تریستان هریس، متخصص اخلاقِ گروه طراحی داخلی سابق گوگل، و یکی از بنیانگذاران مرکز فناوری انسانی۲، میگوید «برایم جالب است که چطور سیلیکونولی میتواند اینقدر به یوول علاقهمند باشد، که هست -اصلاً محبوبت او دیوانهوار است، همهشان او را به محل خود دعوت میکنند- با وجود اینکه آنچه یوول میگوید پایههای مفروضات تبلیغاتی و مدل درگیریمحور۳ محصولات آنها را سست میکند».
هراری معتقد است سیلیکونولی موتور نابودی بشریت است، پس چرا نخبههای دیجیتال اینقدر او را دوست دارند؟
تصور کنید سالها مطالعه و تحقیق کردهاید تا به دیگران دربارۀ خطرات مهلک یک پروژه هشدار بدهید، بعد دستاندرکاران اصلی آن پروژه با شور و شوق شما را به محل کارشان دعوت کنند و از شما بخواهند برایشان صحبت کنید. چگونه این برخورد را تحلیل میکنید؟ این موقعیت دشواری است که برای یووال نوآ هراری در برابر نخبگان سیلیکونولی رخ داده است. این گزارش شرح سفر چند روزۀ هراری به سیلیکونولی در پاییز سال گذشته است.
یوول نوآ هراری، فیلسوف آیندهپژوه، نگرانیهای زیادی دارد.
نگران این است که سیلیکونولی در حال تضعیف دموکراسی است و دارد جهنمی را به وجود میآورد که در آن، انتخابات چیزی فراموششده است.
نگران این است که شرکتهای بزرگ فناوری، با خلق ماشینهای قدرتمندی برای کنترل میلیاردها ذهن، در حال نابودکردن ایدۀ فردِ مستقلِ دارای اختیار هستند.
نگران این است که ازآنرو که نیروی کار مورد نیاز در انقلاب فناوری اندک است، سیلیکونولی دارد یک طبقۀ حاکم کوچک و یک «طبقۀ بیهودۀ» خشمگین و پرسروصدا خلق میکند.
اما بهتازگی مسئلهای بسیار شخصیتر هراری را پریشان کرده است. اگر هشدار هراسناک او این چیزهاست، پس چرا مدیران عامل سیلیکونولی اینقدر او را دوست دارند؟
در ماه اکتبر، یک روز بعدازظهر، آقای هراری که گیج شده بود گفت «یک احتمال این است که پیام من برای آنها تهدیدکننده نیست، به همین خاطر از آن استقبال میکنند. از دید من این نگرانکنندهتر است. شاید چیزی هست که من متوجهاش نمیشوم؟»
زمانیکه آقای هراری طی سفری برای تبلیغ آخرین کتابش به بِی اِریا۱ رفت، استقبال از او بهنحو نامتناسبی شادمانه بود. رید هیستینگز، مدیر ارشد اجرایی نتفلیکس، به افتخار او میهمانی شامی ترتیب داد. رؤسای ایکس، شاخۀ پژوهشی محرمانۀ آلفابت، هراری را به مقر خود دعوت کردند. بیل گیتس مروری بر کتاب او نوشت که در نیویورکتایمز منتشر شد («شگفتانگیز» و «نویسندهای بسیار مهیج»).
تریستان هریس، متخصص اخلاقِ گروه طراحی داخلی سابق گوگل، و یکی از بنیانگذاران مرکز فناوری انسانی۲، میگوید «برایم جالب است که چطور سیلیکونولی میتواند اینقدر به یوول علاقهمند باشد، که هست -اصلاً محبوبت او دیوانهوار است، همهشان او را به محل خود دعوت میکنند- با وجود اینکه آنچه یوول میگوید پایههای مفروضات تبلیغاتی و مدل درگیریمحور۳ محصولات آنها را سست میکند».
