«وقتی در موضوعی مثل بنزین که این اندازه به زندگی و زیست مردم مرتبط است، همه شب خوابیدیم و صبح بیدار شدیم و با این میزان از افزایش قیمت مواجه شدیم، آن هم در شرایطی که درباره این سیاست و نحوه انجام و اجرای آن امکان پرسش و انتقاد وجود ندارد، قابل پیشبینی است که به چنین سرانجامی ختم شود.»
آذر تشکر، جامعهشناس در گفتگو با «شرق» درباره اعتراضات اخیر در کشور میگوید: «واقعیت این است که در دنیا روی آشوبهای شهری مطالعات زیادی شده، بهویژه درباره اینکه شکلهایش چطور است و به چه نحوی تغییر میکند و البته همیشه هم گفته شده رخدادن و تغییر شکل آن در بسیاری از مواقع مبتنی بر پیشبینیها نیست. حالا تصور کنید در کشور ما که روی چنین موضوعاتی کار پژوهشی چندانی نشده و شناخت و تحلیلی درباره شورشهای شهری وجود ندارد، به سختی میتوان آن را تحلیل کرد؛ اما وقتی میبینیم که یک اعتراض معیشتی قابل حدس و قابل پیشبینی بهسرعت به نهایت یک اعتراض رادیکال بدل میشود، میتوان اینگونه گفت که اگر در جامعه برای مردم امکان سؤال و توضیحخواستن وجود داشته باشد، احتمال رفتن به سمت اعتراضهای خشن اینگونه کمتر میشود. میتوان گفت اعتراضاتی که این روزها شکل گرفته و میتوانست در جامعه ما یک اعتراض و مخالفت بازخواستی مبتنی بر جنبه نظارتی مردم باشد که نقش مثبتی داشته باشد، یکباره به سمت آشوب و شورش میل نکند.»
تشکر در ادامه میافزاید: «وقتی در موضوعی مثل بنزین که این اندازه به زندگی و زیست مردم مرتبط است، همه شب خوابیدیم و صبح بیدار شدیم و با این میزان از افزایش قیمت مواجه شدیم، آن هم در شرایطی که درباره این سیاست و نحوه انجام و اجرای آن امکان پرسش و انتقاد وجود ندارد، قابل پیشبینی است که به چنین سرانجامی ختم شود. وقتی جامعه، هم بهصورت نهادی و سازمانمند و هم به شکل غیرنهادی و بدون برنامه امکان این را ندارد که نسبت به این روندها و فرایندها و اقدامات، دولت را مورد پرسش قرار بدهد و جوابی قانعکننده دریافت کند، کار به جایی میرسد که دیدهایم. درصورتیکه اگر امکان توضیحخواستن فراهم شود و توضیح و پاسخی قانعکننده داده شود، احتمالا شدت ماجرا به این حد نمیرسد.»
از آذر تشکر میپرسیم «البته در کشورهای توسعهیافته که منطبق بر این دیدگاه شما نیست هم گاهی شورشهایی از این دست رخ داده که منجر به رفتارهایی از همین دست شده و تخریب اموال عمومی، غارت و ... رخ داده، مثل همین اعتراضات جلیقهزردها در فرانسه یا شورش معروف لندن در سال ۲۰۱۱، آنجا بههرحال تا حدی این امکانی که شما از آن سخن میگویید وجود دارد، ولی اتفاقی مشابه رخ داده است، نظرتان دراینباره چیست؟» و او در پاسخ میگوید: «بله، در کشورهای دیگر در درازمدت مردم احساس میکنند امکان توضیحخواستن و طرح پرسش دارند و خودشان به ساختارهای فرهنگی و اجتماعی شکل دادهاند. آنها هم با وجود اینکه نهاد دارند و رویههایی دارند که مردم به عناوین مختلف میتوانند با استفاده از آنها طرح پرسش کنند، اما نکته اینجاست که جواب قانعکننده نمیگیرند.
این جامعهشناس در بخش دیگری از صحبت خود نیز میافزاید: «همین اتفاق اخیر که منجر به اعتراضات شده، واقعا نمونه عینی این موضوع است که پیشتر گفتم، اینکه شب خوابیدیم و صبح بیدار شدیم و یک مسئله مهم مرتبط با زندگی همه ما به میزان زیادی تغییر کرد، این حس را در جامعه ایجاد میکند که احساس بیقدرتی میکنیم. این احساس زمانی که به شکل ملموس و مشخصی خودش را در ذهن و زندگی گروهی از مردم تثبیت کند، ممکن است برخی کارها از آنها سر بزند. دولت مدرن قرار است سازوکار اعمال قدرتش متفاوت باشد. با اینکه جامعه سازوکارهای زیست روزمره مدرن را دارد، اینکه تو بهعنوان شهروند این جامعه، اطلاعات و تکنولوژی مدرن داری و فرصت برای خودت محقق کردهای، آموزش وجود دارد و امکان ارتقا برای خودت حس میکنی، برخی رفتارها را برنمیتابی و به آن واکنش نشان میدهی». تشکر ادامه میدهد: «در جوامع مدرن و کشورهای توسعهیافته، سیستمها میکوشند به شکلی پنهان اعمال زور و قدرت کنند و بر پیچیدگی آن میافزایند، بههمین دلیل است که روشنفکرها با تحقیق و پژوهش و بررسی سعی میکنند این چهره پنهان اعمال زور را عریان کنند. در جوامعی مثل ما، اما هنوز استفاده میشود.»
تشکر درباره پراکنش اجتماعی و شهری اعتراضات و سرانجام محتمل آن نیز اینطور میگوید: «به نظر من در جاهایی که جامعه شهری فکر میکند که حتی با وجود این افزایش قیمت فرصتهای جایگزین دارد و این اتفاق هنوز هم برایش قابل تحمل است، هزینههای زندگی روزمره خود را درگیر تبعات اعتراضات نمیکند. به محاسبه عقلانیت اقتصادی میافتد که در صورت اعتراض هزینهها چطور میشود و آیا امکان جایگزینی فرصتها را دارد یا خیر، هرقدر این محاسبات برایشان امکانپذیر باشد، گستردگی شورشهای شهری را کمتر میکند، چون این اقشار با خودشان محاسبه میکنند که چطور میتوانند ادامه حیات بدهند و تازمانیکه این محاسبه کار میکند و فضای مثبت را هرچند اندک حس کنند، واکنش نشان نمیدهند یا دستکم امواج این واکنشها دیرتر به آنها میرسد؛ اما کسانی که احساس بنبست میکنند، بهطور عمومی زودتر به استیصال میرسند و حاضر میشوند هزینههای آن را هم بپذیرند و دست به اعتراض خشن بزنند. به نظرم توزیع و گستردگی اعتراضات را نیز با این منطق میتوان تحلیل و بررسی کرد.»