bato-adv
کد خبر: ۱۲۸۹۰۲
سرمقاله روزنامه های امروز چهارشنبه

سرمقاله: به نام اولويت ها، به كام رانت خوارها

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «كدام نيرو پهپاد را به سمت ديمونا حركت داد؟»، «پيام هاي پيشنهاد جايگزيني فاروق الشرع به جاي اسد»، «تغيير ۱۸۰ درجه‌اي مواضع»، «اردوغان و سر گشاد شيپور جنگ»، «ركن چهارم قدرت!»، «راز ماندگاري چاوز»، «نقش صادرات در افق اقتصاد»، «سیاست‌های اقتصادی و حافظه تاریخی مردم» و ...كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

تاریخ انتشار: ۱۱:۰۰ - ۱۹ مهر ۱۳۹۱

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «كدام نيرو پهپاد را به سمت ديمونا حركت داد؟»، «پيام هاي پيشنهاد جايگزيني فاروق الشرع به جاي اسد»، «تغيير ۱۸۰ درجه‌اي مواضع»، «اردوغان و سر گشاد شيپور جنگ»، «ركن چهارم قدرت!»، «راز ماندگاري چاوز»، «نقش صادرات در افق اقتصاد»، «سیاست‌های اقتصادی و حافظه تاریخی مردم» و ...كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان: كدام نيرو پهپاد را به سمت ديمونا حركت داد؟
«كدام نيرو پهپاد را به سمت ديمونا حركت داد؟» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد:

طي هفته گذشته دو اتفاق مهم در ارتباط با رژيم صهيونيستي افتاد ولي كمتر مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت يكي از اين دو اتفاق برگزاري جشن بزرگ در مصر بمناسبت سالگرد جنگ رمضان و اتفاق ديگر ماجراي نفوذ پهپاد به منطقه جنوبي فلسطين بود. اين دو اتفاق نزديك به هم يك موضوع مشترك را تداعي كرد: محيط و مفهوم امنيتي اسرائيل در حال يك دگرگوني اساسي است.

برگزاري مراسم جشن با حضور دهها هزار ارتشي و مردم مصر بمناسبت سالگرد آخرين جنگ مصر و سوريه با رژيم صهيونيستي از اين جهت داراي اهميت ويژه است كه در اين جنگ 16 روزه مصري ها و سوري ها با كشتن نزديك به 000/10 نظامي اسرائيلي صحراي سينا و منطقه تابا را از اشغال نظامي آزاد كردند و از همه مهمتر «خط بارلو» كه به چندين مانع مجهز شده بود، توسط گروهي از نيروهاي اخوان المسلمين به فرماندهي سرهنگ بارلو شكسته شد و هزاران رزمنده به همراه تجهيزات نظامي، صحراي سينا كه بيش از دو برابر مساحت كل فلسطين است (يعني شامل سرزمين هاي 1948 كه اسرائيل خوانده مي شوند و سرزمين هاي 1967 كه فلسطين اشغالي خوانده مي شوند) را در عملياتي برق آسا به تصرف درآوردند. در اين عمليات دهها هواپيما و بالگرد و صدها تانك اسرائيلي منهدم شدند. البته يك هفته بعد نظاميان مصري بر اثر فشار مشترك آمريكا، انگليس، فرانسه و شوروي با چشمان اشكبار صحراي سينا را ترك كردند و بار ديگر رژيم صهيونيستي در صحراي سينا مستقر گرديد و از اين رو خاطره خوش پيروزي رنگ شكست به خود گرفت.

بعدها براساس پيمان كمپ ديويد، رژيم مصر جنگ 1967- جنگ رمضان كه جنگ يوم كيپور هم خوانده مي شود- را فراموش كرد و در روابط با تل آويو دوراني را شروع كرد كه نظاميان رژيم صهيونيستي از آن به دوران «صلح سرد» (COLD PEACE )ياد مي كنند.

