بسیاری کارشناسان بر این باورند که فضای کلی جهانی و غلبه سلطه گری در آن باعث شده است که نویسندگان بدبین به این اوضاع سریال سیمپسون ها، داستانهایی را طراحی کنند که وضع موجود اجتماعی، عملاً آنها را بازتولید کند. به عبارت دیگر این ناظران معتقدند تا زمانی که چنین شرایط اجتماعی بر جهان و آمریکا حاکم باشد، احتمالاً با پیشگوییهای درست بیشتری از این سریال مواجه خواهیم شد.
فرارو- «سیمپسونها» نام یک مجموعه تلویزیونی کارتونی آمریکایی است که توسط «مت گرینیگ» برای شبکه رسانهای فاکس ساخته میشود. این کارتون که نمایشی طنز از سبک زندگی خانوادهای پنج نفره به نام سیمپسونها است، در شهری خیالی به نام «اسپرینگفیلد» رخ میدهد که فرهنگ آمریکایی، ارتباطات تلویزیونی و دیگر رفتارهای انسانی را به تصویر میکشد. آغاز پخش مستقل این مجموعه در ۱۷ دسامبر ۱۹۸۹ آغاز شد و در حال حاضر سری ۳۱ این مجموعه در حال پخش است. این مجموعه، طولانیترین مجموعه کمدی است که تاکنون در آمریکا به نمایش درآمده است.
به گزارش فرارو، ارجاع به فرهنگ عامه، شوخیهای جذاب و همچنین همزمانی داستان فیلم با رویدادهای زمان، یکی از ویژگیهای بارز این سریال به شمار میرود. اما آنچه این مجموعه را به شهرت رسانده است، رشتهای از وقایع به نمایش درآمده در این سریال است که به باور بسیاری از طرفداران سیمپسون ها، پیشگوییهایی کاملاً دقیق است. حتی رسانههای بزرگی مانند «تایم» و «هالیوودریپورتر» هم گزارشهایی درباره پیشگویی این مجموعه و قدرت عجیب نویسندگان این برنامه منتشر کردهاند.
اوایل سال میلادی و همزمان با شروع انتشار کروناویروس جدید در کشور چین، شایعهای در فضای مجازی پدید آمد که میگفت: سریال کارتونی «سیمپسونها» شیوع این بیماری را پیشبینی کرده بود. ماجرا به یکی از قسمتهای این انیمیشن در سال ۱۹۹۳باز میگردد که در فصل چهارم قسمت Marge in Chains، کارخانهای را نشان میدهد که از متن روی جعبههای آنجا پیداست مربوط به آسیای شرقی و اوزاکای ژاپن است.
در این اپیزود دو کارمند آسیایی به تصویر کشیده شده اند که در حال بسته بندی کردن آب میوههایی هستند که در شهر اسپرینگفیلد (شهر سیمپسون ها) خواهان زیادی دارد. در حین بسته بندی این آب میوهها یکی از این دو کارگر که بیمار است عطسه میکند و به این ترتیب ویروسهای به درون جعبه میفرستند. وقتی آن جعبهها به سطح مردم شهر میرسد همه دچار آن ویروس میشوند و ویروس در سراسر شهر پخش میشود. در ادامه مردم وحشت زده اسپرینگفیلد به کامیونی حمله میکنند که به تصور آنها حامل داروی ویروسی است که آنها را مبتلا کرده است. اما از بد حادثه اینگونه نبود و کامیون حامل جعبههایی بود که بروری آنها عبارت «زنبورهای قاتل» نوشته شده بود و به این ترتیب باعث رهایی این حشرات خطرناک در شهر میشوند.
حمله زنبورهای قاتل در زمان اپیدمی در کارتون سیمپسون ها
چند روز پیش بود که نشریه نیویورک تایمز طی گزارشی از ورود زنبورهای غول پیکر آسیایی موسوم به زنبورهای قاتل به خاک ایالات متحده، منتشر کرد. این زنبورهای بزرگ که بومی آسیا هستند، دشمنان جدی زنبورهای عسل به شمار میروند و در عرض یک ساعت میتوانند کندوهای زنبور عسل را ویران سازند و از آنها برای تغذیه بچههای خود استفاده کنند. حال این زنبورهایی خطرناکی که حتی قادر به کشتن انسان هستند، برای اولین بار به خاک ایالات متحده رسیده اند. دانشمندان هنوز نمیدانند که این حشرات چگونه خود را به خاک آمریکا رسانده اند، اما آنها نگران این موضوع هستند که این زنبورهای مهاجم بتوانند جمعیت زنبور عسل را در آمریکا از بین ببرند و چنان حضور عمیقی پیدا کنند که همه امیدها برای نابودی آنها از بین برود.
