بسیاری از کارآفرینها میکوشند تا حد ممکن از دریافت سرمایههای بیرونی اجتناب کنند و حداکثر از دوستان و خانواده خود کمک میگیرند. چنین سیاستی بهرغم به تعویق انداختن رشد و شکوفایی کسبوکار، باعث ادامه کنترل بنیانگذار و انجام دادن کارها به شیوه دلخواه خود میشود. این دسته از کارآفرینها میتوانند بدون فشارهای سرمایهگذاران برای بازدهی سریع سرمایه، روی آینده یا به قول توبی روی تثبیت و پایدارسازی کسبوکارشان کار کنند.
موقعیت مکانی کسبوکارها یکی از مهمترین مواردی است که میتواند بر موفقیت آنها تاثیرگذار باشد. نزدیکی به بازار هدف، کاهش هزینهها، دور شدن از رقابت یا مثل تجربه شاپیفای، برخورداری از فضایی برای متمایز شدن میتواند از مهمترین مزیتهای موقعیت مکانی کسبوکارها باشد.
به گزارش دنیای اقتصاد به نقل از کتاب «چگونه این (کسبوکار) را ساختم»، هفته گذشته، نگاهی کوتاه به ظهور شاپیفای انداختیم. توبی لاتک، بنیانگذار این فروشگاه اینترنتی تصمیم گرفت برخلاف اصرار سرمایهگذاران آمریکایی، کار خود را در اتاوا، پایتخت کانادا به پیش ببرد. توبی طرز تفکر سرمایهگذاران آمریکایی در آن زمان را اینگونه توصیف کرد: «هیچ اتفاق جذابی خارج از دره سیلیکون رخ نخواهد داد!» البته او فقط با این اختلافنظر مواجه نبود. سرمایهگذاران نسبت به ایده او برای راهاندازی یک بستر نرمافزاری تجارت الکترونیک که بتواند به فروش آنلاین کسبوکارها کمک کند هم بدبین بودند. تجارت الکترونیک و حباب داتکام هم به نتیجه نرسیده بود.
توبی توضیح داد: «در سال ۲۰۰۱، تعداد فروشگاههای آنلاین از استفادهکنندگان کارتهای اعتباری بیشتر شده بود. ایده تجارت الکترونیک اشتباه نبود. فقط زمانش نرسیده بود.» فناوری هم همچنان جای کار داشت. در آن زمان، تجارت الکترونیک چه برای خریدار و چه برای فروشنده با مشکلات فراوانی همراه بود. دقیقا همین مشکلات بودند که توبی قصد داشت با راهاندازی شاپیفای آنها را برطرف سازد.
او راهکارهای نرمافزاری خود را با ایجاد یک فروشگاه آنلاین برای یک کسبوکار سازنده تخته برفسواری به نام اسنودویل شروع کرد. در آن زمان، وبسایتهای تجارت الکترونیک چیزی به جز ترجمه کاتالوگهای محصول در فضای دیجیتال نبود. فهرستی از محصولات در وبسایت قرار میگرفت که گاهی دهها صفحه میشد. امکانات جستوجو اگر هم وجود داشت، بسیار ابتدایی بودند. تصاویر به شدت بیکیفیت بودند و پرداخت برای محصولات بسیار دشوار بود.
توبی گفت: «برای ما اینگونه فهرستها از محصولات بینام و نشان جذابیت نداشت. ما قصد داستانگویی و بیان جزئیاتی از محصول داشتیم که خریداران را به وجد آورد. همچنین میخواستیم خریدهای آنها را آسان کنیم که به ویژه با استفاده از کارتهای اعتباری امکانپذیر بود.» پس از چهار سال اصلاح و پالایش و در نهایت تغییر تمرکز این کسبوکار از تخته برفسواری به نرمافزار، شاپیفای ظهور کرد.
برای توبی تعجبآور بود که بالاخره شرکتهای سرمایهگذار بدبین، خودشان برای سرمایهگذاری درخواست دادند. بعضی از پیشنهادها از جانب شرکتهایی بود که کارآفرینان امروز رویایش را در سر میپرورانند (مثل شرکت سرمایهگذاری سکویا). با این حال، تمام درخواستها و پیشنهادها همچنان منوط به نقلمکان شرکت به دره سیلیکون بودند.
آنها از جهاتی حق داشتند. استخدام کارکنان بااستعداد در اتاوا چندان ساده نبود. کمتر کسی حاضر میشد برای استخدام در شاپیفای به شهری نقل مکان کند که شبهایی بلند و زمستانهایی استخوانسوز دارد. اما پتانسیلهای پایتخت کانادا را هم دستکم گرفته بودند. اتاوا علاوه بر آنکه به دلیل سکونت همسر توبی و پیوندهای خانوادگی محلی آرام برایش بهشمار میرفت، نابغهترین شهروندان کانادا را هم در خود جمع کرده بود.
