رهبران سازمانی باید بتوانند با تمام افراد دارای این سبکهای ارتباطی کار کنند. آنها اغلب حتی باید بهطور همزمان در یک گروه کاری با چند دسته از این افراد ارتباط برقرار کنند. تفاوتهای فکری و شناختی افراد باعث میشود که اهمیت مهارتهای ارتباطی برای رهبران سازمانی بیش از پیش شود.
کسبوکارها در دوره غافلگیری با دگرگونیهای عالمگیر همچون کرونا، به مدیرانی نیاز دارند که ۸ مهارت ویژه داشته باشند. مدیران عصر جدید بیش از هر داشتهای، باید «آماده عبور از بحران» باشند. در یکسال اخیر شرکتهایی با مدیران مجهز به مهارت «رشد محوری» توانستند زودتر از رقبا احیا شوند. «اعتماد به نفس» و «انگیزهسازی برای کارکنان» نیز از جمله این مهارتها است.
به گزارش european business review، مهارتهای نرم برای تمام حرفهها اهمیت دارد. با این حال، رهبران سازمانی نیازمند مجموعه خاصی از مهارتها هستند. از رشدمحور بودن تا اعتمادبهنفس و حفظ خونسردی، تعدادی از مهارتهای موردنیاز رهبران سازمانی هستند که در این مقاله به آنها میپردازیم. این مهارتها دستکم در صورت تمایل آنها به موفقیت کارکنان و کسبوکارشان اهمیت دارند. بحث توسعه «مهارتهای شخصی» موضوعی متداول در مباحث مدیریتی است. اما در محیطهای کاری عصر مدرن، مهارتهای نرم اهمیت ویژهای پیدا کردهاند؛ هر چند برخی از آنها با توجه به شرایط و نوع کار شما مهمترند.
اگر مدیر، رئیس، سرپرست پروژه یا رهبر تیم هستید، میتوانید به فهرست مهارتهای زیر برای موفقیتهای حرفهای نگاهی بیندازید.
ارتباطات همواره باید نخستین مورد در چنین فهرستهایی باشد؛ چراکه یک نیاز جهانشمول برای رهبری در هر سطحی است. فرآیند ارتباطات، همانطور که از تعریفش مشخص است، شامل بیش از یک فرد میشود. توانایی ایجاد ارتباط با آنهایی که هدایت میکنید، لازمه دستیابی به نتایج مطلوب است (فارغ از آنکه دنبال چه نتایجی باشید).
رهبران سازمانی در ارتباطات خود با چهار دسته از افراد مواجه میشوند:
متفکران: این دسته ژرفاندیش و آرام هستند و برای بررسی تمام جوانب امر و ارائه پاسخ و تصمیمگیری نیاز به زمان دارند.
اجتماعیها: آنها به سرعت اطلاعات را پردازش میکنند و دادههای مورد نیاز برای تصمیمگیری را از گفتگو با دیگران بهدست میآورند.
نقلکنندهها: این دسته هم رابطهمحور هستند، اما اطلاعات را با سرعتی کمتر از اجتماعیها پردازش میکنند.
هدایتکنندهها: آنها تصمیممحور هستند و تصمیمگیریهایی سریع و اثربخش دارند.
رهبران سازمانی باید بتوانند با تمام افراد دارای این سبکهای ارتباطی کار کنند. آنها اغلب حتی باید بهطور همزمان در یک گروه کاری با چند دسته از این افراد ارتباط برقرار کنند. تفاوتهای فکری و شناختی افراد باعث میشود که اهمیت مهارتهای ارتباطی برای رهبران سازمانی بیش از پیش شود.
یک قرن پیش، آن دسته از رهبران سازمانی که میتوانستند ثبات را حفظ کرده و بهرهوری را بالا ببرند موفق بودند. در عصر مدرن و نوآور، آنها باید بتوانند دستورالعملهای ثابت را یکباره رها کرده و رویههای جدیدی را در پیش بگیرند که تناسب بیشتری با شرایط رقابتی و محیطی جدید دارد. آنها باید ذهنیتی مبتنی بر رشد داشته و هر لحظه آماده پذیرش ایدهها و رویههای عملیاتی جدید باشند. این مهارت همچنین به معنای تمایل به یادگیری مداوم و حفظ انعطافپذیری کسبوکار در بررسی راهکارهای جدید است.
مثالی از این موضوع را میتوان در کوچ دستهجمعی کسبوکارها به دورکاری در سال ۲۰۲۰ مشاهده کرد. حرکت به سمت محیطهای کار مجازی (که اغلب یکشبه اتفاق افتاد) به معنای آن بود که رهبران سازمانی سراسر جهان باید خود را بهسرعت با شرایط جدید انطباق میدادند. آنها از همان ابتدای همهگیری کرونا مجبور شدند با ذهنیتی باز بهدنبال چارهجویی چالش جدید باشند. کرونا رهبران سازمانی را وادار کرد که رویههای متداولی مانند استخدام، بهکارگیری و آموزش کارکنان جدید را هم به صورت آنلاین انجام دهند.
در گذشته حتی چنین اقدامات سادهای نیز نیازمند ارزیابیهای سازمانی، ساختاربندی مجدد و بیان انتظارات و مسوولیتهای کارکنان جدید بود (فعالیتهایی که تمام آنها به صورت حضوری انجام میشدند). علم مدیریت و رهبری سنتی بدون برخورداری از ذهنیتی رشدمحور، نمیتوانست راهکاری برای این شرایط جدید ارائه دهد.