حال به نظر میرسد که کارتون سیمپسونها مجدداً یک پیشگویی جذاب را به حقیقت تبدیل کرده است. درست در آستانه اپیدمی کرونا و تلفات بالای آن در این کشور، یک زنبور قاتل هم به یک باره در این کشور ظاهر شد و کسی نمیداند که این حشره آسیایی چطور خود را به این کشور رسانده است. توالی حوادث هم درست به نظر میرسد؛ اول اپیدمی (آنفولانزای اوزاکا/کروناویروس جدید) منطقه (شهر اسپرینگفیلد/کشور آمریکا) را در بر میگیرد و سپس در میانه وحشت مردم از اپیدمی، ناگهان سر و کله زنبور قاتل پیدا میشود. همه چیز درست و دقیق به نظر میرسد.
«بیل اوکلی»، از نویسندگان این اپیزود در گفتگو با هالیوودریپورتر میگوید: سالها بود که موضوع این قسمت را فراموش کرده بودم تا آن که متوجه برخی شوخیها و ارجاعات از این اپیزود در فضای مجازی شدم، آن هم در حالی که اسم آن از «آنفلوآنرای اوزاکایی» به «ویروس کرونا» تغییر داده شده بود. در واقع برخی کاربران اینترنتی به دنبال شیوع کروناویروس جدید، از صحنههای این اپیزود بهره برداریهای نادرست و حتی نژادپرستانهای کردند. وی افزود: من نمیخواهم از این کارتون بهرهبرداریهای این چنین زشتی شود و عدهای فکر کنند که کروناویروس یک توطئه آسیایی است.
اوکلی در ادامه خاطرنشان کرد که ایده این اپیزود نه یک پیشگویی بلکه برگرفته از ماجرای آنفلوآنزای هنگکنگی است که در سال ۱۹۶۸ رخ داد و من در کودکی اخبار آن را دیده بودم. ما داستان غیرمعقولی را ساختیم که بر اساس آن ویروس هفتهها در یک جعبه زنده میماند و حتی دارای شخصیت است. ویروسهای حتی در پشت چراغ قرمز خیابان توقف میکنند و منتظر میشوند تا خودروها عبور کنند و سپس با سبز شدن چراغ عبور میکنند. وی معتقد است که در مورد موضوع پیشگوییهای سیمپسون ها، بیش از حد در رسانهها و فضای مجازی غلو میشود. اوکلی در این خصوص افزود، اگر چه ممکن است برخی موارد نیز وجود داشته باشد که بتوان آن را پیشگویی نامید، اما در واقع اکثر این موارد که در رسانهها مطرح میشود، تنها یک تصادف است و نه چیز دیگر.
با این حال هنوز بسیاری گمان میکنند این کارتون توسط افرادی طراحی و ساخته شده است که ذهن و دید کاملاً متفاوتی دارند. این دیدگاه تنها خاص افراد عادی نیست بلکه برخی از دست اندرکاران این برنامه نیز چنین تصوری دارند. «آل جین»، یکی از نویسندگان ثابت کارتون سیمپسونها که از سال ۱۹۹۸ جزو تیم نویسندگان بوده است، در گفتگو با نیویورک تایمز خاطرنشان میکند که آینده را بهتر از آن چیزی که فکرش را میکنید، میشود پیشبینی کرد. جین میگوید که قسمتهای یک فصل این سریال یک سال پس از تولیدشان روی آنتن میروند، بنابراین به نوعی برای یک سال پیش رو وقت زیادی برای ترتیب یک چارچوب ذهنی داریم.
«ویلیام ایروین» که کتاب «سیمپسونها و فلسفهاش» سالهاست در دانشگاه کالیفرنیا برکلی و چند کالج دیگر تدریس میشود، میگوید این سریال محصول ذهنهای درخشانی است که بسیاری از آنها فارغالتحصیل هاروارد هستند. خود ایروین که رییس گروه فلسفه کینگز کالج است و معتقد است نویسندگان حرف اول و آخر را در این سریال میزنند نه بازیگران. نتیجه هم سریالی پر از ارجاعات به هنر، ادبیات، فرهنگ عامه، سیاست و علم از آب درآمده است. ایروین میگوید: «زمانی که آدمهای باهوش سریالی تلویزیونی تولید میکنند، مطمئنا «پیشبینیهای» متحیرکننده را شامل میشود».
