علی مطهری گفت: آقای رئیسی در مسند قوه قضائیه قرار گرفته و اصلاحاتی را در این دستگاه آغاز کرده است. ایشان باید کارش را به نهایت برساند. این که افراد از این شاخه به آن شاخه میپرند کار درستی نیست؛ لذا بهتر است ایشان وارد انتخابات نشود. درباره آقای قالیباف هم همین موضوع صادق است. ایشان از مردم برای مجلس رأی گرفته است برای چهار سال آینده. بهتر است این کار را به پایان برساند.
«نیازمند دولت مقتدر هستیم که در برابر دخالتها بایستد»؛ این جمله را علی مطهری نماینده ادوار مجلس چند روز قبل از اعلام کاندیداتوری اش برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ مطرح کرد. او تاکید دارد نباید یک نظامی رئیس جمهور و حتی وزیر شود. علی مطهری که میگوید اطلاعی از تصمیم علی لاریجانی برای کاندیداتوری ندارد این را گفت که اگر ابراهیم رئیسی، قالیباف، حسین دهقان، جلیلی و محسن رضایی کاندیدا باشند به هیچکدام آنها رأی نخواهد داد.
در ادامه گفتگوی خبرآنلاین با علی مطهری را بخوانید؛
آقای مطهری شما از برنامه آقای لاریجانی برای انتخابات خبر دارید؟ آقای جواد لاریجانی گفته بودند آقای علی لاریجانی هم در گزینههای انتخاباتی هستند.
در مصاحبه با شما گفته بودند؟
خیر، ایشان فقط با فارس و تسنیم مصاحبه میکنند.
بله؛ ایشان جزو همان افرادی است که اختناق را نهادینه میکند (خنده).
بین برادرها آقای علی لاریجانی است که از همه روشنفکرتر است.
بله، شاید آن هم به دلیل نزدیکی به خانواده ما باشد (خنده). البته ایشان ذاتاً معتدلتر و عاقلتر است. درباره حضور ایشان در انتخابات، من نمیدانم و از ایشان هم نپرسیدهام، چون اگر میپرسیدم شاید در محظور قرار میگرفتند. اگر هم قرار باشد بیاید نمیگوید؛ اگر هم به من بگوید باز من به شما نمیگویم!
فکر میکنید اگر وارد انتخابات شوند فضا آنقدر به سود او هست که بتواند رئیس جمهور شود؟
پایگاه رأی او را نمیدانم. سوابق اجرایی و تجربه و ذکاوت لازم را دارد، اما به لحاظ شخصیتی آن فردی نیست که بتواند در مقابل دخالتهای خارج از دولت به طور کامل ایستادگی کند و از حقوق مردم در برابر رفتارهایی که با منتقدان و مخالفان میشود دفاع کند.
ما ۱۲ سال با ایشان در مجلس بودیم. ایشان گاهی بیش از آنکه به فکر ارتقاء جایگاه مجلس باشد به فکر اجرای دستوراتی بود که از این سو و آن سو میآمد. مثال واضح آن، موضوع استیضاح وزیر کشور است که اجازه نداد اعلام وصول بشود! چون به او دستور داده بودند که این استیضاح انجام نشود، در حالی که باید میگفت مجلس بر این کار اصرار دارد و باید انجام شود. اگر انجام میشد آثار خوبی برای کشور پس از حوادث آبان ۹۸ داشت.