بخشی از دلیلش شاید این باشد که در سطحی معین، سیلیکونولی به آیندۀ دموکراسی خوشبین نیست. هرچه اوضاع واشنگتن بیشتر به هم میریزد، جهان فناوری بیشتر به خلق چیزی دیگر علاقهمند میشود، و آن چیزِ دیگر ممکن است شباهتی به نمایندگی انتخابی نداشته باشد. کارمندان برنامهنویسی مدتهاست که نسبت به مقررات محتاط و دربارۀ اشکال بدیل حکومت کنجکاوند. رگهای از جداییطلبی در این مکان جاری است: سرمایهداران ریسک گاهبهگاه برای کنارهگیری کالیفرنیا از نظام فدرال، یا تجزیهاش، یا برای درستکردن دولت-ملتهای شرکتی، فراخوان میدهند. و تابستان امسال، مارک زاکربرگ که آقای هراری را به باشگاه کتابش معرفی کرده است، اذعان کرده است که شیفتۀ سزار آگوستوس خودکامه است. او در مصاحبه با نیویورکر گفت که «ازطریق نگرشی واقعاً سفتوسخت، آگوستوس ۲۰۰ سال صلح جهانی برقرار کرد».
هراری، در واکنش به همۀ اینها میگوید «آرمانشهر و ویرانشهر وابسته به ارزشهای شما هستند».
هراری که مدرک دکترایش را از آکسفورد گرفته است، فیلسوف ۴۲ سالۀ اسرائیلی و استاد تاریخ در دانشگاه عبری اورشلیم است. آغاز داستان شهرت فعلی او سال ۲۰۱۱ است، زمانیکه کتابی منتشر کرد که جاهطلبی آشکاری داشت: مروری بر تمامی حیات بشری. انسان خردمند: تاریخچۀ مختصر انسان۴، که نخستین بار به زبان عبری منتشر شد، دررابطهبا پژوهشهای تاریخی چیز تازهای نداشت. و فرضیۀ اصلی آن، اینکه انسانها حیواناند و غلبۀ ما تصادفی است، احتمال چندانی نداشت که ازلحاظ تجاری موفق باشد. اما لحن خودمانی و شیوۀ ظریفی که آقای هراری با آن دانش موجود در پهنههای مختلف را به هم میدوزد، خواندن آن را لذتبخش کرده است، حتی باوجوداینکه این کتاب قطور با این ایده به پایان میرسد که فرایند تکامل بشر ممکن است به پایان رسیده باشد. زمانیکه این کتاب در سال ۲۰۱۴ به انگلیسی ترجمه شد، بیش از هشت میلیون نسخه از آن به فروش رسید و هراری را تبدیل به روشنفکری سلبریتی کرد.
او با کتاب انسان خداگون: تاریخچۀ مختصر فردا۵ کارش را ادامه داد، کتابی که رئوس کلی تصور او از آنچه پس از تکامل بشر فرا میرسد را ترسیم میکند. در این کتاب، او دادهگرایی۶ را توصیف میکند، مذهبی جدید که حولوحوش قدرت الگوریتمها شکل گرفته است. آینده از نگاه هراری آیندهای است که در آن کلاندادهها۷ پرستیده میشود، هوش مصنوعی از هوش بشری پیشی میگیرد و برخی از انسانها قدرتهایی خداگونه در خود میپرورانند.
حال او کتابی دربارۀ زمان حال و اینکه چگونه میتواند به چنان آیندهای منجر شود نوشته است با نام ۲۱ درس برای قرن ۲۱ ۸. هدف این کتاب آن بوده است که همچون مجموعهای از هشدارها خوانده شود. عنوان سخنرانی اخیر او در تد این بود: «چرا فاشیسم اینقدر وسوسهانگیز است، و دادههای شما چگونه به قدرت آن میافزاید».
پیشگوییهای او میتوانست او را تبدیل به کاساندرایی۹ در سیلیکونولی کند، یا دستکم حضورش را همچون مهمانی ناخوانده جلوه بدهد. درعوض، او مجبور شده است تا خود را با خشنودیِ عجیبِ ساکنان سیلیکونولی وفق بدهد. او با لحنی خسته به من گفت «اگر مردم را مجبور کنی تا شروع کنند به اندیشیدنِ عمیقتر و جدیتر به این مسائل، ممکن است بعضی از چیزهایی که به آن میاندیشند همان چیزهایی نباشد که شما میخواستید به آن فکر کنند».