دکتر «جان دونالدون»، استاد فلسفه دانشگاه گلاسکو نیز که از ژانویه سال ۲۰۱۷، یک روز در هفته را به تدریس مبحث «فلسفه سیمپسون ها» در دانشگاه مشغول است، در گفتگو با Business Insider میگوید، او کاملاً علاقهمند است به دیگران نشان دهد که چگونه میتوان از این کمدی طولانی برای کشف طیف گستردهای از مضامین و موضوعات فلسفی استفاده کرد. دکتر دونالدون، تیم خلاق سازندگان کارتون سیمپسونها را با نویسندگان علمی تخیلی مقایسه میکند که از مدتها پیش به دنبال کشف جهان آینده هستند.
در حال حاضر اولین چیزی که ما با شنیدن نام کارتون سیمپسونها به ذهن میآوریم، پیشگوییهای متعدی است که این سریال تاکنون انجام داده است. پیشگوییهایی همچون به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، برنده جایزه نوبل اقتصاد، شیوع یک بیماری همه گیر و یا هجوم زنبورهای قاتل به آمریکا، توجه بسیاری را به سمت این سریال معطوف کرده است. برخی آن را مسافرت در زمان خوانده اند و شماری دیگر آن را تصادفی تفسیر میکنند. اما وبسایت Mic پس از مصاحبه با مدیر اجرایی سابق این سریال که یک آمارگر و استاد ریاضی است، توانست چند عنصر مهم در این گفتگو را شناسایی کند که عوامل سریال سیمپسون با استفاده از آن میتوانند تصویری از آینده را دریافت کنند.
سیمپسونها مجموعهای گسترده از شوخی هاست که میتواند این شانس را برای مجموعه ایجاد کند که در این مدت طولانی، حداقل بخشهایی از آن در آینده رخ دهد. سیمپسونها از سال ۱۹۸۹ در حال پخش است و تاکنون بیش از ۶۰۰ قسمت از آن پخش شده است. این حجم از محتوا به تنهایی باعث شده است که این نمایش بتواند مجموعهای از پیش بینیهای صحیح را ایجاد کند.
«دانیل چون»، تهیه کننده سابق سیمپسون ها، در گفتگوی تلفنی با Mic در این خصوص گفت: «ما یک مجموعه بزرگ و طولانی تلویزیونی را ساخته ایم و به همین ترتیب اپیزودها بسیار زیاد هستند؛ بنابراین در چنین شرایطی فرصت زیادی وجود دارد که برخی از داستانها تبدیل به پیشگویی شوند. من فکر نمیکنم کسی در مورد پیش بینیهای اشتباه سیمپسونها اصلاً صحبتی کند، اما حقیقت این است که لیست پیش بینیهای اشتباه این سریال، چندین برابر طولانیتر از مواردی است که محقق شده اند».
با این وجود «مت زارمسکی»، استادیار ریاضی دانشگاه آلبانی میگوید که این سریال در ۲۹ فصل اجرا، حدود ۱۲۰۰۰۰ شوخی خاص را به اجرا در آورده است. او توانست حدود ۱۲۲۴ «پیش بینی صریح درباره آینده» در سیمپسونها را شناسایی کند. همچنین در حدود ۵۰۰ اپیزود، مستقیماً مربوط به قسمتهای آینده محور هستند. مردم به طور کلی فکر میکنند که از میان این همه، تنها ۱۰ تا ۲۰ مورد به حقیقت تبدیل شده است و به عبارت بهتر پیشگویی آن درست بوده است. حال اگر ۲۰ مورد را با ۱۲۲۴ مورد مقایسه کنیم، متوجه میشویم که تنها ۱، ۶% از کل پیشگوییهای این سریال مورد توجه بوده است. زارمسکی افزود: «آمار میگوید سیمپسونها پیش بینیهای درست زیادی داشته اند و اساساً بسیار خوش شانس بوده اند».
