یادگارهای شخصیتهای فرهنگی بسیاری در گوشهگوشه شهر فراموش شده است؛ مثل خانه نیما یوشیج در دزاشیب که مخروبه شده، مثل خانه فروغ فرخزاد در کوچه اعرابی که تخریب شد و دوستداران میراث فرهنگی ماهها تلاش کردند تا دستکم جلوی تخریب خانه پدریاش را بگیرند. حالا هم پنجرههای خانه پهلوی کوچه خسرو را از چارچوب درآوردهاند؛ خانهای با «دو خشت از اشک و دو خشت از خنده».
سر کوچه خسرو، خانهای متروکه است که ٥٣سال پیش، در نیمهشبی زمستانی، احمد شاملو عاشقانه «آیدا در آینه» را بر دیوارش نوشت. از پنجرههای از جا درآمده این خانه سهطبقه که آجرهای قرمز بهمنیاش با خانههای دیگر خیابان ویلا فرق دارد، چند ماهی است که صدای پتک میآید. گویا قرار است خانهای را که خاطره حضور مرد شاعر هنوز در آن زنده است، نوسازی یا تخریب کنند. میراث فرهنگی تهران، اما میگوید به شهرداری تهران نامه زده و گفته به دلیل ارزش معماری این بنای پهلوی، درآوردن پنجرههایش غیرقانونی و تخریبش ممنوع است.
به گزارش شهروند، یادگارهای شخصیتهای فرهنگی بسیاری در گوشهگوشه شهر فراموش شده است؛ مثل خانه نیما یوشیج در دزاشیب که مخروبه شده، مثل خانه فروغ فرخزاد در کوچه اعرابی که تخریب شد و دوستداران میراث فرهنگی ماهها تلاش کردند تا دستکم جلوی تخریب خانه پدریاش را بگیرند. حالا هم پنجرههای خانه پهلوی کوچه خسرو را از چارچوب درآوردهاند؛ خانهای با «دو خشت از اشک و دو خشت از خنده».
شاملو پس از ترک خانه خیابان خردمند جنوبی، مدتی در این خانه زندگی میکرد و درست همین خانه نزدیک یکسال میعادگاه او و آیدا بود. همسایهها کمتر میدانند، اما آیدا سرکیسیان (همسر شاملو) در یکی از مصاحبههایش داستانی از دیوارهای این خانه روایت کرده است: «شب پیش شاملو در خانه مادرش بودم. تابستان بود و در غروبش باران عجیبی هم بارید. فردا که به خانه آنها رفتم، او نبود. نشستم روی تختش که کنار دیوار بود و پشت به دیوار. ناگهان برگشتم دیدم با مداد روی دیوار شعری نوشته شده با اسم آیدا در آینه که تاریخ و امضا هم دارد. متحیر شده بودم و حال عجیبی داشتم. ناگهان وارد شد. نگاهش کردم! گفت: بخوان. شعر که مینوشت من باید با صدای بلند میخواندم. خیلی عادی گفت: دیشب بیدار شدم، خواستم بنویسم دیدم کاغذ نیست. روی دیوار نوشتم. آن شعر بدون هیچ تغییری در کتاب چاپ شد.» (گفتگو با روزنامه شرق)
میراث: به شهرداری نامه میزنیم
مهدی معمارزاده، کارشناس معماری اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری تهران خانه شاملو را میشناسد: «همانی که نبش جنوبی کوچه خسرو است؛ خانهای سهطبقه آجری که پنجرههایش را هم برداشتهاند تا خرابش کنند.» به گفته او از چند روز پیش معاونت میراث فرهنگی بنا بوده نامهای به شهرداری بفرستد تا جلوی تخریب این خانه را بگیرد.
معمارزاده میگوید: «جدا از اینکه شاملو در این خانه زندگی میکرده، معماری این ساختمان ارزشمند است و اجازه تخریب آن را نخواهیم داد. از طرف دیگر هنوز مستنداتی هم مبنی بر اینکه اینجا خانه شاملو بوده است، نداریم و به دنبال جمعآوری این مستندات هستیم. اما حتی برداشتن پنجرههای این خانه هم کاری غیرقانونی بوده. ما برای جلوگیری از تخریب این خانه به شهرداری تهران نامه خواهیم زد.»
اینطور که کارشناس اداره میراث فرهنگی تهران میگوید، خانه اجارهای شاملو، پهلوی است و ساخت آن برمیگردد به دهه ٣٠. او اشاره میکند به مراسم سالگرد شاملو در امامزاده طاهر کرج که چندباری از برگزاریاش ممانعت شده و یاد میکند از اینکه تا سالها پیش سخت بود از خانه فروغ فرخزاد هم حرف بزنیم.
شعری بر دیوار خانه
یکی از مستندات حضور شاملو در خانه خیابان خسرو، روایتهای آیداست. او سال ٨٧ در گفتوگویی با روزنامه اعتماد دراینباره صحبت کرده بود.
