فرارو- با روی کار آمدن افرادی مانند پومپئو و بولتون، سیاست آمریکا در قبال ایران تهاجمیتر میشود.
به گزارش فرارو، دونالد ترامپ در ۱۳ مارس ۲۰۱۸، طی توئیتی از برکناری رکس تیلرسون از وزارت خارجه و جایگزینی او با مایک پومپئو، رئیس سابق سیا، خبر داد. رسانههای آمریکایی گزارش دادند که تیلرسون از این فرمان ترامپ اطلاع نداشته و از طریق توئیتر از برکناری خودش مطلع شده است.
برکناری ناگهانی تیلرسون بار دیگر، سازوکار تعیین سیاست خارجی آمریکا را در معرض بحثوگفتوگو قرار داده است. در دورهای که ترامپ رئیسجمهور بوده، سیاستخارجی آمریکا، بویژه در قبال ایران و کره شمالی، محل بحث و مناقشه بود. به محض برکناری تیلرسون، اغلب رسانهها گزارش دادند که رویکرد آمریکا در قبال برجام سرسختانهتر خواهد شد که البته همین گونه هم شد.
در بخش اول این یادداشت، به نقش برخی نهادهای غیر رسمی و کمتر شناختهشده در سیاست خارجی آمریکا پرداختهایم. در این بخش، نفوذ و تاثیرگذاری این نهادها در تعیین سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران مورد بررسی قرار میگیرد.
سازمان سیا و ایران
از زمانی که مایک پومپئو به ریاست سازمان جاسوسی سیا منصوب شد، ناظران درباره تاثیرگذاری این سازمان در فرایند ساستگذاری آمریکا در قبال ایران هشدار دادند. سیا در همه دورهها، نقش مهمی در شکلدهی به سیاست خارجی آمریکا داشته، اما در دوره پومپئو، خطر "سیاسیکردن" گزارشهای اطلاعاتی بیشتر شد.
پومپئو در زمان حضور در کنگره آمریکا به عنوان نماینده جمهوریخواه، بشدت با برجام مخالفت کرد و آن را یک توافق «وحشتناک» توصیف کرد. او حتی از دولت آمریکا درخواست کرده بود تا به گفته آنها رژیم ایران را تغییر دهد.
پومپئو در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۶ در صفحه توئیتر خود - که پس از ریاست او بر سیا غیرفعال شده- درباره برجام نوشت: "من به دنبال عقب راندن این توافق وحشتناک با بزرگترین دولت حامی تروریسم در جهان هستم".
اظهارات سابق پومپئو درباره ایران باعث شد، هنگام انتصاب او به ریاست این سازمان، هشدارهایی درباره سیاسیکردن گزارشهای محرمانه آن درباره ایران مطرح شود.
گزارشهای سیا به مقامات بلندپایه آمریکا، معمولا محرمانه است و جز رئیسجمهور و چند مقام دیگر، کسی از آنها اطلاع نمییابد. اما در دوره ترامپ، سیا به اینگزارشهای محرمانه اکتفا نکرد و در یکم نوامبر ۲۰۱۷، اسنادی منتشر کرد که جنجال زیادی در رسانهها علیه ایران ایجاد کرد.
سیا در اقدامی کمسابقه، ۴۷۰ هزار سند بدست آمده از منزل اسامه بن لادن، رهبر سابق القاعده، در ابوت آباد پاکستان را منتشر کرد. محل و چگونگی انتشار اسناد سیا، پرسشهای زیادی را درباره اهداف و مقاصد آن مطرح کرد.
در این اسناد سیا، ادعا شده که ایران و القاعده روابط نزدیکی داشتهاند. البته چنین ادعایی صرفا از طریق اسناد مطرح نشده بلکه حتی رئیس سیا هم در مصاحبه با بلومبرگ چنین ادعاهایی را هم مطرح کرده بود.
پومپئو در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۷ همزمان با سالگرد حملات القاعده به برجهای تجاری آمریکا، در گفتوگویی با بلومبرگ گفت: "ایران همیشه با القاعده برای محافظت از آنها به طرق گوناگون، معامله شیطانی کرده است".
