با رفتن عادل فردوسیپور و برخی دیگر از چهرههای ورزشی تلویزیون از شبکه سه و بر سر کار آمدن مدیران جدید، فعالیت حمیدرضا صدر هم در صداوسیما محدود شد. او در سالهای آخر عمر اغلب در آمریکا زندگی میکرد
ورودش به تلویزیون و صحبت از فوتبال، به واسطه چهره و کلام متفاوتی که با دیگر کارشناسان ورزشی صداوسیما داشت، از همان ابتدا نظرها را به خود جلب کرد. خودش اینگونه میگفت که «ورودم به صداوسیما در ابتدا عدهای را با این علامت سؤال مواجه کرد که این دیگر از کجا آمده که در مورد فوتبال صحبت میکند، اما بعدها گفتند که طی نظرسنجیهایی که انجام شده، خیلیها استقبال کردند که یکی از زاویه زندگی به فوتبال میپردازد.»
به گزارش ایسنا، حمیدرضا صدر که لیسانس اقتصاد دانشگاه تهران بود و فوق لیسانس شهرسازی دانشکده هنرهای زیبا را داشت، هشت ساله بود که برای نخستین بار به امجدیه رفت تا فوتبال ببیند. بعدها که بزرگتر شد، در بحبوحه انقلاب، باز هم به امجدیه میرفت، اما این بار با انگیزهای دیگر به نام «عکاسی» تا اتفاقات سیاسی آن دوران را ثبت و تصویر کند؛ «به عکاسی علاقهمند بودم. به امجدیه میرفتم و با دوربین ۸ میلی متری از تظاهرات و تیراندازیها فیلمبرداری میکردم. اکنون آن فیلمها در انباری خانهمان است، اما تمایل ندارم که به آنها رجوع کنم، زیرا همیشه رو به جلو حرکت کردهام.»
حمیدرضا صدر این نگاه رو به جلو را در قبال نوشتن درباره سینما در نشریههای تخصصی هم داشت. زمانی پای ثابت مجله فیلم بود و برای نخستین بار در سال ۶۲ در این نشریه نوشت؛ هنگامی که برای اولین بار نوشتهاش را خواند هیجان زده شد، اما بعدها که دوباره آن را خواند، از متنش لذت نبرد. او پس از تعطیلی «مجله هفت» که آن را ناجوانمردانه خوانده بود، دیگر به طور مستمر درباره سینما ننوشت و معتقد بود دیگر دوران آن گونه نقدها به سر آمده است.
اما آنچه بیش از همه صدر را به چهرهای شناخته شده برای مردم تبدیل کرد، حضورش در برنامههای تلویزیونی و صحبت از فوتبال و زندگی در کنار چهرهای به نام عادل فردوسیپور بود.
حمیدرضا صدر در دهه ۹۰ در بسیاری از برنامههای زنده فوتبالی در شبکه سه سیما حضوری پررنگ داشت. جام جهانی ۲۰۱۸ بود که او با حضور در ویژه برنامه فردوسی پور (سال ۹۷)، به همراه محمدرضا احمدی در استودیو و محمدحسین میثاقی (گزارشگر)، پای ثابت نقد بسیاری از فوتبالها بود.
او زمانی در برنامههای «نود» فردوسیپور هم حضوری فعال داشت و معتقد بود که «این برنامه از فراموش شدن فوتبال جلوگیری میکند». میگفت: «متاسفانه فوتبال ایران به خودی خود نه زنده هست و نه پویا، اما «نود» نقاط تاریک و سیاه این رشته ورزشی را با نگاهی نقادانه به تصویر میکشد و حفظ توجه به یک رشته ورزشی به خودی خود کاری مهم و شایسته تقدیر است.»
حمایت صدر از فردوسیپور در مقطعی که از سوی سایمون کوپر نویسنده «فوتبال علیه دشمن» به ترجمه غیرقانونی کتابش متهم شد هم برای همیشه در یادها مانده است؛ هرچند که این موضعگیری از سوی بسیاری با انتقاد همراه شد.
البته همکاری این مفسر فقید ورزشی با صداوسیما فقط به برنامههای شبکه سه و عادل فردوسیپور محدود نمیشد. او سال ۹۴ در برنامه «آن سوی نیمکت» شبکه ورزش هم به عنوان کارشناس ثابت حضور داشت؛ برنامهای که به گواه نظرسنجیهای صداوسیما، یکی از پربینندههای شبکه ورزش هم بود. آنسوی نیمکت، رخدادهای فوتبال جهان را با رویکردی عمدتاً تاریخی، جامعهشناسانه و فنی، مورد بررسی قرار میداد.
همکاری با مجموعه مستند تاریخچه شهرآورد فوتبال ایران که توسط مزدک میرزایی برای شبکه مستند ساخته شد و صدر در مقام کارشناس حضور داشت، از دیگر فعالیتهای او با تلویزیون محسوب میشود.
اما با رفتن عادل فردوسیپور و برخی دیگر از چهرههای ورزشی تلویزیون از شبکه سه و بر سر کار آمدن مدیران جدید، فعالیت صدر هم در صداوسیما محدود شد. او در سالهای آخر عمر اغلب در آمریکا زندگی میکرد و همکاریاش با صداوسیما هم تنها به چند ارتباط تصویری با برنامه «فوتبال ۱۲۰» محدود شده بود که تا همین اواخر از سوی فردوسیپور تهیه میشد.
پیام احساسی و امیدبخش فردوسیپور، پس از اطلاع یافتن از وخیم شدن بیماری حمیدرضا صدر و جمله معروف «من عاشق حرکات دست شما در هنگام تماشای فوتبال هستم و امیدوارم تا بهبودی کامل، شرایطی فراهم شود که باز هم مسابقات حساس داخلی و خارجی را با هم تماشا کنیم.» در هفتههای گذشته بارها در رسانهها و شبکههای اجتماعی دست به دست شد تا یادآور روزهای فوتبالی این دو دوست در صداوسیما باشد؛ سالهایی که به باور فردوسیپور میتوانست بار دیگر تکرار شود، اما بیماری حمیدرضا صدر این اجازه را نه به فردوسیپور داد و نه به خود حمیدرضا صدر.
هرچند حمیدرضا صدر پرونده حضور در تلویزیون را خیلی زودتر از اینها بسته بود. او دو سال قبل در پاسخ به اینکه چرا از صداوسیما رفت، در فضای مجازی چنین گفته بود: «دیگر کسی حوصله ما را ندارد. در عین حال بیادعا و بیتعارف، نوبت جوانها رسیده که لبالب از استعداد هستند.»