دیدار و آشنایی با مردم درنقاط مختلف دنیا یکی از باارزشترین جنبههای زندگی یک عکاس است. در طول پانزده سال گذشته که به همراه دوربینم سفر کرده ام، وقت قابل توجهی را صرف عکاسی از موضوعات مختلفی مثل قبایل دورافتاده، کمپینهای تراجنسی، قربانیهای قاچاق انسان، بوکسورها، موسیقی دان ها، صحرا نشینان و چادرنشین ها، سربازان خردسال، محافظان و حامیان حیات وحش و مبارزان کرده ام. داستانهای هر کدام از آنها با قدرت در ذهن و خاطرم مانده اند. همیشه امیدوار بوده ام که عکس هایم حق داستانهای آنها را به خوبی ادا کرده باشد و تا حدی به ایجاد عدالت کمک کرده باشند.
بعد از اولین مرکز یتیمخانه فیل ها که در "سمبورا کانتی" تاسیس شد، منطقه ی حفاظت شده ی فیل "ر ته تی" در سال ۲۰۱۶ به عنوان دومین مرکز، گشایش یافت
به عنوان کسی که خودش همیشه از مقابل دوربین قرار گرفتن، واهمه داشته است، برایم جالب بوده است که چه طور برخی از آدمها تا این حد مشتاق اند که موضوع عکاسی باشند یا داستان هایشان را بازگو کنند. حتی خیلی از آنها از اینکه کسی نسبت به آنها و زندگیشان علاقه نشان میدهد، سوال میپرسد و برای کمک به شرایط فعلی آنها کمک میکند، خشنودند و با رضایت، داستان زندگیشان را تعریف میکنند.
به گزارش بی بی سی، اما پرسش مهمی که موضوع را تا حدی پیچیده میکند این است که چه کسی از عکسها منتفع میشود. یک عکاس ممکن است از راههای مختلف، امرار معاش کند یا کارهایش را با اهداف متفاوتی به نمایش بگذارد، مثلا از طریق همکاری با روزنامهها و مجلات، نمایشگاه ها، کتابها، وحتی گاهی به قصد شهرت. در حالی که موضوع اصلی عکس، ممکن است همچنان ناگفته بماند و حتی مورد سو استفاده قرار بگیرد.
بسیاری از عکاسان این حس مسئولیت را نسبت به کارهایشان دارند چه آنها که عکاسان مطبوعاتی هستند مثل "آمی ویتل" یا "سزار دزفولی" که تعهدشان نسبت به موضوعات عکاسیشان حتی فراتر از به اشتراک گذاشتن داستانهای آنها رفته است، و چه عکاسان هنرمندی مثل "ری هان" و "کنرو ایزو" که از عکسهاشان استفاده میکنند تا در نهایت چیزی را به خود همان مردم یا محل زندگی آنها که عامل اصلی موفقیت عکاسی آنها بوده اند، برگردانند.
"ری هان" عکاس فرانسوی میگوید: "من به شخصه به کارما معتقدم. ما گاهی انسانهایی را سوژهی عکاسی میکنیم که به لحاظ اقتصادی درست در نقطه مقابل ما ایستاده اند و من فکر میکنم اینجاست که ما باید منصف باشیم. من خودم در خصوص عکاسیهای پرتره که در سفرهایم کرده ام، میدانم که اگر این مردم نبودند، من در جایگاهی که اکنون در آن ایستاده ام نبودم. به همین خاطرحس میکنم این منصفانه نیست که از فروش این عکسها سودی ببرم بدون اینکه به صاحبان خود این عکسها کمکی کنم"
در سال ۲۰۱۱، ری هان، خانم ژانگ ۷۴ ساله را که صاحب قایقی در "هوی آن" بود ملاقات کرد. لبخند زیبا و غریزی این زن، الهام بخش ری هان برای مجموعه عکس هایش با نام " لبخند پنهان" شد
ری هان بر اساس فلسفهی "بازگشت یا استرداد" عمل میکند. او از سال ۲۰۱۱ پروژهای را در "هوی آن" ویتنام در دست اجرا دارد که طبق آن قرار است تمامی ۵۴ گروههای قومی این کشور را موضوع عکاسی خود قرار دهد. سال گذشته او در "هوی آن"، با گشایش یک موزه گالری میراث هنری، مجموعهای از رسوم و آثار هنری و دستی گروههای قومی ویتنام را به نمایش گذاشت. در ماه سپتامبر گذشته هم موزه "کو تو تو" را که متعلق به فرهنگ قومی "کو تو تو" هست، در منطقه "تی جیانگ" بازگشایی کرد در حالی که هزینههای آن از فروش آثار خودش در گالری، تامین شده بود.
