فرارو- تحولات افغانستان سیر پیچیده ای را طی می کند. گروه طالبان ضمن تسخیر افغانستان، قویا در حال تلاش جهت رساندن این پیام به جامعه بین المللی هستند که سعی دارند ساختاری مطابق با یک دولت عادی در روابطِ بین الملل را در افغانستان روی کار آورند و در این مسیر نمی خواهند: حقوق زنان را نفی کنند، سختگیریهای افراطی را در جامعه افغانستان حاکم کنند، افغانستان را به پایگاهی برای تروریسم بین المللی تبدیل کنند و یا کشت و صادرات مواد مخدر در اففغانستان را تسهیل کنند.
با این حال برخی ناظران و تحلیلگران بر این باورند که طالبان در برهه کنونی صرفا یک سری مواضع نمایشی را در پیش گرفته اند تا قدرت خود را در افغانستان مستقر کنند و بلافاصله پس از این مساله، رویه ها و رفتارهای متفاوتی را در پیش خواهند گرفت. از این رو، آن ها به نوعی معتقدند که در برهه کنونی، "جعبه پاندورا" در افغانستان باز شده است (اصطلاحِ باز شدن جعبه پاندورا اشاره به افسانه های یونانی دارد که در آن شیاطین و بلاها در یک جعبه که متعلق به پاندورا، اولین زن جهان بود در اسارت بودند و شدیدا به پاندورا توصیه شده بود تا درِ جعبه را نگشاید، با این حال وی این کار را کرد و جهان را با سیاهی رو به روکرد) و باید منتظر اتفاقات منفی و ناخوشایند در افغانستان بود.
از این رو، جهت بررسی مسائل افغانستان، در گفتگویی اختصاصی با دکتر "علی واحدی" کارشناس سیاسی افغانستانی سعی داشته ایم آخرین تحولات افغانستان را مورد بررسی قرار داده و تصویری روشن تر از آنچه در افغانستان می گذرد، داشته باشیم. مشروح گفتگوی علی واحدی با پایگاه خبری "فرارو" را در ادامه بخوانید:
بر اساس ارزیابی ها، ارتش افغانستان قریب به 300 هزار پرسنل نظامی در اختیار داشته و در 20 سال اخیر نیز از آموزش و پشتیبانی نظامی ایلات متحده آمریکا و ناتو برخوردار بوده است. این در حالی است که طالبان از 75 هزار شبه نظامی که هیچ گونه آموزش نظامی خاصی نمی بینند و چندان هم از حیث تامین تسلیحاتی، وضعیتی مثل ارتش افغانستان نداشته اند تشکیل می شود. با این شرایط، چطور ارتش افغانستان در نبرد با طالبان شکست خورد؟
سوال خوبی است. در پاسخ به این پرسش باید گفت که درست است که ارتش افغانستان از 300 هزار پرسنل نظامی تشکیل می شد و ظاهرا از حمایت های آموزشی و تسلیحاتی قدرت های غربی نیز برخوردار بود، با این حال، باید توجه داشته که ساختار این ارتش، به نوعی طراحی شده بود که صرفا در راستای منافع آمریکا و دیگر قدرت های غربی باشد. همین مساله نقطه ضعف اساسی آن بود. آمریکا به نوعی ارتش افغانستان را مسلح می کرد که اگر روزی این ارتش خواست در مقابلِ خود آمریکا بایستد، به هیچ عنوان این قدرت را نداشته باشد.
از این رو اساسا آمریکا ارتش افغانستان را به مثابه ابزاری جهت دفاع از منافع واشنگتن می دید و حتی در درگیریها با طالبان، آمریکایی ها فقط و فقط ارتش افغانستان را به سپر بلای خود تبدیل کرده بودند. از سویی دولت افغانستان نیز به ارتش این کشور توجهی نمی کرد. بارها و بارها نیروهای ارتش افغانستان در جریان درگیریهای خود هدفِ حملات نیروهای ناتو و آمریکا قرار می گرفتند و تلفات سنگینی نیز می دادند. از طرفی، حقوق ماهانه ای نیز که به نیروهای ارتش افغانستان تخصیص داده شده بود هم در موارد مختلف و متعددی به تعویق می افتاد و به امور لشکریان، رسیدگی مناسبی از سوی دولت افغانستان صورت نمی گرفت.