دنیای قشنگ نو بهمثابۀ مطالعهای الهامبخش
هراری موافقت کرد که من چند روزی در سفرهایش در سیلیکونولی همراهش باشم، و بعدازظهری در ماه سپتامبر، زمانیکه او با کارمندان آلفابت در این شرکت صحبت میکرد، بیرون دفاتر ایکس در ماونتن ویو منتظرش ایستادم. پس از مدتی از راه رسید: مردی خجالتی، لاغر و عینکی با اندکی موی سیاه. ریخت و قیافۀ هراری بهنوعی جغدوار است، به این معنی که عاقل بهنظر میرسد و بدنش را زیاد تکان نمیدهد، حتی زمانیکه به اطراف نگاه میاندازد. بهخصوص صورتش، بهاستثنای یک ابروی خودسر، چیزی از خود بروز نمیدهد. وقتی با او چشمدرچشم میشوید، نگاهی هشیار میبینید، مثل اینکه میخواهد بداند آیا شما نیز میدانید جهان قرار است دقیقاً چقدر جای بدی شود، یا نه.
ناشر هراری او را در سخنرانیاش در آلفابت همراهی کرد. آنها گفتند که کارمندان جوانتر نگرانیهایی ابراز کردهاند مبنیبراینکه کارشان باعث شود جامعهای با آزادی کمتر داشته باشیم، درحالیکه مدیران اجرایی عموماً تصور میکردند که تأثیرشان مثبت است.
برخی کارکنان سعی کرده بودند با تکیه بر واکنش افراد به تغییرجهتهای کوچکی مثل نسخۀ جدیدی از جیمیل، پیشبینی کنند که آنها تا چه اندازه میتوانند خود را با تغییر فناوری بزرگ سازگار کنند. آقای هراری به آنها گفت که شفافتر بیاندیشند: اگر مداخلۀ سیاستگذارانۀ مهمی در کار نباشد، اکثر انسانها احتمالاً هرگز سازگار نخواهند شد.
او به من گفت دیدن اینکه افراد چیزهایی میسازند که باعث نابودی جوامع خودشان میشود، غمگینش میکند، اما هر روز تلاش میکند تا فاصلۀ آکادمیکش را حفظ کند و به خود یادآوری کند که انسانها فقط حیواناند. میگوید «بخشی از آن واقعاً از این آب میخورد که انسانها را میمون میبینم، آنها اینطوری رفتار میکنند. شامپانزهاند. ساپینساند. رفتارشان همین است». کمی غوز کرده بود. معاشرت خستهاش میکند.
درحالیکه سوار ماشین تسلای سیاهرنگ با در بال پرندهای۱۰ میشدیم که آقای هراری طی اقامتش کرایه کرده بود، حرف را به آلدوس هاکسلی کشاند. رمان او دنیای قشنگ نو چندین نسل را با بهتصویرکشیدن یک نظام کنترل احساسات و مصرفگرایی
بیدرد هراسانده بود. آقای هراری گفت افرادی که امروز با این کتاب مواجه میشوند، اغلب فکر میکنند تصویری که ارائه میکند، حرف ندارد. میگوید «همهچیز قشنگ است، و بهاینترتیب این کتاب، ازلحاظ فکری مشوشکننده است، چون واقعاً تحت فشار هستید تا توضیح بدهید که مشکل [این نظام] چیست. و امروز واقعاً بینشی در سیلیکونولی وجود دارد که به آن سمتوسو حرکت میکند».
بعداً یکی از مدیران روابط مطبوعاتی شرکت آلفابت با تیم آقای هراری تماس گرفت تا به او بگویند که به من بگوید مجاز نیست که دیدار از ایکس بخشی از این گزارش باشد. این درخواستْ هراری را ابتدا گیج کرده اما بعد برایش جالب شد. گفت بامزه است که برخلاف سیاستمداران، شرکتهای فناوری نیازی به رسانۀ مجانی ندارند چون خودشان هماینک بر ابزار توزیع پیام سیطره دارند.
او گفت که به حکومت جهانی مدیران اجرایی شرکتهای فناوری رضایت داده است و اشاره کرد که سیاستمداران تا چه اندازه بدترند. میگوید «من چند نفری از این غولهای فناوری پیشرفته را ملاقات کردهام، و عموماً آدمهای خوبیاند. آنها آتیلاهایی خونخوار نیستند. در قرعهکشی رهبران بشری، ممکن است قرعۀ بسیار بدتری نصیبتان شود».
هراری فکر میکند برخی از طرفدارانِ او در عالم فناوری از سر اضطراب سراغش میآیند. میگوید «برخی ممکن است از تأثیری که میگذارند ترسیده باشند».
