نوروز امسال شاهد بودیم که چگونه سریالها و برنامههای که ویاودیها و سامانههای عرضه آنلاین محصولات منتشر کردند، توانستند تتمه مخاطبان صداوسیما را نیز تا حد زیادی به سوی این شبکهها هدایت و رقابت را به نفع شبکه نمایش خانگی تمام کنند.
شبکه نمایش خانگی در تعطیلات نوروزی رقابت پرتبوتابی با تلویزیون داشت و به راحتی توانست تسلط همیشگی صداوسیما را در فضای رسانهای-نمایشی کشور به چالش بکشد. اتفاقی که از مدتها قبل قابل پیشبینی بود -از همان زمان که گفته شد تلویزیون برای تعطیلات نوروزی تنها سه یا چهار سریال آماده کرده، اما ویاودیها و دیگر سامانههای شبکه نمایش خانگی بیش از ۱۲-۱۰ سریال و انبوهی برنامه مفرح دیگر در آستین دارند و رونمایی از این آثار باعث خواهد شد شبکه نمایش خانگی در رقابت با تلویزیون دست بالاتر را داشته باشد.
به گزارش شهروندآنلاین، حقیقتش این جابهجایی از ماهها پیش قابل انتظار بود؛ یعنی از همان هنگامی که حدود ۱۴ ماه پیش در همین شهروند نوشتیم شبکه نمایش خانگی در ایران جای تلویزیونهای خصوصی را گرفته و ورای وظایف و کارکردهای ذاتی خود بار سنگین وظایف تلویزیون (کمی آزادتر و محبوبتر) را نیز بر دوش دارد؛ معلوم بود این تلاشها برای رفع نیازهای مخاطب دلزده از محدودیتهای گاه عجیب تلویزیون به بار خواهد نشست.
با این حال، اما تصورش هم نمیرفت که در کمتر از ۱۲ ماه این پیشرفت عجیب حاصل آید و قدرت و نفوذ این شبکه به جایی برسد که بتواند از نظر تنوع تولیدات و البته شمار کلی بینندگان صداوسیما را به چالش بکشد. اما این اتفاق افتاد و در همین نوروز امسال شاهد بودیم که چگونه سریالها و برنامههایی که ویاودیها و سامانههای عرضه آنلاین محصولات منتشر کردند، توانستند تتمه مخاطبان صداوسیما را نیز تا حد زیادی به سوی این شبکهها هدایت کنند.
رخدادی که مدیون فضای پر تب و تابی بود که پیرامون سریالها و برنامههای این شبکه درست شد و درنهایت به جایی منجر شد که حالا دیگر میتوان شبکه نمایش خانگی را یک رسانه درست و حسابی نامید. شبکهای با بیشمار محصولات نمایشی پربیننده مانند «قورباغه»، «خوب، بد، جلف: رادیواکتیو»، «گیسو»، «دراکولا»، «مردم معمولی»، «سیاوش»، «ملکه گدایان» و «میخواهم زندگی کنم» و البته انبوه برنامههای بهاصطلاح «فان»، از رئالیتیشوهایی مانند «شبهای مافیا» و «شام ایرانی» تا تاکشوهایی، چون «همرفیق» و بیشمار نمونه مشابهش -که وجه مشترک همهشان این است که مخاطب دارند.
در نوروز امسال موفقیت شبکه نمایش خانگی مدیون چند سریال و برنامه بهشدت پرمخاطبش بود -که در این میان میتوان «شبهای مافیا» را سردمدار این آثار نامید. یک رئالیتیشوی بهشدت جذاب با حضور دوجین چهرههای شناخته شده که در کنار هم علاوه بر اینکه تلاش کرد تا خلأبازیکردن مافیا در کافههای شلوغ و حتی دورهمیهای خانوادگی و دوستانه را در ایام کرونا پر کند، لحظات جذاب و مفرحی را هم برای بینندگانش رقم زد و در کنارش هم به قول ظرفا ارزشهای افزودهای داشت که یکی از مهمترین این ارزشهای افزوده (به قول همان ظرفا) این بود که توانست جامعه را با سطح هوشی ستارگانش آشناتر سازد!
در میان سریالها، اما بار بر دوش «قورباغه» افتاده بود. اولین سریال کارنامه هومن سیدی -که به رغم تمام انتقاداتی که دربارهاش وجود دارد، اما به هر حال با هر متر و معیاری یک سر و گردن از دیگر محصولات نمایشی تلویزیون (و حتی با ارفاق: سینما) بالاتر است.
بله؛ «قورباغه» داستان آنچنانی ندارد و همین داستان کمرنگ هم چندان پیش نمیرود، شخصیتها چندان ملموس نیستند و موضوع اصلی سریال هم جز یک ایده اولیه جذاب چیز دیگری نیست. با این حال، اما «قورباغه» همین داستان نیمبند و تکخطی گاه مبهمش را خوب پرورانده و از آن مهمتر با آب و رنگ بصری و تمهیدات روایی تازه (در سطح محصولات وطنی، البته) آن را در قالب یک اثر خوش آبورنگ جذاب به مخاطبش ارایه داده است. اتفاقی که باعث شده در پایان سری اول این سریال، مخاطب همچنان در انتظار قسمتهای بعدیاش باشد -و در جایی که حتی جذابترین تولیداتش هم بعد از چند قسمت تماشاگر را دلزده میکنند، این اتفاق کمی نیست.