از آن روز به بعد «جنگ رمضان» براي كساني اهميت داشت كه صلح با رژيم جنايتكار را قبول نداشتند و با استناد به آن مي گفتند امكان غلبه بر اسرائيل وجود دارد و نيازي به صلح نيست. محمد مرسي و اخوان المسلمين تاكنون در اين طرف قصه بودند و براي بسياري اين سؤال وجود داشت كه اولين رئيس جمهور اخواني مصر در سالگرد جنگ 73 چكار مي كند آيا به عنوان يك دولت و در چارچوب توافقنامه ها از كنار موضوع مي گذرد يا به عنوان عضو برجسته اخوان، خاطره جنگ رمضان را احيا مي كند.

محمد مرسي راه دوم را انتخاب كرد و از اين رو در اولين سالگرد اين جنگ پس از شكل گيري دولت جديد، مراسم بسيار باشكوه و معناداري، برگزار شد البته در عين حال محمد مرسي در سخنراني نسبتا طولاني خود در اين مراسم اشاره كمتري به رژيم صهيونيستي كرد و از خيانت سادات در تن دادن به فشار جبهه هوادار رژيم صهيونيستي هم حرفي نزد و پيش از آن با نثار گل به قبر انور سادات از او به عنوان رئيس جمهور و فرمانده مصر در جنگ 6 اكتبر 1967 تجليل كرد.

تجليل مرسي از نظاميان و مردمي كه در جنگ رمضان شركت كرده بودند و يادآور اين نكته كه مصر در مواجهه با دشمن با تمام قوا از خود دفاع مي كند و اشاره به اين كه مصر در كنار فلسطيني ها قرار دارد، داراي معنايي بسيار فراتر از تجليل مرسي از سادات مي باشد چرا كه امروزه سؤال مهم در سطوح منطقه اي و بين المللي اين است كه تحولات، مصر را به كدام سو مي برد و در اين ميان رژيم تل آويو چه سرنوشتي پيدا مي كند. از اين منظر، مراسم روز شنبه 15 مهر- 6 اكتبر- براي آمريكا و صهيونيست ها پيام خوبي به همراه نداشت. حوادث هفته هاي اخير صحراي سينا هم دليل جداگانه اي است كه طبعا بر ميزان نگراني آنان مي افزايد.

يك نكته كليدي و بسيار مهم درباره مصر اين است كه نخبگان سياسي در تحولات، نقش ثانويه داشته و توده هاي مردم بازيگران اصلي اين ميدان هستند. بر اين اساس بيش از آن كه محمد مرسي و اخواني ها تنظيم كننده معادلات آينده باشند توده هاي مردم ايفاي نقش مي كنند. اگر تحليل گران درباره آينده و مواضع بعدي مرسي و اخوان ترديدهايي دارند ولي درباره اين كه تحولات به سطوح اجتماعي راه يافته و هيئت حاكمه مصر را به سمت جلو مي راند، ترديد ندارند و اين موضوعي است كه روز به روز برجسته تر مي شود. اگر به شور و حرارت مردم در مراسم بزرگ 6 اكتبر نگاه مي انداختيم مي توانستيم فشار ويژه آنان بر حكمرانان را به وضوح مشاهده نمائيم.

«جان اسپوزيتو» در صفحه 7 كتاب خود «اسلام سياسي» كه در سال 1373 منتشر گرديد، مي نويسد: «اسلام نيرومندترين بنيان قدرت اجتماعي در خاورميانه و آفريقاي شمالي است و حكومت هاي وابسته به غرب- در برابر آن بر خود مي لرزند. زيرا اعراب در همه جا براي نجات از فلاكت و بدبختي هاي مختلف خود به آن متوسل مي شوند اين قدرت نه ساخته دولت هاي مصر و عراق بلكه قدرت مساجد ساده و بي آلايش است» مصر، تركيه، عربستان و هر نقطه ديگر از جهان عرب داراي هر نوع از حكمراني كه باشند و حكمرانان آنان از طريق شيوه هاي دمكراتيك سر كار آمده يا با استفاده از قوه قهريه بر مردم خود تحميل شده باشند، تاثير محدودي در تحولات دارند و در نهايت ناچارند به راهي بروند كه ملت ها پيش پاي آنان قرار داده و يا بر آنها تحميل مي كنند.