در این میان، آمریکایی ها به طور خاص، به طیفی از ارتش افغانستان و همچنین دیگر گروه های نظامی این کشور توجه داشتند که با آن ها زد و بندهای ویژه ای داشتند. با این حال متاسفانه سطوح پایین ارتش افغانستان، به شدت با مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم می کردند. به طور کلی سربازان افغان اگر مجروح می شدند یا به اسارت گرفته می شدند، رسیدگی چندانی به آن ها نمی شد و مورد بی اعتنایی قرار می گرفتند. از این رو، عملا نظامیان افغان انگیزه ای نداشتند که مثلا بعد از خروج آمریکا از افغانستان، مدافعِ ملت و دولت این کشور باشند و در برابر طالب ها ایستادگی کنند.
با این حال، در جهه مقابل، طالبان این انگیزه را داشتند که قرار است آمریکا را از افغانستان بیرون کنند و بار دیگر قدرت را در این کشور به دست گیرند. از این رو شاید مهمترین دلیلی که طالبان توانستند بر ارتش افغانستان پیروز شوند این بود که اساسا نظامیان افغان انگیزه ای جهت ایستادگی در برابر طالبان نداشتند و آمریکایی و دولت افغانستان نیز ساختاری را در ارتش افغانستان ایجاد کرده بودند که ارتش افغانستان را با ضعف ها و چالش های ساختاری فراوانی همراه کرده بود. کما اینکه دیدیم این ارتش خیلی زود هم فروپاشید.
*"جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا اخیرا در موضع گیری در مورد تحولات افغانستان گفته است که "مردم افغانستان باید خود جنگ در کشورشان را اداره کنند و آمریکا دیگر در این کشور مداخله ای نخواهد داشت". شما این موضع گیری رئیس جمهور آمریکا پس از آنکه نیروهای نظامی این کشور، 20 سال در خاک افغانستان حضور داشته اند را چگونه ارزیابی می کنید؟
این پاسخِ بایدن حقیقتا نادرست و شرم آور است. رئیس جمهور آمریکا با این موضع گیری خود عملا سعی کرده واشنگتن را از قید مسوولیت هایش در قبال مردم افغانستان برهاند. از وی باید پرسید چطور تا آن زمان که منافع شما در افغانستان تامین می شد، شما حاکمیت و حضور نامشروع خود در افغانستان را به ملت این کشور تحمیل می کردید اما حالا که آمریکایی ها احساس کرده اند که سطح مشکلات داخلی و بین المللی آن ها به شدت زیاد شده، سعی دارند از مسوولیت های خود در قبال ملت افغانستان شانه خالی کنند.
از رئیس جمهور آمریکا باید پرسید چرا در زمان حضورشان در افغانستان در تمامی مسائل این کشور از سیاست و اقتصاد و اجتماع و غیره، خود را مجاز به دخالت در امور افغانستان می دانستند؟ دولت های آمریکا همواره به ملت افغانستان وعده ایجاد شرایط بهتر و مناسب تر را می دادند حالا چه شده که تمامی مسائل را به ملت افغانستان محول می کنند؟ مگر همین آمریکایی ها نبودند که خود را حافظ نظم و امنیت افغانستان، و همچنین دولت و ملت این کشور معرفی می کردند؟ مگر همین ها نبودند که می گفتند ما آمده ایم تا مانع از اوج گیری افراط گرایی در افغانستان شویم؟ آیا در آن زمان که این وعده ها را سر می دادند، همه چیزِ مرتبط با آن ها(وعده ها) مشورعیت داشته و قانونی بوده ولی اکنون اینطور نیست؟ به نظر من این حرف رئیس جمهور آمریکا کاملا نابجا است و از هیچ عقلانیت و مشورعیتی برخوردار نیست و صرفا در چهارچوب های خودخواهانه رهبران واشنگتن قرار دارد.
