دوره حضور دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا در قدرت، با این کشور کاری کرده که دیگر کمتر کسی آمریکا را همچون گذشته، مدینه فاضله جهانی میپندارد. بدون تردید، این مساله بیدلیل اتفاق نیفتاده و قطعا، خسارات قابلتوجهی را برای آمریکا به دنبال داشته و خواهد داشت.
فرارو- "رونالد ریگان" رئیس جمهور اسبق آمریکا همواره یک لفظ محبوب برای توصیف آمریکا داشت: "شهری درخشان و نمونه بر روی یک تپه". وی بارها و بارها از این عبارت در موقعیتها و شرایط گوناگون استفاده کرد. اگرچه ریگان تاکید داشت که این اصطلاح را خود نساخته، با این حال، در تاریخ سیاسی آمریکا، کاربرد این اصطلاح تا حد زیادی با نام و شخصیت رونالد ریگان همراه شده است. درونمایه اصلی این اصطلاح این بوده که آمریکا باید همواره یک مدل و الگو، و حتی یک "مدینه فاضله" برای دیگر کشورهای جهان باشد. در واقع او معتقد بود که جهانیان بایستی همواره آمریکا را "ستایش" کنند.
بدون تردید، دوره و زمانِ ریگان، با شرایط کنونی تا حد زیادی متفاوت است. آخرین رئیس جمهور مستقرِ حزب جمهوریخواه در دوران کنونی یعنی "دونالد ترامپ"، در دوره چهار ساله حضور خود در قدرت که تا چند روز دیگر به پایان میرسد، عمیقا این ایده که آمریکا بایستی یک نمونه و الگو برای دیگر کشورهای جهان باشد را زیر سوال برده است. دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۴ و در جریان یک مصاحبه اعلام کرد که "به هیچ عنوان عبارتِ استثناگرایی (خاص بودنِ) آمریکا را قبول ندارد".
وی استفاده از این واژه را خطرناک دانست و گفت که از پوتین شنیده که در توصیف این وضعیت گفته است: "آمریکاییها واقعا فکر میکنند چه کشوری هستند که مدام از خاص و استثنا بودنِ خود سخن میگویند؟ " در واقع، ترامپ به این دلیل ایده استثناگرایی آمریکایی را رد کرد، چون نمیخواست موجب ناراحتی رئیس جمهور روسیه شود. در عوض، ترامپ همواره بر این تاکید داشته که آمریکا باید در یک جهانِ بی رحم، در نقش یک بازیگرِ بی رحمتر ظاهر شود و صرفا منافع خود را تامین کند.
به گزارش فرارو، در این راستا باید این سوال را مطرح کرد: آیا آمریکا که همواره مدعی بوده قدرت برتر و الگوی جهان (مدینه فاضله جهان) است و به عبارتی خود را به مثابه شهری درخشان در بالای تپه (بالاتر از دیگر کشورهای جهان) میپنداشته، هنوز هم پس از رسواییها و افتضاحات مکرر رئیس جمهور کنونی آمریکا، میتواند ادعاهای پیشین را داشته باشد؟ آیا ایده استثناگرایی آمریکایی، هنوز هم پابرجاست؟ آیا قدرت نرم آمریکایی همچنان از قابلیت جذب دیگر کشورهای جهان به سمت نظام اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی آمریکا، برخوردار است؟ برای پاسخ به این پرسش، بایستی دو استدلال اساسی را مد نظر قرار داد.
یکی از بزرگترین خساراتی که دونالد ترامپ در دوره چهار ساله حضور خود در قدرت برای آمریکا به بار آورد، تضعیف شدید قدرت نرم ایالات متحده آمریکا بود. در واقع، ترامپ رویههایی را در پیش گرفت که از اساس، "جذابیت/Attractiveness و زیبایی/Beauty "آمریکا نزد افکار عمومی بینالمللی را زیر سوال برده و این کشور را به ضدِ ارزشهایی تبدیل کرد که برای سال ها، رهبران آمریکایی خود را طلایه دارِ آنها در عرصه بین المللی قلمداد میکردند.
به عنوان مثال، برای سال ها، رهبران آمریکایی با ارائه چهرهای جذاب از نظام اقتصادی (مبتنی بر نولیبرالیسم) و نظام سیاسی آمریکا (مبتنی بر آزادی و دموکراسی)، سعی داشته اند تا کشورشان را موجودیتی منحصر به فرد و حتی مدینهفاضله جهانی تصویر کنند و با تصویرسازی از ایالات متحده آمریکا به عنوان یک "بهشت"، نظر و توجه همگان را به سمت رویایآمریکایی/American Dream (جهانِ مطلوب آمریکایی) جلب کنند.
