بعد از کودتای سوم اسفند دست سردار سپه در مقام نخستوزیر برای اداره کشور طبق قانون اساسی مشروطه باز بود و عملا شاه قاجار حکومت نمیکرد و با خروج او از کشور هم بهانه دخالت پادشاه در امور اجرائی از بین رفته بود؛ ولی سردار سپه سودای دیگری داشت.
سیامک اسدی در شرق نوشت: سوم اسفند صدمین سالروز پایان پادشاهی قاجارها بر ایران است. رویدادی که نمیتوان به آسانی و بیتفاوت از کنار آن گذشت. جدا از همه ماجراهایی که در دوران پادشاهی قجرها در این سرزمین روی داد، هرگز کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ با عنوان انقلاب، قیام و دیگر تعابیر حماسی مورد تقدیر تاریخ قرار نگرفته است.
نوشتار حاضر نگاهی دارد بر تلاشهای تیمی و تشکیلاتی سیاستمداران صاحبنامی که بیش از یک دهه عزم خود را برای پایاندادن به حکومت قاجار جزم کرده بودند و در نهایت آخرین پادشاه قاجار با برنامهریزیهای تشکیلاتی و اقدامات نظامی پیچیده قدرت را واگذار کرد. در سالهای پایانی حکومت قاجار دو تشکل قوی و نخبهگرا، با اعضای محدود، ولی کارآزموده برای حذف حکومت قاجار تأسیس شد. این تشکلها گرچه در درون کشور بودند، ولی در خارج از ایران از قبرس تا انگلیس نیز پایگاه فکری و معنوی داشتند.
نخستین تشکیلاتی که هدف رسمی خود را حذف حکومت قاجار معرفی کرد، «انجمن باغ میکده» بود که با حضور ۵۴ نفر از نخبگان باتجربه در خرداد ۱۲۸۳ تشکیل شد. تأسیس این تشکیلات سری اقدامی بیسابقه و جسورانه بود. بسیاری از اعضای انجمن میکده مانند ملکالمتکلمین، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، سلیمانخان میکده، یحیی دولتآبادی، جمالالدین واعظاصفهانی و... از نظر گرایشات مذهبی بابی-ازلی بودند. پیشوای این قوم یعنی صبح ازل در آن سالها ساکن قبرس بود و تعدادی از این افراد برای دیدار رهبرشان به این جزیره سفر کرده بودند. البته شخصیتهای فرهنگی و اجتماعی ناموری مانند میرزاحسن رشدیه نیز از اعضای این انجمن بودند.
انجمن میکده در باغ شخصی سلیمانخان میکده پدرزن دکتر مهدی ملکزاده (فرزند ملکالمتکلمین) که همه ازلی بودند تشکیل میشد. گرچه تعدادی از افراد شاخص انجمن میکده با فجیعترین وضع توسط محمدعلی شاه به قتل رسیدند، ولی یحیی دولتآبادی آنقدر عمر داشت که در میانه تابستان ۱۲۹۸ در منطقه ییلاقی محل زندگی خود رفتوآمد مشکوک چهرههای سرشناس به منزل سیدضیاالدین طباطبایی را زیر نظر بگیرد.
«کمیته زرگنده» دیگر تشکل ضد قاجار بود که با محوریت سیدضیاءالدین طباطبایی تأسیس شد. جلسات این کمیته در منزل سیدضیاء واقع در زرگنده برگزار میشد. یحیی دولتآبادی کمیته زرگنده را مرکز سیاست انگلیس میداند. در کمیته زرگنده کارگزارانی مرتبط با انگلستان و هندوستان حضور چشمگیر داشتند. ایرون ساید، کلنل کاظم سیاح، مسعود کیهان و... که اغلب تجربه ارتباط با محافل بریتانیایی را در کارنامه داشتند، اعضای مؤثر کمیته زرگنده بودند. کلنل سیاح که روزی عضو ارتش عثمانی بود و مدتی در هند زندانی شده بود، به کمک رضاخان وارد سیستم نظامی ایران شد و بعد از کودتای سوم اسفند توسط سردار سپه به عنوان فرماندار نظامی تهران انتخاب شد و اگر پایداری و اعتراض احمدشاه نبود، بسیاری از رجال سیاسی را از دم تیغ میگذراند.