در گذشته، ری هان، یک قایق بادبانی را به خانم "ژانگ" که سوژه یکی از پرترههای او و همچنین طرح روی جلد کتابش بو داده است. او همچنین تعدادی دوچرخه، گاو و دوربین برای سوژههای عکسهایش خریده است و به آنها برای تحصیلات، تعمیرات خانه و بهداشت عمومی، کمکهای زیادی کرده است. ری هان در این خصوص میگوید: "من همیشه وقت قابل توجهی را صرف گذراندن با سوژه هایم میکنم. من داستانهای آنها را میدانم و آنها بخشی از خانواده من شده اند؛ و عکس در نهایت، ماحصل همین لحظاتی است که ما با هم به اشتراک میگذاریم. من فکر نمیکنم با شتاب و با نگاهی گذرا، میشد چنین عکسهایی را ثبت کرد. چرا که موضوع مساله در اینجا، احترام متقابل است".
خیلی وقتها عکاسان از عکاسی، منبع سود و درآمد میسازند بدون اینکه این سود را به قدر کافی به جامعه همان سوژهها برگردانند. ری هان در این باره میگوید: "تا زمانی که ما با این عکسها، تجارت میکنیم، سود حاصل از این تجارت باید خود به خود به این افراد بازگردد. اما برخی دیگر از عکاسان معتقدند که دادن پول به این مردمان آنها را وا میدارد که به این سیستم تقاضا خو کنند. گرچه این حرف درست است، اما بسیاری با پنهان شدن پشت همین بهانه، هیچ وقت پول و کمکی را در اختیار این مردم قرار نمیدهند".
این عکس که توسط "سزار دزفولی" گرفته شده است، داستان یک مهاجر نجات یافته ی آفریقایی در دریای مدیترانه است که جایزه ی "تیلور وسینگ" را در سال ۲۰۱۷ از آن خود کرده است
فعالیت داوطلبانه و مردمی
عکاسی میتواند به عنوان یک نیروی محرک عمل کند. چه با آشکار کردن حقایقی درباره تهدید از دست دادنِ زمینهای پرویی یا با به تصویر کشیدن گونههای در خطرِ کرکسها در هند. عکاسی میتواند آگاهی دهد و داستانهای ناگفته و نادیده را به تصویر بکشد. عکاسی قادر است با جذب گردشگری و سرمایه، برای این جوامع درآمدزایی کند. حتی اگر هیچ یک از این اهداف هم محقق نشود، عکاسی میتواند دریچهای به جهان پیش رو باشد؛ بنابراین داد و ستدِ رابطه میان عکاس و سوژه هایش میتواند، امری مهم و پیچیده باشد. "مایکل کِنا"، عکاس مناظر طبیعی، در این باره میگوید: "ما همه باید قبول کنیم که با عکاسی و انتشار عکس ها، هممواره آنچه را که عکاسی کرده ایم تغییر داده ایم. گاهی این تغییر در جهت مثبت است و گاهی در جهت منفی. به عنوان مثال، من یک درخت پهناور را که وسط یک زمین کشاورزی در "هوکایدو" ژاپن بود، عکاسی کردم. این درخت، معروف بود به "درخت فیلسوف". بعد از من عکاسان زیادی این درخت را سوژه عکاسیهای خود کردند تا جایی که صاحب زمین مجبور شد با قرار دادنِ تابلوهای هشداری اطراف زمینش از بازدید کنندگان بخواهد که برای عکاسی از درخت، از بخش زراعی زمین گذر نکنند. اما در نهایت به خاطر بی توجهی، مجبور به قطع درخت شد تا زمین و محصولاتش را نجات دهد".