شاید بتوان «دراکولا»ی مهران مدیری را پرسروصداترین سریال تازه منتشرشده نامید. سری جدید سریال نه چندان موفق «هیولا» که در دو قسمتی که تا کنون منتشر شده، انتقادات و اعتراضات زیادی را موجب شده است. انتقاداتی که جنبههای و جوانب گوناگونی از سوءاستفاده و آزار حیوانات تا نگاه کارگردان و نویسنده سریال به زنان، از ضعف شدید داستانگویی تا اغراق و بزرگنمایی در شعارهای باب روز و موارد مختلف دیگری را شامل میشوند. در یک کلام؛ میتوان گفت سریال «دراکولا» تا کنون در دو قسمت آغازینش چیز زیادی به کارنامه مهران مدیری نیفزوده، اما با این حال مثل تمام کارهای کارنامه مدیری حواشی و جنجالهای زیادی به وجود آورده و بهاصطلاح مثل تمام سریالهای مدیری «دیده شده است»!
«خوب، بد، جلف» پیمان قاسمخانی دیگر سریال پرسروصدای ماههای اخیر بوده است. سریالی که اگر چه نام کارگردان دیگری را بر پیشانی دارد، اما هنوز و همچنان سریال پیمان قاسمخانی است -که قرار بوده کاراکترهای پژمان جمشیدی و سام درخشانی را (که تماشاگر پیش از این در یک سریال و دو فیلم سینمایی از خود قاسمخانی دیده و آشنا شده) در فضاهای دیگر و جذابتری قرار دهد. اتفاقی که البته چندان به بار ننشسته و سریال «خوب، بد، جلف: رادیواکتیو» در قیاس با هر دو فیلمی که پیش از این ساخته شده، ضعیفتر و تختتر شده، با شوخیهایی که دیر به دیر از راه میرسند و از آنها هم تنها درصد معدودی کار میکند و لبخند به لب میآورد. اما با این حال پژمان و سام در کنار هم هنوز آنقدر جذاب هستند که تماشاگران صرفا برای دیدن آنها در کنار هم سریال را تا قسمت دهم دنبال کرده باشند.
«همرفیق» را حالا دیگر میتوان یک برنامه شکستخورده نامید. یک تاکشوی پرمدعا که درقسمتهای آغازین با اتکا به نام بزرگ میهمانانش مخاطبان زیادی جلب کرد، اما در ادامه هر چه زمان گذشت، میهمانان برنامه معمولیتر شدند و در این میان خود شهاب حسینی هم توان لازم برای نجات برنامه را از خود نشان نداد تا درنهایت سرنوشت «همرفیق» به جایی رسید که شماری از شبکههای ماهوارهای ازش در حکم زمانپرکن و در فاصله فیلمها و سریالهای سرقتیشان استفاده میکنند.
سریال جدید رامبد جوان را هم میتوان یک سریال شکستخورده دیگر نامید. سریالی با نام «مردم معمولی» که در کمتر مخاطبی انگیزه دنبالکردنش را به وجود آورد -تا جایی که در قسمت اول تنها موفقیت این سریال دیدهشدن و وایرالشدن ویدیوی رقص رامبد جوان و آتیلا پسیانی بود -که آن نیز بیشتر از محبوبیت موضوع اعتراضات و متلکها و کنایههای مخاطبانی شد که همرقصی دو مرد را در کنار هم به شدت زیر سوال برده بودند!
حالا در شرایطی که کارگردان «ملکه گدایان» همچنان راه و روش تلویزیونی و پرسوز و گداز همیشهاش را ادامه میدهد؛ منوچهر هادی در «گیسو» مرغ تخمطلایش را رها نکرده و در همان مسیر «عاشقانه» و «دل» راه میپیماید؛ «سیاوش» و «میخواهم زنده بمانم» نیز الگوهای دیگری را چراغ راهشان قرار دادهاند؛ میتوان گفت که شبکه نمایشی برای اینکه موفقیت کمیاش را از نظر کیفی نیز تکرار کند، نیاز به هوای تازهتری دارد. هوای تازهای که مخاطبان امیدوارند با انتشار تولیدات جدید ویاودیها از راه برسد. با این اتفاق بیتردید سیطره شبکه نمایش خانگی بر فضای هنر نمایشی ایران تکمیل خواهد شد.
کسانی که عقیده دارند موفقیت شبکه نمایش خانگی میتواند در نهایت بر صداوسیما نیز تأثیر مثبت داشته باشد و حداقل اینکه درصدی از محدودیتهای رسانه ملی را بکاهد؛ امیدوارند محصولات جدید شبکه نمایش خانگی (که پرتعدادند و تنها یکی از دو سامانه اصلی رسمی کشور گفته که هفت سریال جدید برای نمایش در سال ۱۴۰۰ در دست تولید دارد) بتواند این اتفاق بزرگ را رقم بزند.
در حقیقت میتوان گفت که اخبار منتشرشده درباره سریالسازی سینماگرانی، چون محسن تنابنده، محمدحسین مهدویان، محمد کارت، حسن فتحی، نیما جاویدی و چند کارگردان دیگر میتواند برای شبکه نمایش خانگی از نظر کیفی نیز نویدبخش باشد. خبری که در قالب یک اینفوگرافی توسط یکی از سامانهها اعلام شد -که علاوه بر ۳۰ عنوان جدید سریالهای ماساژور به کارگردانی محسن تنابنده، جیران به کارگردانی حسن فتحی، جزیره به کارگردانی سیروس مقدم، زخم کاری به کارگردانی محمدحسین مهدویان، یاغی به کارگردانی محمد کارت، قبله عالم به کارگردانی حامد محمدی و آکتور به کارگردانی نیما جاویدی در سال ۱۴۰۰ نمایش داده خواهند شد. اتفاقی که اگر رخ دهد، بیتردید فضای فیلمسازی و سریالسازی را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
مجموعه طنز «ناجور» همایون اسعدیان و «خاتون» تینا پاکروان نیز سریالهای دیگری هستند که به احتمال زیاد در ماههای آتی منتشر خواهند شد.