طالبان در شرایط کنونی نیروی غالب در افغانستان هستند. آن ها در روزهای اخیر تاکید داشته اندکه سعی دارند تا ساختار دولتی منظمی در افغانستان تشکیل دهند و در این مسیر وعده داده اند که می خواهند دولت در افغانستان وضعیت عادی همچون دیگر دولت های جهان داشته باشد و قرار نیست رویه های افراط گرایانه در این کشور بار دیگر حاکم شوند. آیا با توجه به ایدئولوژی طالبان، این وعده ها، امکانِ عملی شدن دارند؟ آیا اساسا واقعی هستند؟
درپاسخ به این سوال باید بگویم که طالبان تجربیات زیادی در طول سال های اخیر کسب کرده اند. آن ها زمانی در قدرت بوده اند و فهمیده اند که همراه نبودنِ مردم با آن ها می تواند بهایی سنگین برای این گروه داشته باشد. از سویی آن ها دیده اند که سرنوشت اتکا به آمریکا و دولت های غربی چیزی جز سقوط و نابودی نیست (تکیه خود آن ها هم در زمان هایی به آمریکا بوده که در نهایت با حمله خودِ آمریکا، از قدرت درسال 2001 خلع شدند). کما اینکه دولتِ "اشرف غنی" نیز که به آمریکا و غرب وابسته بود، در نهایت و زمانیکه حمایت ها از آن برداشته شد، در کمترین زمان ممکن فروپاشید. مردم افغانستان با دولت این کشور نیز همراه نبودند که اگر بودند، این دولت با این سرعت فرو نمی پاشید. حال، طالبان با کسب این تجربیات، به خوبی می دانند که نمی توانند هر کاری که می خواهند در دوران حضور خود در قدرت انجام دهند. از این رو، به نظر من رهبریِ طالبان در شرایط کنونی کاملا آگاه به قیود و محدودیت های مختلف هستند و آن ها را در محسابات راهبردی خود لحاظ خواهند کرد.
اخیرا دولت آمریکا اعلام کرده که منابع مالی افغانستان را در نهادهای آمریکایی، به طور کلی بلوکه خواهد کرد تا طالبان نتواند از آن ها استفاده کند. شما این تحول را چگونه ارزیابی می کنید؟
این هم یک خیانت بزرگ دیگر از جانب دولت آمریکا نسبت به ملت افغانستان است. بعید می دانم جدای از طالبان اگر هر ساختار دیگری نیزدر افغانستان روی کار می آمد، آمریکایی ها اجازه دسترسی افغانستان به منابع مالی اش را می دادند. البته که آمریکایی ها در انجام اقدامات اینچنینی، سابقه ای طولانی دارند و در مورد بسیاری از کشورها این اقدام را انجام داده اند. آمریکایی ها در دوران حضورخود در افغانستان، هر آنچه توانستند از ثروت ملی افغانستان چپاول کردند و بُردند. در نهایت نیز به مردم افغانستان خیانت کردند. این درس بزرگی برای جهان است. آن ها حتی از دولتی که خود نیز بر سرکار آوردند حمایت نکردند و در نهایت سقوط آن را تسهیل کردند. به نظر من اساسا آمریکا در راستای منافع خود، هر کاری انجام می دهد ودراین مسیر هیچ احترامی برای ارزش های بشری قائل نیست. چپاولگری آمریکایی ها از افغانستان نیز برای ما مردم افغانستان، به هیچ عنوان پدیده ای جدید نیست.