حضور پررنگ محمد مرسي در مراسم روز ششم اكتبر چه يك ابتكار عمل اخواني باشد و چه برخاسته از نيازي كه اخوان براي همراهي با مردم دارد، يك خبر مهم به حساب مي آيد. در متن اين خبر اين نكته كه «مصر به عقب بازنمي گردد»، خودنمايي مي كند و اين خبر وحشتناكي براي غرب به حساب مي آيد.

خبر دوم مربوط به نفوذ يك پهپاد- هواپيماي بدون سرنشين جاسوسي- در منطقه حساس و نظامي جنوب فلسطين و در نزديكي با تأسيسات اتمي ديمونا است. اين خبر داراي ابهامات و در نتيجه موجب گمانه زني هاي ضد و نقيضي شده است. پيش از اين و با فاصله كمي از دست يافتن ايران به پهپاد آمريكايي RQ170، يك هواپيماي جاسوسي رژيم صهيونيستي-از نوع هواپيمايي كه چند روز پيش در آسمان «بئرالسبع» منهدم شد در بخش هاي شمالي فلسطين و در مجاورت پايگاه هوايي اسرائيل در صفد منفجر گرديد.

در آن زمان تنها يكي از رسانه هاي رژيم صهيونيستي اين خبر را منتشر كرد و از قول يك مقام نظامي لشكر جليل شمالي نوشت اسرائيل از دست يافتن حزب الله لبنان به يك تكنولوژي فوق مدرن كه قادر است هواپيمايي را در 30 كيلومتري مرزهاي خود ساقط كند، به شدت نگران است» كما اينكه در همان ايام يك هواپيماي جاسوسي ديگر آمريكا در كنيا ساقط شد و بر حجم سؤالات پيرامون نيروهاي احياناً نامرئي كه قادر به نفوذ در سيستم امنيتي، فني و اطلاعاتي هستند، افزود.

درباره خبر نفوذ يك هواپيماي جاسوسي به منطقه حساس امنيتي جنوب فلسطين فعلاً نمي توان اظهارنظر قطعي كرد. اسرائيلي ها يكبار مي گويند اين هواپيما توسط ايران و از طريق درياي مديترانه و آسمان غزه وارد منطقه جنوبي فلسطين شده و تا 38 كيلومتر به داخل اين منطقه نفوذ كرده و در حالي كه به سمت پايگاه هسته اي ديمونا در حركت بوده، ساقط شده است و بار ديگر مي گويند اين هواپيما از جنوب لبنان حركت خود را آغاز كرده و به فاصله 38 كيلومتري از مرزهاي غربي فلسطين ساقط شده است. بعضي خبرها هم نشان مي دهد كه هواپيما از صحراي سينا به حركت درآمده و بعد از طي مسافتي نزديك به 80 كيلومتر شناسايي و ساقط شده است.

بعضي هم روي احتمال نقش داشتن خود رژيم صهيونيستي براي تأمين اهداف خاص تأكيد كرده اند. در يك ارزيابي پيش هنگام مي توان گفت احتمال اينكه اسرائيلي ها خود هواپيماي خود را ساقط كرده باشند چندان منطقي نيست چرا كه پرستيژ نظامي-امنيتي، همواره براي اين رژيم از اهميت زيادي برخوردار بوده است. بنابراين مي توانيم بگوئيم كار هر كس هست كار خود اسرائيل نيست. تجربه هم نشان داده كه وقتي اسرائيلي ها به يك «نام» اشاره مي كنند، مي خواهند «عامل اصلي» را از چشم ها دور نگه داشته و روند پرونده را مديريت نمايند.