نظر شما درباره آقای ظریف چیست؟
آقای ظریف به درد وزارت خارجه میخورد نه ریاست جمهوری. آقای ظریف هم استقامت لازم در برابر دخالتهای خارج از دولت را ندارد. کسی باید بیاید که محکم و مقتدر در مقابل این دخالتها بایستد تا هرکسی کار خود را انجام بدهد. امروز برخی اصول قانون اساسی کنار گذاشته شده و اجرا نمیشود و برای همین است که میبینیم همه در کار هم دخالت میکنند. شما نگاه کنید مثلا رئیس قوه قضائیه در جلسه شورای اداری استان سمنان که یک کار اجرایی است شرکت میکند؛ این یعنی چی؟
مگر رئیس قوه قضائیه میتواند در کار اجرایی دخالت کند؟ یا میبینیم یک کارخانهای که تعطیل شده است رئیس قوه قضائیه از آن کارخانه بازدید میکند و میگوید ببینیم چه کاری میشود انجام داد. اینها همه از وظایف قوه مجریه است گرچه ممکن است ارتباطی هم با قوه قضائیه داشته باشد. متاسفانه همه در کار هم دخالت میکنند. میبینیم افتتاح یک پالایشگاه یا یک مجتمع مسکونی توسط یک نظامی انجام میشود، در حالی که همه اینها باید زیر مجموعه دولت باشد و اگر هم میخواهند کمک کنند باید زیر مجموعه دولت باشند نه اینکه هر کسی برای خودش کار کند. یک دولت مقتدر نیاز است که در برابر این دخالتها بایستد.
برخی تا اسم دولت مقتدر یا رئیس جمهور مقتدر را میشنوند بحث دولت و رئیس جمهور نظامی را مطرح میکنند و ...
نه، منظور از مقتدر، نظامی نیست. اتفاقا رئیس جمهور نظامی موضوع دخالتها و بیاقتداری دولت را تشدید میکند. اصلا صلاح نیست یک نظامی در حالی که نظامی است رئیس جمهور شود. اگر یک نظامی بخواهد رئیس جمهور شود باید از آن نهاد نظامی بیرون بیاید و یا دست کم تعهد بدهد اگر رای آورد از آن نهاد نظامی کاملا جدا شود نه اینکه عضو آن نهاد نظامی باشد و در عین حال رئیس جمهور هم باشد. اصلا معنی ندارد یک رئیس جمهور نظامی داشته باشیم و شبیه پاکستان و ترکیه قدیم بشویم که با هزار زحمت توانستند دولت را از نظامیها پس بگیرند.
این امر موجبات اختلاف در نیروهای نظامی را هم فراهم خواهد کرد. من در زمان آقای احمدینژاد وقتی آقای رستم قاسمی میخواست وزیر نفت شود، در جلسه رأی اعتماد به او در مخالفت با او نطق کردم و گفتم اینکه یک نظامی بخواهد وزیر شود غلط است؛ او اگر میخواهد وزیر شود باید استعفا دهد. نمیشود در حالی که عضو سپاه است وزیر هم باشد؛ نمیشود قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی (نفت) در یک جا متمرکز شود. جالب اینجاست که در آن جلسه آقای لاریجانی از ترس اینکه مبادا آقای قاسمی رای نیاورد خودش به عنوان موافق صحبت کرد. به هر حال من از اول مخالف این موضوع بودم و به نظرم اگر یک نظامی میخواهد کاندیدا شود باید در صورت رأی آوردن از نهاد نظامی خارج شود.
با توجه به اینکه تعداد کاندیداهای نظامی در حال افزایش است و مشاهده میکنیم از سردار دهقان و سعید محمد تا قالیباف و رضایی، تحرکات خود را کلید زده اند، چقدر محتمل میدانید که در ۱۴۰۰ یک رئیس جمهور نظامی داشته باشیم؟
من بعید میدانم مردم به نظامیها اقبالی نشان بدهند. معتقدم مردم هم رای نخواهند داد و چندان خوششان نمیآید که یک نظامی در رأس قوه مجریه قرار بگیرد.
آقای مطهری! شما چندی پیش در مصاحبهای گفتید FATF در دولت اصولگرا به تصویب میرسد، از طرف دیگر الان بحث دولت مقتدر را مطرح میکنید. در واقع این تناقض در حرفهای شما مشاهده میشود که اگر دولت همسو با نهادهای حاکمیتی باشد مشکلات رتق و فتق خواهد شد و از سوی دیگر میگویید باید مقتدر باشد و در مقابل دخالتهای خارج از دولت ایستادگی کند.