امروزه، برخی از عکاسان مناظر طبیعی، محل عکاسی خود را فاش نمیکنند. افرادی هم مثل کِنا با جمع آوری کمکهای مالی سعی میکنند با پیوستن به پروژههای حفاظتی از محیط زیست و خیریه ها، فعالیتهای مثبتی در این زمینه انجام دهند.
عکسهای مناظر طبیعی نه تنها زیبایی این مناطق را به تصویر میکشد بلکه میتواند ازآنها محافظت هم بکند. کِنا مثالی میآورد در این خصوص که چه طور با به تصویر کشیدنِ گروهی از درختان کاج در ولکن واقع در کره جنوبی، بدون اینکه از قبل چیزی از آنها بداند، باعث میشود تا گروهی از محافظان محیط زیست با به راه انداختنِ کمپینی، جلوی یک پروژه توسعه صنعتی را در این منطقه را بگیرند و آن را به منطقهی دیگری منتقل کنند؛ و از این طریق، درختان در جایی که به آن تعلق داشتند باقی ماندند و حالا اتفاقاً مشهور هم شده اند".
عکاسانی که از راه عکاسی از حیات وحش، امرار معاش میکنند، باید خود را موظف به بازگرداندن بخشی از این درآمد به سوژههای این عکسها بدانند. در غیر این صورت، این یک نوع استثمار و منفعطت طلبی بیشتر نیست.
عکاس ژاپنی "کنرو ایزو" دو بیمارستان تخصصی کودکان در کامبوج و لائوس را در سال ۱۱۹۳ و بعد از عکاسی از "آنگور وات"، تاسیس کرد
مارگوت، عکاس و موسس پروژه " یادآوریِ حیات وحش" اضافه میکند که این قابل درک است که کسی که آنقدر برای حیات وحش، ارزش قایل است تا ساعتها وقت برای عکاسی کردن از آن، صرف کند، همانقدر هم خود را موظف به حفاظت و نگهداری از آن بداند. به همین خاطر میگوید: "من همواره با این باور زندگی میکنم که عکاسانی که از راه عکاسی از حیات وحش، امرار معاش میکنند، باید خود را موظف به بازگرداندن بخشی از این درآمد به سوژههای این عکسها بدانند. در غیر این صورت، این یک نوع استثمار و منفعطت طلبی بیش نیست.
بعد از مشاهده فیلی که به طور غیر قانونی درلایکیپیای کنیای شمالی شکار شد، راگت به عکاسان حیات وحش خاطر نشان کرد که عکسهای خود را به یاد و خاطره این فیل، به پروژه یادآوری اهدا کنند و با این کار توانست با فروش دو کتاب در این مجموعه، سرمایهای معادل ۳۱۶ هزار پوند (۴۱۵ هزار دلار) را در اختیار پروژه حیات وحش در آسیا و آفریقا قرار دهد.
او همچنین امیدوار است که با پروژه یادآوری بوزینهها در ماه جاری، بتواند ۵۰۰ هزار پوند (۶۴۰ هزار دلار) جمع آوری کند. او در ادامه توضیح میدهد که " حیات وحش و زندگی گونههای جانوری آن، به شکلی جدی در خطر است؛ و اگر هیچ اقدامی در خصوص کاهش این خطرات انجام نگیرد، نسلهای آینده از شانس عکسبرداری از حیات وحش، محروم خواهند ماند. این یک وظیفه ضروری بر عهده همه ماست تا ایستادگی کنیم و از هر تلاشی هر چند کوچک، دریغ نکنیم. چرا که هر عمل کوچکی در نهایت میتواند منجر به یک جنبش بزرگ شود".