اسرائيلي ها مي گويند احتمالاً كار حزب الله است. با طرح اين مسئله تا حد زيادي از نگراني شهروندان غاصب كاسته مي شود چرا كه در اين صورت دشمني به اين كار دست زده كه قبلاً هم دشمن بوده و طرف جنگ هم واقع شده است، بنابراين موضوع در رديف يك موضوع عادي قرار مي گيرد.

بدترين خبر براي اسرائيلي ها اين است كه اين پرواز از صحراي سينا انجام شده باشد و از قضا قرائن هم اين احتمال را تقويت مي كند. چرا كه از يك سو همه مي دانند كه آمريكايي ها در فاصله 1357 تا 1389 چنين هواپيماهايي را به رژيم سابق مصر داده اند. از سوي ديگر همه مي دانند كه حزب الله ماجرا جو نيست و بخصوص از دست زدن به اقدامي كه به ضرر متحد خود-دولت سوريه- است، اجتناب مي كند. اگر بتوان ثابت كرد كه اين اقدام از سوي حزب الله انجام شده، طبعا اين امكان فراهم مي شود كه ديگران هم در آسمان سوريه ظاهر شده و آن را پديده اي متقابل معرفي نمايند.

با اين وصف و با تكيه بر اينكه ورود هواپيماي جاسوسي بر فراز بخش جنوبي فلسطين در سالگرد جنگ ششم اكتبر مصر با رژيم صهيونيستي اتفاق افتاده و محمد مرسي به همراه ارتش آشكارا به برجسته سازي دستاورد مصر در اين جنگ و آمادگي آنان براي حضور پرقدرت در جنگي مشابه مبادرت ورزيدند، مي تواند بخشي از سياست «قدرت نمايي» در مقابل اسرائيل به حساب آيد.

اما اعلام اينكه نظاميان و دولت مصر در يك تصميم مشترك به چند كيلومتري ديمونا نزديك شده اند به هيچ وجه به نفع رژيم صهيونيستي نيست چرا كه با طرح اين مسئله بر نگراني شهروندان غاصب به شدت افزوده مي شود و ارتش اسرائيل را وادار به واكنش در مقابل نيرويي مي كنند كه به درستي آن را نمي شناسد و در فاصله دو دهه اخير بارها از اين «نيروي مرموز» شكست خورده است. ارتش اسرائيل قادر نيست اطلاعات واقعي را درباره اين هواپيما منتشر كند چرا كه لازمه آن تن دادن به جنگ با مصر است اين در حالي است كه صحنه واقعي تحولات مصر را نه مرسي و اخوان و... مي گردانند بلكه همان نيروي مرموزي كه مبارك را ساقط كرد، صحنه مقابله با اسرائيل را هم مديريت مي كند. پس بهتر اين است كه دولتمردان و نظاميان اين رژيم سكوت كنند كه كرده اند.

خراسان: پيام هاي پيشنهاد جايگزيني فاروق الشرع به جاي اسد
پيام هاي پيشنهاد جايگزيني فاروق الشرع به جاي اسد» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکتر مهدي مطهرنيا است كه در آن مي‌خوانيد:

مطرح شدن بحث جايگزيني فاروق الشرع به جاي بشاراسد از سوي طيفي از مخالفان دولت سوريه حاکي از آن است که محيط عملياتي سوريه در چارچوب معادلات منطقه اي در وضعيتي به سر مي برد که طرف هاي گوناگون در جبهه هاي متفاوت به دنبال ايجاد يک مخرج مشترک براي حل بحران هستند به بيان ديگر اگر بحران سوريه را بر مبناي نظريه ميشل ويرميچل و ويندفيل مورد توجه قرار دهيم اين بحران از مرحله تولد گذشته و در اوج شکوفايي به سر مي برد و به نظر مي رسد عقلانيت سياسي در طرف هاي متفاوت موجود در جبهه هاي رودرروي يکديگر در ماجراي سوريه در پي فضاي برد-برد براي عبور از بن بست موجود است.

