کشور در راستای منافع ملی خودشان یک مساله طبیعی در روابط بینالملل است، اما قدرت دیپلماسی و تقسیم منافع بین کشورهای حاضر در صحنه قفقاز سعی دارند منافع ملی کشور خود را تامین کنند که این رقابتها از دیرباز بین همه کشورها وجود داشته است، اما با ایجاد یک منطقهگرایی نوین اقتصادی مشابه اتحادیه اروپا در خاورمیانه میتوان منافع ملی همه کشورها را بدون منازعه تامین کرد که این مساله نیازمند پدید آمدن یک دیپلماسی فعال بین ترکیه و ایران است.