بااین حال، حضور ترامپ در قدرت، عملا نشان داد که مدینه فاضله آمریکایی، سرابی بیش نیست. ترامپ در عرصه عملی، بسیاری از هنجارها و قوانین بین المللی را زیرپا گذاشت و با اتخاذ یکجانبه گرایی صِرف و تنش آفرینی در عرصه بینالمللی با محوریتِ شعارِ "اول آمریکا/America First"، به افکار عمومی جهان نشان داد که تصویر رویایی از آمریکا، در واقع روکشی برای جاه طلبیهای رهبران این کشور است که سعی دارند به هر قیمتی، اهداف و منافع خود را تامین کنند و در این مسیر از به راه انداختن جنگهای تجاری، خروج از توافقات بین المللی، استفاده از رویههای غیردموکراتیک و بحرانسازی بین المللی، هیچ ابایی ندارند. ترامپ حتی در عرصه سیاست داخلی آمریکا نیز با رویههای جنجال برانگیز خود نظیر به چالش کشیدن نتیجه نهایی انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ این کشور نشان داد که ارزش و احترامی برای دموکراسی و رای مردم این کشور قائل نیست. امری که ایده صدور دموکراسی آمریکایی از سوی رهبران این کشور را عمیقا بی اعتبار کرده است.
در واقع، حضور ترامپ در قدرت در آمریکا به جلوهای از تکیه شدید این کشور به قدرت سخت (بر خلاف قدرت نرم) تبدیل شده که این مساله در نوع خود، هم دیدگاه افکار عمومی جهان به آمریکا را تغییر داده و هم رقبای جهانی آمریکا نظیر چین و روسیه، با استفاده از این فرصت و تقویت قدرت نرم خود و در مقابل، تاکید بر چهره سخت و خشن آمریکا، جایگاه و موقعیتشان را به ضرر این کشور (آمریکا) در عرصه معادلات بین المللی تقویت کرده اند.
یکی از بزرگترین خسارات دونالد ترامپ به رویای آمریکایی (جلوه از قدرت نرم آمریکا با تاکید بر محبوب و خاص بودنِ جهانیِ سبک زندگی و ارزشهای آمریکایی)، ایجاد حس بی اعتمادی بین المللی از سوی کشورهای مختلف جهان نسبت به آمریکا بود. در شرایط فعلی، بسیاری از رهبران جهان در مورد آینده سیاسی آمریکا، با احتیاط و دقت بیشتری به ارزیابی و تحلیل میپردازند. بسیاری در شرایط فعلی، به آمریکا بی اعتماد شده اند و به این نتیجه رسیده اند که وقتی ساختار سیاسی آمریکا به فردی نظیر ترامپ اجازه حضور در قدرت را میدهد، به هیچ عنوان نباید در مورد آینده این کشور و تعهدِ صرف و قاطع رهبران آمریکا به ارزشهای آمریکایی، به طور مطمئن و با قطعیت سخن گفت. همین مساله، حقیقتا خسارتی بزرگ برای آمریکا است.
بدون تردید جهان در انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا، به نحو محتاطانه تری با آمریکا تعامل خواهد کرد و سعی میکند بار دیگر از آمدن افرادی نظیر ترامپ به قدرت که به طور بنیادین، اصول و مقررات بین المللی و همنین توافقات دو جانبه و چند جانبه را زیر پا میگذارند، متعجب و شوکه نشود. مسالهای که در نوع خود در دوره ترامپ، برای کشورهای مختلف جهان (مخصوصا متحدان آمریکا)، خسارات سنگین و گستردهای را به دنبال داشته است.
درست درهمین نقطه است که میتوان گفت: رهبران آمریکا در برهه کنونی، به هیچ عنوان نمیتوانند از مدینه فاضله آمریکایی سخن بگویند. در واقع، اقدامات و رویههای ترامپ، خسارات سنگینی را به تصویرِ این به اصطلاح مدینه فاضله وارد کرده و احیای آن اگر ممکن هم باشد، سالها به طول خواهد انجامید. در پایان باید گفت بر خلاف آنچه رونالد ریگان میگفت: آمریکا دیگر شهری درخشان بر بالای تپه جهانی نیست و اساسا نمیتواند هم یکچنین ادعایی داشته باشد.