در دوره ترامپ، گروههای محافظهکار مجددا به قدرت بازگشته و توانستند روابط تنگاتنگی با مقامات عالی امنیتی و سیاسی در واشینگتن برقرار کنند. یکی از این گروهها، بنیاد دفاع از دموکراسیها است که در دولت ترامپ نفوذ فوقالعادهای بدست آورده است. با بررسی چگونگی و محل انتشار اسناد مزبور میتوان مقاصد و اهداف سیا از این اسناد را فهمید. سیا برای انتشار این اسناد، تعمدا مجله» لانگ وار ژورنال»، وابسته به اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسیها را انتخاب کرد. انتشار اسناد محرمانه سیا در اندیشکدهای که در رأس گروههای مخالف جمهوری اسلامی در آمریکا قرار دارد، بسیار معنادار است.
در گزارش مجله لانگوار ژورنال، از میان صدها هزار سند فقط یک چیز برجسته شد: ادعای رابطه ایران با القاعده. این اقدام توجه رسانههای غربی را جلب کرد. وبگاه میدلایستآی طی گزراشی ضمن بررسی اسناد منتشر شده سیا، نوشت: "این داستان، یادآور این ادعا است که اعضای القاعده، توسط صدام حسین، دیکتاتور عراق، آموزش دیدهاند".
تلاشهای سیا برای همراه کردن افکار عمومی جهان با آمریکا علیه ایران در انتشار اسناد مزبور تجلی یافت. سیا برای چه چیزی میخواهد افکار عمومی جهان را با آمریکا همراه کند؟ پاسخ به این پرسش مستلزم، ردیابی تغییرات ملموس سیاست خارجی آمریکا در دوره ترامپ است.
از زمانی که ترامپ به ریاستجمهوری آمریکا رسید، سیاست آمریکا در قبال ایران از مذاکره و گفتگو دوران باراک اوباما فاصله گرفت و به سمت پیگیری سیاست "تغییر رژیم" در ایران متمایل شد.
رکس تیلرسون وزیر خارجه سابق آمریکا، نیز علنا اعلام کرده بود که سیاست آمریکا در قبال ایران، شامل حمایت از عناصر داخلی برای تغییر نظام ایران است.
سیا در تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران و سوق دادن آن به سمت "تغییر رژیم" نقش ایفا کرد. زمانی که اسناد سیا منتشر شد، در ایران به آنها کمتر پرداخته شد. شاید اهمیت آن برای بعضیها هنوز آشکار نشده بود. با این حال، اسناد مزبور در رسانههای غربی بازتاب گستردهای داشت. ادوارد پرایس، افسر سابق سازمان سیا، که با سازوکار سازمان جاسوسی آمریکا، آشنایی کافی دارد، به سرعت به اسناد سیا واکنش نشان داد و در رشته توئیتهای طولانی، اقدامات پومپئو در سیا را به اقدامات دولت جوج بوش در قبال عراق، تشبیه کرد. از دیدگاه پرایس، انتشار اسناد سیا علیه ایران، مانند راهبرد بوش در برابر عراق بود. یعنی تاکید بر روابط تروریستی به عنوان منطقی برای تغییر رژیم.
سیا در دولت ترامپ، بخصوص پس از ریاست مایک پومپئو، از تاثیرگذاری پنهانی بر سیاست خارجی آمریکا، وارد عرصه شکلدهی به افکار عمومی آمریکا و جهان علیه ایران شد. انتشار اسناد منزل بنلادن را میتوان در همین راستا تفسیر کرد.
اندیشکدهها
"من بیشتر عاشق خوان زاراته هستم. من او را بیشتر دوست دارم. من عاشق مارک دوبوویتز هستم. من عاشق FDD هستم... . من میخواهم از FDD به خاطر کاری که در طی سالها بر بسیاری از مسائل مهم انجام داده، تشکر کنم. از جمله کار اولیه بر تهدید ایدئولوژی رادیکال اسلامی و اخیرا بر تهدید دشمنانی که از اینترنت برای به راه انداختن جنگ اقتصادی علیه آمریکا استفاده میکنند. ما از دانش و تحلیلهای FDD و سایر اندیشکدهها و موسسات آکادمیکی بشدت استفاده کردهایم".