الهامبخشی را هیچگاه نمیتوان دستکم گرفت. با سرد و محاسبهگر بودن و تمرکز صرف بر تقویم و بهرهوری نمیتوان الهامبخش و برانگیزاننده دیگران بود. اگر واقعا بهدنبال هدایت کارکنانتان هستید، باید از این نگرش ماشینی فراتر رفته و با توانمندسازی کارکنانتان، آنها را به رشد و پیشرفت شخصی خودشان ترغیب کنید.
روشهای مختلفی را میتوان در الهامبخشی به دیگران استفاده کرد:
الهامبخشی ابزاری قدرتمند برای رهبران سازمانی است. این ابزار میتواند باعث تحرک و هدایت کارکنان در مسیر صحیح و زمان مناسب شود. همچنین میتواند با مسوولیتپذیری کامل کارکنان، وقت و ذهن شما را برای هدایت کسبوکار در زمانهای دشوار آزاد سازد.
ارتباطات و تعاملات افراد اغلب با هم میآیند. با این حال، مقولههایی جداگانهاند و هر کدامشان برای رهبری موفق حیاتی هستند. بهعنوان مثال، دولت میتواند با ابلاغ یک حکم یا گزارش، ارتباطاتی موفق داشته باشد، اما بهدلیل آنکه بین منابع ارسالی و مخاطبان فاصله است، رابطهای شخصی ایجاد نشده است.
اگر بهدنبال آن هستید که بهترین نتایج را از توانمندیهای افراد بهدست آورید، باید فراتر از ابلاغ و انتقال صرف اطلاعات بروید. شما باید به ایجاد روابط با آنها و روابط بین آنها هم توجه کنید. چنین مهارتی نیازمند چند توانمندی است:
یک رهبر سازمانی خوب در تمام اوقات، مسلط بر خویش است. او به خود و تیمش اعتماد دارد و آرامش خود را از دست نمیدهد؛ حتی در خلال بحرانها. بهعنوان مثال، ویروس کرونا شرایط استرسزا برای بسیاری از کارکنان سراسر جهان پدید آورد. رهبران سازمانی نیز از این استرس و اضطرابهای ادامهدار مصون نیستند. با این حال، باید بتوانند خونسرد و خاطرجمع باقی مانده و بهدنبال راهکارهایی منطقی و حساب شده برای کارکنانشان بگردند. رهبران سازمانی خوب علاوه بر آرام بودن، باید در شرایط اضطراری سریع و قاطع باشند. اگر لازم است کاری انجام شود، رهبر سازمانی باید تمایل به انجام سریع و بیتعلل آن داشته باشد. آنها باید بتوانند از تحلیل بیش از حد و وسواسگونه شرایط اجتناب کنند تا بتوانند اقدامی به موقع انجام دهند.
این ویژگی در نام رهبران سازمانی نهادینه شده است. آنها باید راهبری و هدایت کنند. این وظیفه شامل هدایت کارکنانتان در امواج ناشناخته و متلاطم نیز هست. این ویژگی وابستگی بسیاری به ذهنیت رشدمحور رهبر سازمانی هم دارد و در عین حال، دقیقا همان نیست.
رهبران سازمانی بهرهمند از ذهنیت رشدمحور، مشتاق یادگیری چیزهای جدید هستند. اما اگر بهدنبال استفاده موثر از دانش جدید خود هستند، باید به استفاده از آن دانش به شیوههای جدید و نوآورانه هم تمایل داشته باشند. این توانمندی فراتر از خود آنها میرود.
آنها باید بتوانند برای کل سازمان خود هدفگذاری کرده و همه مدیران و کارکنان را در مسیر اهداف به حرکت درآورند؛ حتی اگر مسیر و اهداف نهایی کاملا روشن نباشند. به همین دلیل است که رهبران سازمانی خوب باید خلاق و نوآور باشند. آنها گزینهها و راهحلهای احتمالی را برای چالشهای کسبوکار خود باید پیدا کنند. این موضوع را میتوان به این صورت خلاصه کرد که رهبران سازمانی باید از طریق پیشگام و الگو شدن، دیگران را هدایت کنند؛ حتی اگر خودشان در مسیر تصمیم بگیرند که چه کاری باید انجام دهند.
مثبتاندیشی یکی از ویژگیهای ضروری برای رهبران سازمانی است. اغلب ویژگی برجسته مدیران و روسا آن است که میتوانند در مایوسکنندهترین و دشوارترین شرایط نیز روحیه خود را حفظ کنند. لازم نیست شرایط چندان غیرعادی و هیجانانگیز باشد. اگر شما مدتی یک رهبر سازمانی باشید، به احتمال زیاد بالاخره با شرایطی چالشبرانگیز مواجه خواهید شد. ممکن است یک فناوری جدید، تمام مدلهای کسبوکار رایج را تغییر دهد یا یک همهگیری، اقتصاد را به رکود ببرد. شرایط هر چه که باشد، بدون مثبتاندیشی شما، کارکنانتان هم نمیتوانند روحیه خود را حفظ کنند. کارکنان اغلب روحیه کارفرمای خود را منعکس میکنند.
شفافیت، چالشی بزرگ برای رهبران سازمانی است. بسیاری از آنها تمایل به مخفی کردن اطلاعات نامطلوب یا ایثارگری در مقابل اخبار بد دارند. در همین حال، شفافیت بیش از حد و ارائه اطلاعات غیرضروری به کارکنان، میتواند روحیه آنها را کاهش دهد. رهبران سازمانی خوب میتوانند بین صداقت و مخفیکاری تعادل ایجاد کنند. آنها باید گفتن حقیقت را بیاموزند و از گمراه کردن کارکنان خود اجتناب کنند. بهطور همزمان باید دوراندیش و مدبر بوده و بدانند چه اطلاعاتی و چه میزان جزئیاتی را باید به کارکنانشان انتقال دهند.