کمیته زرگنده اگرچه از تجربهها و دستاوردهای انجمن میکده سود برد، ولی خط بابی-ازلی نداشت و از نظر گرایشات مذهبی حساسیت جامعه شیعی را برانگیخته نمیکرد. حضور شخصیتی مانند ملکالشعرای بهار در کمیته زرگنده را میتوان به حضور میرزا حسن رشدیه در انجمن میکده شبیه دانست. اغلب مورخان برنامه کمیته زرگنده را دستورالعمل دولت انگلستان میدانند، ولی سیدضیاء میگفت هدفش فقط پیادهکردن احکام اسلام است و در دفترش به جای نوشیدنیهای دیگر با دوغ از سفرا و میهمانان خارجی پذیرایی میکرد! انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ روسیه به ضرر حکومت قاجار بود. لغو قرارداد ۱۹۱۹ توسط آخرین شاه قاجار نیز انگلستان را به دشمن احمدشاه تبدیل کرده بود. کمیته زرگنده رقیب مهمی در شمال کشور داشت و آن نهضت جنگل بود؛ بنابراین ایجاد اختلاف در درون نهضت جنگل یعنی میرزا کوچکخان و یارانش در دستور کار قرار گرفت تا راه بهقدرترسیدن یک قزاق مازندرانی هموارتر شد. بهرغم کارنامه استبدادی اغلب پادشاهان قاجار، احمدشاه باورهای دموکراتیک داشت. زمانی که قاجاریه از استبداد خود کاست و به دموکراسی روی خوش نشان داد، رضاخان در عرصه سیاسی متولد شد. بعد از شناسایی رضاخان توسط کمیته زرگنده، قزاقها به فرماندهی وی به سوی تهران حرکت میکنند. وستداهل سوئدی رئیس نظمیه تهران که خود عضو کمیته زرگنده بود هیچ مقاومتی در برابر قزاقهای شورشی نمیکند.
بعد از کودتای سوم اسفند دست سردار سپه در مقام نخستوزیر برای اداره کشور طبق قانون اساسی مشروطه باز بود و عملا شاه قاجار حکومت نمیکرد و با خروج او از کشور هم بهانه دخالت پادشاه در امور اجرائی از بین رفته بود؛ ولی سردار سپه سودای دیگری داشت.
یحیی دولتآبادی که روزی در انجمن میکده در کنار افرادی مانند محمدرضا مساوات باد میکاشت، در این سالها پیر دانایی شده بود، وقتی توفان را دید در کنار محمد مصدق، حسن مدرس و حسین علا به تغییر سلطنت رأی منفی داد. ولی دیگر دیر شده بود و تلاشهای انجمن میکده و کمیته زرگنده به ثمر نشسته و حتی شاعرانی، چون فرخییزدی، ملکالشعرای بهار، عارف قزوینی و میرزاده عشقی را سر شوق آورده بود که اغلب آنها بعدا سرنوشت شومی پیدا کردند.، اما قافیهباختگان تاریخ فقط شاعران نبودند.
در زمان حکومت پهلوی سعی شد تصویری سراسر سیاه از دوره قاجار ارائه شود، ولی هر دو پادشاه پهلوی بنا بر روایتهای رسمی تاریخی سخت دلباخته دختران قاجاری بودند. جملهای منسوب به تاجالملوک آیرملو (مادر محمدرضا شاه پهلوی) وجود دارد که «رضا شاه توانست بر قاجارها فائق آید، ولی در نهایت یک زن قاجار (عصمت دولتشاهی) بود که بر رضاشاه حاکم شد». فرزند رضاشاه نیز دو بار تلاش ناموفقی برای ازدواج با ایراندخت، دختر زیباروی احمدشاه قاجار داشت.
ماشالله هر کدوم از سلطاناشون دو سه هزار زن داشتن پس تخم و ترکه زیاد دارن