اظهارات فوق را ژنرال اچآر مکمستر، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا در نشست امنیت ملی اندیشکده بنیاد دفاع از دمکراسیها گفته است. خوان زاراته، معاون دستیار رئیسجمهور و معاون مشاور امنیت ملی در امور تروریسم در دولت جورج دبلیو بوش بوده که اکنون مشاور ارشد اندیشکده FDD است. مارک دوبوویتز، هم مدیرعامل این اندیشکده است. جالب آنکه، مکمستر در زمانی که در کاخ سفید حضور داشت، به عنوان فردی که مخالف لغو برجام بود شناخته میشد. اکنون که دو فرد سرسخت، یعنی جان بولتون و مایک پومپئو، به دولت آمریکا وارد شدهاند، برنقش و نفوذ اندیشکدههای وابسته به نئوکانها افزوده شده است.
رئیس سابق سیا در نشست FDD
اظهارات مکمستر به خوبی نفوذ و تاثیرگذاری این اندیشکده در دولت کنونی آمریکا را نشان میدهد. شاید بتوان گفت که هم اکنون اندیشکده FDD متفنذترین گروه غیررسمی در شکلدهی به سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران، بخصوص در مسئله برجام، است.
به طور کلی، اندیشکدهها از طریق برگزاری همایشها و دعوت از تحلیلگران و مقامات سابق و کنونی دولت آمریکا، در تعیین مسیرهای سیاست خارجی آمریکا نقشآفرینی میکنند. پژوهشگران اندیشکدهها، بویژه اندیشکده FDD، علاوه بر درج مقالات خود در وبگاههای مراکز مطالعاتی، حضور فعالی در رسانهها دارند.
به عنوان نمونه، همزمان با سفر اخیر ایمانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، به آمریکا، ریچارد گولدبرگ، مشاور اندیشکده دستراستی FDD و معروف به معمار تحریمهای ایران، در چند یادداشت خواستار تحریم بانک مرکزی ایران شد. او طی یادداشتی در وبگاه پالیتیکو، به ماکرون برای متقاعد کردن ترامپ به ماندن در برجام پیشنهاداتی ارائه کرد.
گولدبرگ مدعی شد که تنها یک راه وجود دارد که ماکرون از طریق آن میتواند نیازهای سیاسی ترامپ را با نیازهایش همسو کند. این راه آن است که ماکرون برای بازگشت تحریمها علیه بانک مرکزی ایران آماده شد.
علاوه بر این، روئل مارک گرخت، کارشناس اندیشکده FDD در روزهای قبل از خروج ترامپ از برجام، یادداشتهای طولانی و متعددی در حمایت از لغو برجام در نشریه آتلانتیک منتشر کرد.
هیئت حاکمه
ترسیم یک مرز مشخص بین نهادها و گروهها تاثیرگذار در سیاستخارجی آمریکا، دشوار است. این گروهها برای اعمال نفوذ و پیشبرد اهدافشان از نهادهای در هم تنیدهای استفاده میکنند. به عنوان نمونه، ممکن است یک گروه رسما تحت عنوان لابیگری فعالیت کند، اما از مراکز مطالعاتی و اندشکدهای حمایت مالی هم به عمل آورد یا چهرههای متنفذ وابسته به آن در رسانهها فعالیت کنند.
در این میان، یک موجودیتی نامرئی به نام هیئت حاکمه، اکثر محافل تاثیرگذار را به هم مرتبط میکند. در اینجا منظور از هیئت حاکمه، فقط وزرا یا مقامات رسمی نیست بلکه آن دسته از گروههایی است که حتی ممکن است در دولت آمریکا، مقام رسمی نداشته باشند، اما به دلایل گوناگون - مانند حمایت مالی یا رسانهای در دوران انتخابات- در شکلدهی به سیاست خارجی آمریکا، نقش ایفا میکنند.