بااینحال، استقبال مشتاقانۀ آنها از آثارش باعث ناراحتی اوست. هراری میگوید «این یکی از قواعد تاریخ است که اگر مورد تفقد نخبگان قرار گرفتید معنایش باید این باشد که نمیخواهید آنها را بترسانید. میتوانند شما را جذب کنند. ممکن است بدل به سرگرمی روشنفکری آنها شوید».
شام، با یک تکه جاودانگی، ساخته شده به دستِ مهندسی پزشکی
البته تجلیل مدیر عاملهای سیلیکونولی از هوش و ذکاوت هراری جای تعجب ندارد. جک دورسی، رئیس توییتر و اسکوئر، در ایمیلی نوشت «من بهدلیل شفافیت اندیشۀ یوول جذب او شدهام»، و در ادامه فصل خاصی از کتاب دربارۀ مراقبه را ستود.
و آقای هیستینگز مینویسد: «یوول شخصیتی دارد خلاف سیلیکونولی، او با خودش گوشی تلفن همراه حمل نمیکند و زمانیکه بیرون از رادار است، مدت زیادی را به تأمل میگذراند. ما در او کسی را میبینیم که دوست داریم باشیم. تفکر او دربارۀ هوش مصنوعی و فناوری زیستی در کتاب جدیدش، ادراک ما دربارۀ اتفاقاتی که قرار است بیفتد را به تکاپو میاندازد».
در میهمانی شامی که به میزبانی آقای هیستینگز برگزار شد، دانشگاهیها و رهبران صنعتی دربارۀ خطرات جمعآوری داده، و اینکه تا چه اندازه متخصصان تمدید حیات قادر خواهند بود طول عمر انسان را افزایش دهند بحث کردند. (هراری نوشته است که طبقۀ حاکم بهنحوی چشمگیر بیش از بیهودگان عمر خواهد کرد). دکتر فِی-فِی لی، کارشناس هوش مصنوعی، که در گوگل تقلا کرده بود تا تلاشهای این شرکت برای پردازش تصاویر پهپادهای نظامی برای پنتاگون را مخفی نگه دارد، گفت «آن شب فرصت خیلی کم بود، اما میتوان آن را زیر ذرهبین گذاشت و تأثیر هراری را در قلب سیلیکونولی نمادین کرد. کتاب او توانایی دارد تا این افراد را پشت یک میز بنشاند، و کمک او همین است».
آقای هراری چند شب پیشتر در سن فرانسیسکو، در یک سالن نمایش با ظرفیت ۳۵۰۰ نفر که بلیطهایش تماماً فروش رفته بود صحبت کرد. مردی مسن که با بلیطی در دست وارد سالن میشد به من گفت اینکه آقای هراری از «طبقۀ بیهوده» استفاده میکند، شهامت و شرافت او را میرساند.
برای مباحثه، نویسندۀ ما روبهروی روشنفکر پرکار، سم هریس قرار گرفته بود که با کتوشلوار خاکستری و پیراهن رسمی سفیدی که بهخوبی آهار خورده بود، روی صحنه خرامید. هراری، کتوشلوار گشادی پوشیده بود که در تنش چروک شده بود و دستانش را روی پاهایش در هم قفل کرده بود، توی صندلیاش فرو رفته بود، و معذب بهنظر میرسید. اما لحظهای که دربارۀ مراقبه حرف میزد -هراری دو ساعت در روز و دو ماه از هر سال را در سکوت میگذراند- مقتدر مینموند. در منطقهای که خودبهینهسازی اهمیتی اساسی دارد و مراقبه بدل به ورزشی رقابتی شده است، زُهد هراری، به او جایگاه یک قهرمان را بخشیده است.
او به مخاطبانش گفت که اختیارْ توهم است
و اینکه حقوق بشر صرفاً داستانی است که برای خودمان تعریف میکنیم. گفت [وجود] احزاب سیاسی ممکن است دیگر منطقی نباشد. و در ادامه به این استدلال پرداخت که نظم جهانی لیبرال متکی است به داستانهایی ازقبیل «حق همیشه با مشتری است» و «به ندای قلبت گوش کن»، و اینکه این ایدهها در زمانۀ هوش مصنوعی، وقتی میشود قلبها را به مقدار لازم دستکاری کرد، دیگر کارایی ندارند.