توبی فقط به یک شرکت ۲۰ نفره نیاز داشت و سرمایه هنگفت هم نمیخواست؛ فارغ از آنکه یک سرمایهگذار کانادایی ۴۰۰ هزار دلار در اختیار او گذاشته بود. مهمتر آنکه کانادا برای او فضای خلاقیت، دور بودن از نگاههای تردیدآمیز و ایجاد کسبوکاری متمایز را برایش فراهم ساخت. پول و خاطرات همواره جاذبه دارند، اما فضای متمایز میتواند محصول و کسبوکاری متمایز بهدنبال بیاورد.
نگاه توبی میتوانست درست باشد. گاهی برای خلاقیت، آشنا نبودن یا دستکم تسلط نداشتن به آنچه مرسوم است، نتیجه میدهد. او میگوید: «درست است که بسیاری از کسبوکارها برای توسعه فعالیتهای خود بهدنبال سرمایههای بیشتر میگردند، اما بهجز کسب درآمد، پایدارسازی آن اهمیت دارد.» کانادا این شرایط را برای او فراهم ساخت. اما پس از مدتی ترجیح میداد یک مدیرعامل برای کسبوکار خود انتخاب کند. او که میخواست بهترین شرکت ۲۰ نفره جهان را داشته باشد، به تنهایی از پس کارها برنمیآمد و از طرفی میخواست به برنامههای دیگر خود برسد.
شریک توبی، اسکات لیک بود. او از برنامهنویسی و دانش فنی مورد نیاز شاپیفای بهره نداشت. فردی تجاری بود که بیشتر برای پیشبرد فروش، مدیریت بازار و ایجاد روابط با دیگران صلاحیت داشت. توبی خودش برنامهنویس بود و حتی در سال ۲۰۰۸ به ایجاد یک شرکت نرمافزاری اقدام کرد. از مزیتهای ادامه کار در آمریکا و دره سیلیکون، دسترسی به یک مدیرعامل مناسب برای شاپیفای بود. این را یکی از دوستانش گفته بود و برایش توضیح داده بود که شرکتهای سرمایهگذاری میتوانند گزینههای مناسبی بهعنوان مدیرعامل جدید معرفی کنند.
توبی مصاحبه با این گزینهها را آغاز کرد، اما هنوز هیچکدام، آن قدر توانمند و متقاعدکننده بهنظر نمیرسیدند که بخواهد زمینهای یخزده اتاوا را به مقصد سواحل آفتابی غرب آمریکا ترک کند. اتاوا فاصله لازم برای خلاقیت و متمایز بودن را فراهم ساخته بود. در آنجا توانسته بود نرمافزارها و وبسایتهایی بنویسد که بیش از ۸۲۰ هزار فروشنده از آنها استفاده میکردند. فروش شرکت هم به فراتر از ۱۰۰ میلیون دلار رسیده بود و ۱۷۵ کشور مختلف از محصولات و خدمات آن استفاده میکردند.
توبی در نهایت در سال ۲۰۰۸، دست از لجبازی برداشت و برای برخورداری از حمایت سرمایهگذاران و یک مدیرعامل توانمند، شرکت را به دره سیلیکون انتقال داد. البته او همچنان با تردیدها و بدبینیهای سرمایهگذارانی مواجه بود که هنوز ترکیدن حباب داتکام را فراموش نکرده بودند. با این حال، دیگر نیازی به فاصله گرفتن از فضای تردید و بدبینی نبود. او کسبوکاری ساخته بود که به لطف افزایش کارتهای اعتباری میتوانست خرید را برای مشتریان آسان سازد. ویژگیهای گرافیکی، جستوجو، اطلاعات و نقد و نظرات کاربران نیز بالاخره توانسته بود خرید آنلاین را آسانتر، سریعتر و آگاهانهتر از خرید فیزیکی کند تا مشتریان به سمت آن هجوم ببرند.
بسیاری از کارآفرینها میکوشند تا حد ممکن از دریافت سرمایههای بیرونی اجتناب کنند و حداکثر از دوستان و خانواده خود کمک میگیرند. چنین سیاستی بهرغم به تعویق انداختن رشد و شکوفایی کسبوکار، باعث ادامه کنترل بنیانگذار و انجام دادن کارها به شیوه دلخواه خود میشود. این دسته از کارآفرینها میتوانند بدون فشارهای سرمایهگذاران برای بازدهی سریع سرمایه، روی آینده یا به قول توبی روی تثبیت و پایدارسازی کسبوکارشان کار کنند. موفقیت توبی هم نشان داد که اصرار بر یک موقعیت مکانی دستکم برای او و کسبوکارش مفید بوده است. او فقط زمانی به آمریکا نقلمکان کرد که شاپیفای شالوده خود را مستحکم کرده بود.