یکی از مسائلی که محافل تاثیرگذار توانست در آن نقش ایفا کند، توافق هستهای بود. با روی کار آمدن، دونالد ترامپ، فرصت ویژهای برای مخالفان برجام ایجاد شد تا این توافق چندجانبه را به شکست بکشانند. نکته قابل توجه آنکه بسیاری از تحلیلگران معتقدند که ترامپ به طور ویژه، با این توافق مخالف بود و او در این مخالفت، تقریبا تنهاست. اما روند وقایع، خلاف این امر را نشان میدهد.
عزم ترامپ برای خروج از توافق هستهای، صرفا به تمایل شخصی او یا رغبتش به نابود ساختن میراث اوباما مربوط نمیشود، بلکه، هیئت حاکمه آمریکا به این نتیجه رسیده است که ماندن در توافق هستهای، منافع واشینگتن را تامین نمیکند.
حسن منیمنه، کارشناس مسائل خاورمیانه در انستیتوی واشینگتن، طی یادداشتی در روزنامه الحیات، از اجماع هیئت حاکمه آمریکا بر "ضرورت مقابله با رفتار خارجی" ایران سخن گفت و مدعی شد که محافل سیاسی آمریکا برای مقابله با ایران با ترامپ همفکر هستند.
منیمنه موضع ترامپ در قبال ایران را در یک سیاق گستردهتر تاریخی قرار میدهد. طبق این تحلیل، رویکرد آمریکاییها از زمان انقلاب اسلامی، برای مقابله با ایران بر "محاصره، اعمال فشار، مهار و احیانا تغییر رژیم" مبتنی بود. اما این رویکرد نتوانست مسئله ایران را برای آمریکاییها حل کند. در اینجا بود که آمریکا با دو گزینه در قبال ایران مواجه شد: یا تنشها را تشدید و تلاشها را برای مهار و سپس براندازی نظام ایران بیشتر کند یا اینکه ایران را به عنوان یک امر واقع بپذیرد.
آمریکاییها در دوره جورج دبیلو بوش گزینه نخست، یعنی افزایش فشار، را به کار بردند، اما نه تنها ایران تضعیف نشد بلکه نفوذ ایران در منطقه بیشتر شد. در دوره باراک اوباما، رویکرد آمریکا در قبال ایران تغییر کرد. به گفته منیمنه، اوباما بر اساس دیدگاههای سطحینگرانهاش گمان کرد میتواند از طریق توافق با ایران، دستاوردهایی را محقق کند که از طریق سیاست سرسختانه بوش قابل حصول نبود.
اما نوع نگاه اوباما و نحوه حصول برجام، گروهها و جریانهای زیادی در آمریکا را خشمگین کرد. کنگره آمریکا، برجام را تصویب نکرد به طوری که اوباما برای تحکیم توافق هستهای با ایران، آن را به شورای امنیت برد و این شورا در حمایت از برجام، قطعنامهای تصویب کرد. خشم هیئت حاکمه از رویکرد اوباما در قبال ایران، به ریاستجمهوری ترامپ منتقل شد.
اگر چه بسیاری از ناظران، ضدیت ترامپ با برجام را در چارچوب ضدیت ترامپ با میراث اوباما میدانند، اما منیمنه معتقد است که تغییر رویکرد ترامپ، حاصل اجماع محافل سیاسی واشینگتن درباره مخالفت با برجام است. این کارشناس مینویسد: " اینگونه به نظر میرسد که ترامپ دائما مشغول مخالفت با اقدامات اوباما است و در این عرصه، گاهی اوقات گامهای عجیبی برمیدارد. با این حال، در توافق (هستهای) با ایران، مسئله ربطی به رغبتها و هواهای نفسانی ترامپ ندارد. بلکه با یک خشم در محافل سیاسی واشینگتن از وارد کردن آمریکا به یک توافق غیرضروری و با قدرتمندسازی بیدلیل ایران توسط اوباما، مرتبط است. خشمی که بسیار فراتر از ترامپ است".
گروههای لابیگری و حمایتی
بین آمریکا از یک طرف و ایران و کره شمالی از طرف دیگر، تنش وجود دارد. دلیل اصلی تنشها بین دو طرف نیز وجود برنامه هستهای در ایران و کره شمالی است. علیرغم آنکه پیونگیانگ سلاح هستهای ساخته و حتی خاک آمریکا را تهدید کرده، اما در نوع موضعگیری واشینگتن در قبال آن، با موضعگیری کاخ سفید در قبال ایران تفاوتهایی وجود دارد. از جمله این تفاوتها این است که آمریکا اخیرا از راه حل دیپلماتیک بحران کره شمالی حمایت کرده و در همین راستا جلساتی بین مقامات بلندپایه آمریکا و کره شمالی برگزار شده است.