عکاسی از مردم و فرهنگها، بیش از حوزههای دیگر، مساله انتفاع از عکس و عکاسی را به چالش میکشد. اینکه آیا فرهنگهای بومی، قبایل و قومیت ها، پناهجویان و یا اقشار کم درآمد، از این طریق مورد استثمار قرار میگیرند و یا حتی اینکه آیا عکاسی تجربهای است که قسمت عظیمی از آن در جهت اهداف حرفهای عکاس است یا افراد به نمایش گذاشته شده در عکس ها.
این موضوع میتواند بیش از هر جا در عکاسی مطبوعاتی مطرح شود. "سزار دزفولی" که برنده جایزه عکاسی پرتره تیلور وسینگ ۲۰۱۷ هست، تصویر یک مهاجر نجات یافته در سواحل لیبی در دریای مدیترانه را به تصویر میکشد. او میگوید: "این مجموعه از عکسهای مهاجران، حاصل ماهها تحقیق است". او حتی پارلمان اروپا را برای رسیدگی به جرایمی که علیه حقوق بشر در لیبی در خصوص مهاجران صورت میگیرد، به دادگاه میکشاند
همواره یک رسالت مهم و روشن نسبت به سوژههایی که مورد عکاسی قرار میگیرند، وجود دارد.
پس از آنکه "میکل کنا" درخت فیلسوف در هوکایدو ژاپن را عکاسی کرد، بازدید کنندگان زیادی برای گرفتن عگس از این درخت، به آنجا رفتند تا جایی که کشاورز صاحب آن، مجبور به قطع درخت شد
دزفولی میگوید: "در عکاسی اجتماعی، یک وظیفه مهم و روشن در قبال سوژههای مورد عکاسی وجود دارد. ما با داستانهای واقعی سر و کار داریم. با انسانهایی که به وسیلهی عکاسی میخواهیم داستان واقعی زندگی آنها را به تصویر بکشیم. این افراد شایستگی احترام از جانب عکاسان را دارند چراکه وقت خود را در اختیار ما قرار میدهند تا بفهمند آنچه را که میخواهیم به تصویر بکشیم چیست. من میخواهم باور کنم که تمام عکاسانی که روی موضوعات اجتماعی کار میکنند، هدف نهایی خود را به بازگرداندن چیزی مهم به این اجتماعات و مردم معطوف کرده اند. اما مشکل اساسی اینجاست که کالایی شدن هنر و عکاسی باعث شده است که بسیاری از عکاسان برای اینکه از این بازار عرضه و تقاضا، عقب نمانند، با سرعت هر چه تمامتر به فکر رساندنِ عکسها به این بازار و بردن سود از آن باشند. در حالی که این سرعت، مانع هر گونه همدردی و یکدلی با سوژهها میشود. زمانی که ما با انسانها سر و کار داریم، ارتباط با آنها و درک آنها از حداقلهای مورد نیاز این حرفه است".
عکاسان دیگری هم هستند که مث ری هان و دزفولی، در قبال سوژههای خود احساس مسیولیت میکنند. به عنوان مثال عکاس مشهور مگنام، "استیو مک گوری" برای یکی از سوژههای عکاسی اش معروف به "دختر افغان ۱۹۸۴" که دختر خردسالی به اسم "شربت گلا" بود، خانهای در کابل خرید. او همچنین دورههای مقدماتی عکاسی را برای زنان افغان، راه اندازی کرد، کشوری که ۴۰ سال از زندگی حرفهای اش را در آن گذراند.