من البته با این فرض که دولت ترامپ بر سر کار باشد و فشارهای حداکثری ادامه داشته باشد گفتم بهتر این است که یکی از همین تندروها بر سر کار بیاید که خودشان مشکل را رفع کنند و دیگر کسی نباشد که برای دولت مستقر دائما کارشکنی و سنگاندازی کند.
آنها وقتی خودشان مسوول نان و آب مردم باشند مجبور میشوند برای رفع مشکلات اقدامی بکنند و برای حل fatf و برجام و حتی رابطه با آمریکا گامی بردارند. اما امروز که بایدن دولت آمریکا را به دست گرفته و شرایط تغییر کرده است بر آن نظر نیستم و معتقدم که بهتر است در ایران یک دولت معتدل روی کار بیاید.
اگر شما بین ابراهیم رئیسی، جلیلی، حسین دهقان، رستم قاسمی، قالیباف و محسن رضایی حق انتخاب داشتید به کدام یک رای میدادید؟
هیچکدام.
یعنی رأی نمیدهید؟
رأی میدهم، ولی خط تیره میگذارم. ببینید درباره آقای ابراهیم رئیسی باید بگویم من با رئیس جمهور شدن یک شخص روحانی مخالف هستم مگر اضطراراً. به ویژه آنکه تز شهید مطهری همین بود و امام خمینی هم در ابتدا چنین نظری داشتند بعد با شرایطی که به وجود آمد مجبور شدند با ریاست جمهوری آقای خامنهای موافقت کنند و تازه ریاست جمهوری در آن زمان یک مقام تشریفاتی بود و نخستوزیری مقام اجرایی بود.
ثانیا آقای رئیسی در مسند قوه قضائیه قرار گرفته و اصلاحاتی را در این دستگاه آغاز کرده است. ایشان باید کارش را به نهایت برساند. این که افراد از این شاخه به آن شاخه میپرند کار درستی نیست؛ لذا بهتر است ایشان وارد انتخابات نشود. درباره آقای قالیباف هم همین موضوع صادق است. ایشان از مردم برای مجلس رأی گرفته است برای چهار سال آینده. بهتر است این کار را به پایان برساند. اینکه وارد انتخابات ریاست جمهوری شود بیاحترامی به مردم است.
در مورد آقای جلیلی هم واقعیت این است که من تفکر ایشان را قبول ندارم. افکار سیاسی او منطبق بر واقعیات نیست و به نوعی در عالم رؤیا به سر میبرند؛ و بقیه هم که نظامی هستند و من ریاست جمهوری نظامیها را قبول ندارم؛ بنابراین به هیچ کدام رأی نمیدهم.
خیلیها معتقدند علی مطهری در زمینه مسائل سیاسی تغییر کرده است مثل موضوع رابطه با آمریکا یا پیگیریها و اظهار نظرها درباره زندانیان سیاسی و اعتراضات مردمی. آیا شما با ورود به سیاست نظرتان تغییر کرده است؟
من از ورودم به مجلس هشتم نگاهم همین بود و تغییری نکرده است. در داستان رابطه با آمریکا هم من معتقدم ما باید متناسب با رفتار آمریکا عمل کنیم. این طور نیست که تا ابد باید رابطه قطع باشد. از اول انقلاب هم قرار بر قطع رابطه نبود. کار نامعقول و هیجانی تسخیر سفارت و گروگانگیری طولانی مدت که متأثر از نفوذ گروههای چپ در انقلاب و شاید به تحریک شوروی بود باعث شد که آمریکا رابطه را قطع کند.
اگر رابطه با آمریکا به نفع انقلاب یا به نفع آزادی فلسطین است باید این کار را بکنیم و رنج غیرضروری بر مردم تحمیل نکنیم. به عبارت دیگر هدف را نباید گم کنیم. وضعیت فعلی به نفع اسرائیل است. گاهی اتفاقی میافتد که اجتنابناپذیر است. مثلا حمله نظامی رخ داده و بخشی از خاک ما را اشغال کردهاند. اینجا هر کاری که لازم است باید انجام دهیم و هر هزینهای بدهیم ارزش دارد و مردم هم ایستادگی میکنند. اما زمانی ما یک کارهای هیجانی غیر لازم انجام میدهیم که به خاطر آن باید سختیهایی را متحمل شویم که اجتنابپذیر بودهاند.