ترامپ در گردهمایی آیپک
ایران سلاح هسته ندارد، اما کره شمالی دارد. پس چرا آمریکا در حل بحران کره شمالی از دیپلماسی حمایت میکند، اما در مواجهه با ایران از لحن قلدرمآبانه و به دور از دیپلماسی استفاده میکند؟ پاسخ به این پرسش، نقش گروههای لابیگری را مشخص میکند.
وبگاه بولتن دانشمندان اتمی، طی یادداشتی به این پرسش پاسخ داد. از دیدگاه این وبگاه، وجود گروههای لابیگری و حمایتی همچون آیپک و اندیشکده بیناد دفاع از دموکراسیها، مانع از این میشود که آمریکا بتواند سیاست مسالمتجویانهای در قبال ایران اتخاذ کند.
گروههای لابیگری مزبور و کارشناسان وابسته به آنها مکررا در رسانهها علیه هرگونه سیاست آشتیجویانه بین ایران و آمریکا جوسازی میکنند. فعالیت طولانیمدت این گروهها باعث شده که در نهادهای قدرتمند دولت آمریکا، خصومت نهادینهشدهای علیه ایران ایجاد شود.
بولتن دانشمندان اتمی نوشت: "ذینفعان ثروتمند، مانند شلدون ادلسون (که سخاوتمندانه به کارزار انتخاباتی ترامپ کمک مالی کرد)، گروههای همسو همچون کمیته امور عمومی اسرائیل- آمریکا (آیپک) و گروه یا اندیشکده روابط عمومی طرفدار اسرائیل موسوم به بنیاد دفاع از دموکراسیها، که مخالف تعامل با ایران هستند، مخالفت با تعامل آمریکا با ایران بر اساس منافع ملی را علت وجودی غیررسمیشان کردهاند. دیگر چه گروهی؟ مجاهدین خلق، یک گروه اپوزیسیون خشن و فرقهگونه، که تا سال ۲۰۱۲ در لیست گروههای تروریستی وزارت خارجه (آمریکا) بود، تلاشهای لابیگرانهاش را افزایش داد و روابط نزدیکی با چندین متحد ترامپ، از جمله جان بولتون، مشاور امنیت ملی، برقرار کرد".
یک شبکه پیچیده متشکل از سرمایهداران متنفذ و مراکز وابسته به آنها، سیاست ضدایرانی در آمریکا را تداوم میدهند. این گروهها از طریق رسانهها، حمایتهای مالی از اندیشکدهها و لابیگری پشتپرده با مسئولان بلندپایه آمریکا، از هرگونه تنشزدایی با ایران ممانعت میکنند.
نهادهای رسمی و تاثیرگذار آمریکا مانند کنگره و سنا، از سرمایهداران بزرگ کمکهای مالی دریافت میکنند. به عنوان نمونه، شلدون ادلسون، سرمایهدار یهودی آمریکایی که مواضع سرسختانهای در قبال ایران دارد، در سال ۲۰۱۶، ۲۰ میلیون دلار به صندوق رهبری کنگره و ۳۵ میلیون دلار به صندوق رهبری سنا کمک مالی کرد. در همان، سال او و همسرش میریام، ۳۵ میلیون دلار برای انتخاب دونالد ترامپ هزینه کردند. اساسا، مقامات منتخب آمریکایی -مانند نمایندگان کنگره و سنا- در هنگام تبلیغات انتخاباتی، پولهایی از افراد گوناگون دریافت میکنند. این امر، راه را برای اعمال نفوذ سرمایهداران هموار میکند.
طبیعی است که بذل و بخشش ادلسون، بدون چشمداشت نبوده است. نکته جالب آنکه همین سرمایهدار، یک روز پس از خروج آمریکا از برجام، با ترامپ در واشینگتن جلسه دوستانه داشته است.