«کوه با نخستین سنگها آغاز میشود/ انسان با نخستین درد/ - در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمیکرد-/ من با نخستین نگاه تو آغاز شدم.» عاشقانهای به نام «آیدا در آینه». نخستین باری که شاملو این شعر را برایتان خواند به یاد میآورید؟
امکان دارد به یاد نداشته باشم؟ «آیدا در آینه» را که نوشت، در خانه خیابان ویلا با مادر و خواهرهایش زندگی میکرد. یک روز ١١ صبح رفتم خانهشان، خودش خانه نبود. رفتم به اتاقش. تختش گوشه اتاق بود و کنار آن میزی گذاشته بود. روی تخت نشستم و آیدا در آینه را روی دیوار دیدم، با خطی زیبا، با مداد و بدون قلمخوردگی، مرتب روی گچ دیوار سپید نوشته شده بود. حیران شده بودم. ناگهان آمد تو، دید دارم شعرش را میخوانم.
واکنش شاملو در آن لحظه چه بود؟ (آیدا با حرارت به این سوال پاسخ میدهد.)
گفت: دیشب یکهو بیدار شدم و خواستم شعر بنویسم، کاغذ دمدستم نبود روی دیوار نوشتم.
بعد از آن روز هیچ وقت به آن خانه رفتهاید؟ آیا آن شعر هنوز هم روی دیوار است؟
بعد از آنکه ازدواج کردیم و مادرشان هم از آنجا رفتند، دیگر توی آن خانه نرفتهام. فقط از جلویش رد شدهام. از سرنوشت آن دیوار هم خبری ندارم. اما افسوس میخورم که چرا آن تکه از گچ دیوار را برنداشتم. میشد دیوار را با کاهگلش کند و جایش را به سادگی پر کرد. اتفاق عجیبی بود که هنوز ذهنم را درگیر میکند. کل ماجرای «آیدا در آینه» غریب بود. اول از من خواست بخوانم، اما خودش با آن صدای بینظیرش برایم خواند؛ لبانت به ظرافت شعر... چاپ که شد یک کلمه هم از شعر عوض نشد. بعد، از من میپرسند شاملو را چگونه دوست داشتی.
خانه را برای مزایده گذاشته بودند
صبح دیروز سیاوش رامش، یکی از کاربران توییتر، عکسی از خانه شاملو در خیابان ویلا منتشر کرد و نوشت: «این خانه اجارهای احمد شاملو در خیابان ویلا ابتدای کوچه خسرو است که همینطور سالها متروک و بلااستفاده افتاده است. گویا از املاک یک وزارتخانه است. خانه طبقه دوم که در اوج عاشقی یک روز آیدا به آن سر میزند و میبیند که شاملو بدون کاغذ «آیدا در آینه» را بر دیوار آن نوشته است.» بعد از این توییت، یکی از کاربران از تملک وزارت نیرو بر این بنا نوشت: «این ساختمان متعلق به شرکت توسعه منابع آب و نیرو از شرکتهای زیرمجموعه وزارت نیرو بود. دقیقا خاطرم نیست از کی به این شکل متروکه شده، ولی تا حدود سال ٨٤ ساختمان واحد کارگزینی شرکت آب و نیرو بود.» یکی دیگر از اینکه چند ماه پیش این خانه را به مزایده گذاشته بودند، نوشت و دیگری از اینکه «عدهای معتاد و آدم عجیبوغریب» در آن زندگی میکنند و «از بهمن ماه ٩٧ هرازگاهی صدای پتک از آن شنیده میشود.»
رد پای شاعر از تهران تا امامزاده طاهر
دوستداران شاعر، چند سالی است که برنامه گردشگری میچینند و رد پای شاعر را در تهران دنبال میکنند. «شاملوگردی» آنها از خیابان صفی علیشاه آغاز میشود؛ محلهای که بامداد در آن متولد شد و دفتر مجله خوشه (به سردبیری شاملو) هم آنجا بود در دهه ٤٠. البته بی آنکه اثری از خانه شماره ۱۳۴ (زادگاه الف. بامداد)، کتابفروشی صفیعلیشاه و دفتر مجله خوشه باقی مانده باشد. مسیر تور فرهنگی ِ. احمد شاملو میرود تا خیابان آ. شیخ هادی، کوچه وزیری (سخنور)، خانه سابق عین. پاشایایی، دوست نزدیک شاملو که در سال ٥٧ وقتی شاملو و آیدا از لندن بازمی گردند چند ماهی مهمان او میشوند تا خانهای اجاره کنند. شاملو گردی به کافه نادری میرسد.
جایی که به سیاق روشنفکران دیگر پیش از انقلاب، پاتوق بامداد هم بوده. مقصد بعدی دوست داران شاعر خانهای است در خیابان خردمند جنوبی که نخستین دیدار بامداد و آیدا در بهار سال ١٣٤١ همانجا اتفاق میافتد. راه آنها تا دو خانه در خیابان خردمند ادامه پیدا میکند؛ یکی با نمای آجری که خانه آیدا بوده و دیگری در همسایگی اش، خانهای با نمای سنگ سفید که شاملو در آن میزیسته است. هر دو خانه هنوز پابرجا هستند. این خانه از بنای پهلوی کوچه خسرو هم دور نیست. از میان یادگارهای بازمانده از شاملو، تنها یکی در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. خانه دهکده فردیس از سال ٦٨ محل زندگی شاملو و همسرش بود؛ مکانی که بسیاری از آثار ماندگار این هنرمند در آن خلق شده است. این خانه به عنوان موزه و با نام «بنیاد الف. بامداد» فعالیت میکند، اما بازدید از آن نیازمند هماهنگی قبلی است.