مانند تسخیر سفارت آمریکا یا حمله به سفارت عربستان. چه ضرورتی وجود داشته. این که با همه درگیر شویم و دور خود دیوار بکشیم و در نتیجه مردم را به زحمت بیاندازیم و دستآوردی هم نداشته باشیم معقول نیست. نقدی که من دارم به موارد این چنینی است.
اگر رابطه با آمریکا برای کشور و مردم منفعت دارد خب این کار را انجام دهیم و تنها بر اساس تخیلات کشور را اداره نکنیم. مثلا بگوییم، چون در شرایطی امام گفته است رابطه با آمریکا بد است ما تا ابد این را ادامه میدهیم. باید عاقلانه فکر کنیم. قبلا شرایطی وجود داشته است و امروز شرایط دیگری حاکم است. اصلا هدف ما از انقلاب چه بوده است؛ لذا باید از آن فضای احساسی دور شویم و به واقعیات نگاه کنیم. آیا این رابطهای که امروز ما با کشورهای عربی داریم درست است؟! همه را از خودمان ترساندهایم و آنها را به دامن اسرائیل انداختهایم.
مثلا ما با مصر سالهاست رابطه نداریم. چرا نباید با این کشور رابطه داشته باشیم؟ یک زمانی این رابطه به دلیل موضوع کمپ دیوید به هم خورد. امروز که دیگر کمپ دیوید موضوعیت ندارد. مصر یک کشور اسلامی مؤثر در دنیای اسلام از نظر فرهنگی و سیاسی است، چرا نباید با آن رابطه داشته باشیم؟
در دنیای اسلام فقط دو تا دوست داریم یکی حزب الله و یکی هم حماس که حماس هم نیمبند است، گاهی با عربستان است گاهی با قطر. بعد با این وضعیت میخواهیم انقلاب را هم صادر کنیم. معلوم است که نمیشود. اصلا بدون اینکه با کشورها رابطه داشته باشیم و آنها را به خود جذب کنیم چطور میخواهیم انقلاب را صادر کنیم؟ ما باید کشورهایی مثل عربستان و امارات و بحرین را جذب میکردیم و در مقابل آمریکا و اسرائیل قرار میدادیم نه اینکه آنها را با اسرائیل متحد و در مقابل خودمان قرار دهیم. همه را از خود طرد کردهایم و میخواهیم دنیا را درست کنیم و از سوی دیگر دائما فشار غیرضروری متوجه مردم است. کار این طور پیش نمیرود. باید روابط خارجی را اصلاح کنیم.
آقای روحانی هم با همین شعار روی کار آمد، اما ...
ایشان از همان ابتدا قافیه را باخت چراکه آنقدر همه جا عقب نشینی کرد که الان دیگر قدرتی ندارد و برای هر کاری باید با چندین جا هماهنگ کند. اما اگر از ابتدا قدرت خود را حفظ میکرد، با آن اختیارات و رایی که داشت بهتر میتوانست عمل کند. شما نگاه کنید ایشان همان ابتدای دولت دوازدهم وقتی میخواست فهرست کابینه را تنظیم کند چند جا فرستاد که نظر دهید و کار به جایی رسید که انتخاب برخی وزرای او انتخاب بیستم بود در حالی که فهرست وزرا باید مستقیم به مجلس تحویل داده شود. این که تأیید فلان نهاد و فلان نهاد را بگیرم معنا ندارد؛ بنابراین خود آقای روحانی از همان اول بند را آب داد و حالا هم قدرت چندانی ندارد.
میبینیم رئیس جمهور سوریه به ایران دعوت میشود، اما وزیر خارجه دولت و حتی خود رئیسجمهور خبر ندارد. یا مثلا وزیر خارجه میخواهد به یک سفر برود به او میگویند با چه کسی باید دست بدهی و با چه کسی دست ندهی. این که دیگر دولت نمیشود؛ لذا دولت مقتدر که میگویم یعنی این که مقابل این دخالتها بایستد.