مقالات و فیلمهای بی شماری، پیش بینیهای موفق سیمپسون را به نمایش میگذارند. اما برخی از این پیش بینیها لزوماً تکان دهنده یا خاص سیمپسونها نیستند. برای مثال در یک اپیزود مربوط به سال ۱۹۹۵، یک تلفن را روی مچ دست یکی از شخصیتهای کارتونی این سریال دیده میشود. بسیاری امروزه آن را با ساعت هوشمند اپل مقایسه میکنند و آن را پیشگویی سیمپسونها از تولید چنین ابزاری در آینده، تلقی میکنند.
«گری سایمون»، استاد بازنشسته آمار در دانشکده اقتصاد دانشگاه استرن نیویورک، در گفتگو با Mic اظهار داشت که «ایده یک وسیله ارتباطی روی مچ دست به مدتها قبل برمی گردد و ویژگیهای موجود در ساعت اپل دقیقاً با ویژگیهایی که ساعت کارتون سیمپسونها دیده میشود، مطابقت ندارند». در واقع این یک پیشگویی نبود بلکه چنین ایدهای در آن زمان به طور کامل شناخته شده بود، اما چون در آن زمان تولید نشده بود و به اصطلاح دیگری، وجود نداشت، امروزه این صحنه را یک پیشگویی تلقی میکنند.
از آنجا که سیمپسونها یک فیلم کارتونی است، نویسندگان میتوانند هر شخصیت مشهور در زندگی واقعی را در اپیزودهای مورد نظر خود قرار دهند. نویسندگان همچنین میتوانند پیش بینیهای واقع گرایانه مختلفی ایجاد کنند، زیرا این واقعیت، اغلب نزدیک به زمان خود ما اتفاق رخ میدهند. گری سایمون میگوید: «یک نمایش کارتونی میتواند پیش بینیهای بیشتری در مورد آینده، نسبت به برخی از درامهای تلویزیونی انجام دهد که عملاً در این زمینه با محدودیت مواجه هستند».
از طرف دیگر، برنامههای کمدی برای اغلب مخاطبان، واقع بینانهتر از دیگر انواع برنامهها هستند. سایمون گفت، در مقایسهای که بین دو فیلم درام و کمدی پزشکی صورت گرفت، اغلب پزشکانی که این دو فیلم را تماشا کردند، معتقد بودند که فیلم کمدی بسیار واقع بینانهتر بود. دانیل، چون مینویسد هنگام نوشتن یک درام، نویسندگان اغلب «سعی میکنند اصولگرا باشند و جامعهای را به تصویر بکشند که واقعاً از اخلاق تبعیت کند، در جایی که همه بسیار جدی هستند و صداقت زیادی دارند و تمام وقت بر پایه اصول خود عمل میکنند، اما کمدی آزادی عمل دارد».
دانیل چون میگوید: «به نظر میرسد که یک جهان بینی طنزی وجود دارد که نویسندگان سیمپسونها در آن سهیم هستند که یک اصل راهنما یا یک فلسفه در پس آن قرار گرفته است». اما این اصول راهنما چیست؟ چون میگوید: «حرص و آز در همه جا وجود دارد و کارتلها و نهادهای بسیاری هستند که هدفی جز سلطه ندارند. فساد در همه جا وجود دارد، اما جامعه به طور کلی حافظه کوتاه مدتی دارد. کسی توجهی به ریشه اصلی رخدادها ندارد و بنابراین وقتی اشارهای در جایی دیده شود که احتمال چیزی را داده باشد، همه به پیشگویی توجه دارند نه چیز دیگری. کسی اهمیتی نمیدهد که هر رخدادی زمینهای دارد، تنها چیزی که همه بدان توجه دارند این است که یک نفر این اتفاق را پیش بینی کرده است و این برای همه به اندازهای مهم است که توجهی به دیگر موارد نداشته باشند؛ بنابراین تا زمانی که چنین شرایطی برقرار باشد، احتمالاً سیمپسونها باز هم پیشگوییهای بزرگی دیگری در چنته داشته باشند».
راننده تاکسی
داداش اخه سکولاریسم چه ربطی به فراماسونری داره؟:))) چرا هرچی شنیدین رو میاین میگین که مردم بهتون بخندن. این رائفی پور یه کاری با مملکت ما کرد که هشتاد ملیون نفر فک میکنن تحلیلگر سیاسی ان. توی علم سیاست به امثال ایشون میگن متوهم توطئه. و این افراد بی سواد ترین افراد در عالم سیاست محسوب میشن.