چنانچه "کنرو ایزو"، عکاس ژاپنی میگوید، لزوماً همه عکاسان، شهرت و منابع مالی لازم را جهت کمکهای مالی به این مردم ندارند؛ و این به این معنی نیست که آنها قادر به برگرداندن سرمایه یا کمک به این سوژهها نیستند. ایزو، وقتی که در سال ۱۹۹۳، برای عکاسی از کودکانی که از سو تغذیه رنج میبردند به کامبوج، سفر کرد، موفق به تاسیس دو بیمارستان تخصصی کودکان در آنجا شد. او در این باره گفت: "من به شخصه آنقدر مشهور و ثروتمند نیستم. به عنوان یک عکاس بر این باورم که کار من بر اساس هر چیزی است که از شاهدان میبینم، میشنوم و احساس میکنم. اگر دختر بچهای در مقابل چشمان من، جانش را از دست دهد، نمیتوانم چشمانم را ببندم که اگر چنین کاری کنم، عکس من در همان نطفه تشکیل، عملاً مرده است".
"آمی ویتِیل" یکی از عکاسان نشنال جیوگرافی که اخیراً موفق شد منطقهی حفاظت شده فیل "ر ت. تی " را در شمال کنیا راه اندازی کند، میگوید: "همهی ما قادریم که تغییر ایجاد کنیم. حتی یک نوآوری کوچک، میتواند ادامه یک راه باشد. تصور کنید که با اهدای عکس تان به یک موسسه غیر انتفاعی و یا با آموزش عکاسی به خود اجتماعات سوژه ها، سودی فراتر از سود مادی خواهید برد و اثرگذار خواهید بود. چرا که از این طریق به آنها کمک میکنید تا قصه هایشان را خودشان برای همدیگر تعریف کنند".
او در ادامه میگوید: "زمان، همدلی و احترام چیزهایی هستند که یک عکاس میتواند به سوژه هایش برگرداند. عکاسی میتواند یک ابزار موثر برای فهم فرهنگها، اجتماعات و کشورها باشد. اما به همان میزان هم میتواند خطربیگانگی را به همراه داشته باشد. او با مثالی از دختری به اسم "سوبیتا" که در هند و در نمایشگاه " پوشکار کمل" او را ملاقات میکند، به خوبی این اثر منفی را به تصویر میکشد.
او میگوید سوبیتا توسط تعداد زیادی از عکاسان محاصره شده بود بدون اینکه حتی کسی به او سلامی کرده باشد. بعدتر سوبیتا به اوگفته بوده است که چه حس حقارت آمیزی را حین عکاسی آنها تجربه کرده بوده است. اگر آنها که سوبیتا را محاصره کرده بودند فقط چند ساعت وقت میگذاشتند تا داستان او را بشنوند چیزی بیشتر از یک تصویر به دست میآوردند. به همین خاطر است که آنچه وجه تمایز یک عکاس حرفهای از آماتور میشود نوع نگاه و قدرت داستان پردازی است که به واسطه آن عکاس حرفهای موفق به خلق اثر میشود.
به همین دلیل است که این پروسه زمان بر است و گرنه که استفاده از دوربین برای عکس گرفتن، کار دشواری نیست ". ویتل پروژههای متعددی را از نمونههای حفاظتی محیط زیست گرفته تا موارد اجتماعی به مرحله اجرا درآورده است.
او نتیجه میگیرد: "من انسانهای زیادی را دیده ام که تغییرات مهمی را ایجاد کرده اند بدون اینکه در مرکز توجهات باشند. من از آنها خواهم گفت و نوشت تا برای دیگران الهام بخش باشند. چیز مهمی که من آموختم این است که قدرت تک تک افراد برای تاثیرگذاری، خیال نیست که واقعیت است؛ و این حداقل کاری است که من میتوانم در قبال مردمی که داستان زندگی هاشان را با من به اشتراک میگذارند، انجام دهم. اینکه صدای آنها در قالب تصویر باشم".