آقای هراری در ادامه گفت همه در سیلیکونولی بر ساختن آینده تمرکز کردهاند، درحالیکه به اکثر مردم جهان حتی آنقدر نیاز نیست که استثمار شوند. گفت «اکنون دمبهدم بیشتر احساس میکنید که تمام این نخبههایی که اینجا هستند، نیازی به من ندارند. و نامربوطبودن بسیار بدتر از استثمارشدن است».
طبقۀ بیهودهای که او توصیف میکند بهنحو بیسابقهای آسیبپذیر است. او با ارجاع به خدمت سربازی و کار کارخانهای گفت «اگر یک قرن قبل شما انقلابی علیه استثمار ترتیب میدادید، میدانستید که در بدترین شرایط ممکن هم، آنها نمیتوانند به همۀ ما شلیک کنند چون به ما نیاز دارند».
اکنون خیلی مشخص نیست که چرا طبقۀ حاکم طبقۀ بیهودۀ جدید را خیلی راحت نمیکشد. هراری به مخاطبان گفت «شما خیلی راحت میتوانید ذبح شوید».
آقای هراری بعداً به من گفت دلیل هیجان زیاد سیلیکونولی دربارۀ مفهوم درآمد پایۀ همگانی، یا مستمری پرداختی به همۀ مردم صرفنظر از اینکه کار میکنند یا نه، همین است. پیامشان این است: «ما نیازی به شما نداریم. اما مهربانایم، به همین خاطر از شما مراقبت میکنیم».
روز ۱۴ سپتامبر، او مقالهای در گاردین منتشر کرد و در آن به استعارۀ قدیمی دیگری تاخت: اینکه «رأیدهنده بهتر از همه میداند».
نوشت «چنانچه انسانها حیواناتی هکشدنی هستند، و چنانچه انتخابها و نظرات ما بازتابی از اختیار ما نیست، هدف از سیاست چه باید باشد؟ چگونه زندگی میکنید وقتی میفهمید ... که قلبتان ممکن است مأمور دولت باشد، که آمیگدال شما ممکن است برای [ولادیمیر] پوتین کار کند، و اینکه فکر بعدیای که به ذهنتان خطور میکند ممکن است بهتمامی نتیجۀ الگوریتمی باشد که شما را بهتر از خودتان میشناسد؟ اینها جذابترین سؤالاتی هستند که اکنون بشریت با آنها روبهروست».
پینوشتها:
• این مطلب را نلی بولز نوشته است و در تاریخ ۹ نوامبر ۲۰۱۸ با عنوان «Tech C.E.O.s Are in Love With Their Principal Doomsayer» در وبسایت نیویورکتایمز منتشر شده است. وبسایت ترجمانبخشی از آن را در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۹۸ با عنوان «هراری در سیلیکون ولی: پیشگوی فاجعه به دیدار غولهای فناوری میرود» و ترجمۀ علی امیری منتشر کرده است.
•• نلی بولز (Nellie Bowles) روزنامهنگاری ساکن سانفرانسیسکو است که برای نیویورکتایمز دربارۀ تکنولوژی و فرهنگ اینترنت مینویسد. پیش از استخدام در نیویورکتایمز در رسانههایی مانند گاردین ووایس مینوشته است. ترجمان پیش از این مطلب «هر چه فقیرتر باشی، بیشتر به صفحۀ گوشیات نگاه میکنی» را از او ترجمه و منتشر کرده است.
••• بخش پایانی این مطلب با عنوان (O.K., So Maybe Humankind Is Going to Disappear) ترجمه نشده است.
[۱] Bay Area
[۲] Center for Humane Technology
[۳] engagement-based
[۴] Sapiens: A Brief History of Humankind
[۵] Homo Deus: A Brief History of Tomorrow
[۶] Dataism
[۷] Big Data
[۸] 21Lessons for 21st Century
[۹] در اساطیر یونان: کاساندرا دختر پریام پادشاه تروآ بود. آپولو برای بهدستآوردن عشق او، به او قدرت پیشگویی بخشید، اما زمانیکه کاساندرا تلاشهای او را ناکام گذاشت، آپولو او را محکوم کرد به اینکه هیچکس حرف او را باور نکند. منبع: فرهنگ اساطیر؛ برگر اونس [مترجم].
[۱۰] Gull-wing
منبع: ترجمان
نلی بولز
ترجمۀ: علی امیــری
مرجع: NYTimes