احسان اقبال سعید در همدلی نوشت:
چند سالی است که با نزدیک شدن به فصل انتخابات در کشور گروهی بر طبل عدم مشارکت مردم در انتخابات میکوبند. برای برخی افراد هم این عدم مشارکت و به اصطلاح شناسنامه سفید داشتن به نوعی کلاس و تفاخر تبدیل شده است.
اولین باری که به طور جدی بحث قهر با صندوق رای مطرح شد انتخابات دومین دوره شوراها بود. در آن انتخابات که تایید صلاحیتها حتی شامل ابراهیم یزدی و اعضای مغضوب نهضت آزادی نیز شده بود، اقبال پایین واجدین شرایط، پیروزی اصولگرایان- که با تابلوی آبادگران به میدان آمده بودند - را موجب شد.
از دل آن شورا محمود احمدینژاد به شهرداری تهران رسید و امکانات کمنظیر شهر تهران در اختیار هدف بزرگ نواصولگرایان برای تصاحب صندلی ریاست جمهوری قرار گرفت. دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در سال 84 نمود عریانتری از بیتفاوتی بخشی از واجدین شرایط بود. جایی که محمود احمدینژاد با نزدیک 17 میلیون رای پیروز انتخابات شد، در حالی که نزدیک به 18 میلیون واجد شرایط رای ندادند.
ریشه آن دو اقدام خسارتبار را میتوان در سالهای پایانی دهه 70 جستجو کرد. جایی که بخشی از نیروهای رادیکال و هزینهساز اصلاحات بحث عبور از خاتمی را مطرح کردند و خواستههای فانتزی و غیر قابل تحقق را مطرح و عدم تحقق آنها را دلیل عدم مشارکت میخواندند. این گروه چنان جسور شده بودند که در سال 84 علنا بحث عدم مشارکت را مطرح و تبلیغ میکردند.
حال که در آستانه انتخاباتی بسیار سرنوشتساز قرار گرفتهایم، بار دیگر همان بحثهای گذشته مبنی بر عدم شرکت از سوی برخی تکرار میشود. نخست باید دید تشویق و ترغیب آنان بر بیتفاوتی در گذشته چه حاصلی داشته است؟ مشارکت پایین در انتخابات دوم شوراها عملا شهرداری و امکانات کمنظیر کلانشهر تهران را در اختیار اصولگرایان قرار داد و آنان هم زیرکانه مسیر شهرداری تا ریاست جمهوری را پیمودند.
و بی تفاوتی در سوم تیر 84 آنچنان بلایایی بر کشور و حتی خود همین بیتفاوتان آورد که هنوز هم حکایتش باقی است و هرچه میگذرد زخم آن عوارض بیشتری نشان میدهد. بحث بیتفاوتی و در خانه ماندن در روز انتخابات از سوی رسانههای فارسیزبان خارج از کشور به شدت تبلیغ شده و میشود. گردانندگان این شبکهها که عموما سلطنتطلب و یا کمونیستهای قدیمی هستند، دقیقا از این کار چه سودی میبرند؟ آیا این افراد غیر از کسانی هستند که شادمانه منتظرند ترامپ آنان را به ایران بازگرداند؟ بخشی از هموطنان که در انفعال سهوی یا عمدی رسانه ملی تحت بمباران تبلیغاتی این رسانهها هستند باید بدانند که این افراد در پاریس و لندن و واشنگتن برکنار از مسائل و واقعیات جامعه ایرانی هستند؟ در فردا و فرداهای بیتفاوتی این ما مردم هستیم که در دانشگاه و مراکز دولتی با افرادی مواجه میشویم که تازه از پشت پردهها بیرون میآیند و هر روز نسخهای تازه برایمان میپیچند؟
آیا در روزهایی که بیتدبیری و میانمایگی پول ملی کشور را هر روز کمبهاتر میکرد و افزایش روزانه قیمت اقلام را تجربه میکردیم، این حضرات که امروز نسخه میپیچند کنار ما بودند؟ ممکن است برخی بگویند ما رای به اصلاحات و نامزد خود میدهیم تا علیرغم اعتراض و شکایتمان امید و دریچه اصلاح زنده بماند، اما گروهی در رسانههای رسمی رای ما را مصادره و تفسیر به تایید رفتار و آمال خود میکنند و ما نمیخواهیم در بازی آنان قرار بگیریم.
در پاسخ به این گروه باید گفت تجربه نشان داده است که مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری هرگز کمتر از 50درصد نبوده است و این در مقایسه با آمار 30 ژدرصدی مشارکت در انتخابات اخیر ریاست جمهوری فرانسه رقم بسیار مطلوبی است. پس عدم مشارکت نه تنها دست طرف مقابل را برای تبلیغات مورد نظرش نمیبندد، بلکه در غیاب رای ندادهها طبیعتا نسبت آرای تشکیلاتی و تکلیفی آنان بالاتر رفته و با قدرت و اعتماد به نفس بیشتری مانور خواهند داد.
و دیگر این که جریان مورد نظر در تمام ادوار گذشته هم که راه خود را رفته و حرف خود را زده، پس بهتر آن که با مشارکت در انتخابات نتیجه را خلاف میل آنان رقم بزنیم تا با بغض و خشم در گلو تیترهایی بزنند که خود هم باور ندارند؛ مثل تیتر عجیب یک روزنامه محوری اصولگرایان در فردای پیروزی حسن روحانی که خبر از پیروزی اصولگرایی میداد!
کسانی که رای نمیدهند باید بدانند در واقع به نامزدهای جریان اصولگرایی رای میدهند، چرا که سبد رای عمده این جریان آرای تشکیلاتی، اعتقادی و ثابت است که تحت هر شرایطی رای میدهند، اما رای ندادهها در سبد اصلاحطلبان و اعتدالیها هستند و نبودشان عملا مشارکت را پایین آورده و شانس این که طرف مقابل با حداقل رای توفیق به دست آورد را افزایش میدهد. پس خیالتان راحت، افراد و گروههایی که در اعتراض به آنها یا برای رسانیدن پیغام به آنها را دارید از این کار شما بسیار استقبال میکنند، چراکه با کمترین هزینه و مجانی پاس گل طلایی را دریافت میکنند.
پس رای ندادن و ژست شناسنامه سفید، صرفا بازی در زمین رقیب است. مردمی که نارساییها و خودخواهیها نگران و دلچرکینشان کرده، بدانند قیمت این سفید نگاه داشتن شاید سیاهی پردوامی باشد که تا مدتها پشیمانی به بار آورد. پس امروز کار کم هزینه رای دادن را با لوسی سیاسی و تقلید از دلقکهای ورشکسته خارجنشین فرو نگذاریم تا فردا روسیاه فرزندانمان نشویم.
رای نده صد در صد پرونده روحانی بسته میشه! رای بده درصد مشارکت میره بالا و باز هم امتیازه واسه نظام!
روی اَرّه نشستن...
زنده باد حسن روحانی