از اين منظر حاکميت يعني عنصر ذهني اعمال قدرت از سوي بشار اسد در سوريه مخدوش شده است و چهره بشاراسد به عنوان کسي که بتواند حاکميت را از منظر عنصر عيني اعمال قدرت در آينده اعمال کند براي جبهه موافق اسد نيز تا حد زيادي با علامت سوال هاي بسياري روبه رو است.

در اين ميان البته وجود جناح هاي تندرو و راديکال و امکان بروز و ظهور اين جناح ها در سوريه پس از اسد، دغدغه خاطر و نگراني جبهه مخالف اسد است به بيان ديگر اين جبهه با مديريت آمريکا و همکاري کشورهاي منطقه اي چون عربستان و ترکيه در يک نکته با يکديگر در اصطکاک هستند. آمريکا و ترکيه برخلاف عربستان و همراهان عربستان در منطقه، سوريه را عاري از وجود عناصر راديکالي مثل سلفي هاي سنتي و طرفداران القاعده مي خواهند زيرا يکي از مهم ترين کشورهاي عربي که کمتر رويکرد سلفي گري در آن وجود داشته منطقه سوريه بوده است، بنابراين بر آن هستند که براي دوران پس از اسد جانشيناني را طراحي کنند که بتوانند نکات مثبت اسد را داشته و عاري از نکات منفي باشند.

از اين رو است که شاهد اين هستيم داوود اوغلو به فاروق الشرع اشاره مي کند و او را يکي از بهترين هاي گزينه هاي دوران پس از بشاراسد مي داند و پس از بيان اين پيشنهاد از سوي داوود اوغلو رويکرد برد- برد در ارتباط با سوريه مطرح مي شود و کساني مثل بان کي مون و اولاند به صحنه مي آيند و بي ترديد آمريکا و کشورهاي ديگري مثل آلمان نيز حمايت هاي خود را آشکارا يا پنهان از اين مسئله به نمايش خواهند گذاشت.

از طرف ديگر اساساً نيروي نظامي و کاربرد آن ادامه سياست و سياست ادامه نظامي گري محسوب مي شود پارادايم حاکم بر فعاليت هاي سياسي چه در حوزه رفتار سياسي و چه در حوزه عمل سياسي بسيار ساده و متکي بر ۲ مفهوم منابع و منافع تعريف مي شود بافت هاي موقعيتي گوناگون ابزار مختلفي را براي رسيدن به منافع و اهداف تعريف شده دنبال مي کند و از اين منظر تحرک نظامي در سوريه مقدمه اي براي ورود به متن محيط هدفي بود تا با آماده سازي زمينه هاي مناسب تحرکات ديپلماتيک براي تغيير و تحول سياسي در سوريه آماده شود به عبارتي سوريه محيط هدفي براي آمريکا بود که نقطه عزيمت آن در تحرک عليه حکومت بشاراسد به هيچ وجه نمي توانست در چارچوب هاي ديپلماتيک صورت بپذيرد بنابراين از تحرکات نظامي استفاده شد تا فضاي کار سياسي آماده شود و امروز تحرکات نظامي توانسته است تا حدودي فضاي کار سياسي را آماده کند.

جمهوري اسلامي: اردوغان و سرگشاد شيپور جنگ
«اردوغان و سرگشاد شيپور جنگ» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:

گذشت زمان نشان داد اين سخن "نجم الدين اربكان" پدر جنبش اسلام گرائي در تركيه كاملاً درست بود كه: "رجب طيب اردوغان، انگوري است كه شراب مي‌شود".

رجب طيب اردوغان و ديگر دولتمردان كنوني تركيه همگي از شاگردان نجم الدين اربكان بودند و به همين دليل، "اربكان" شناخت خوبي از آنها داشت و اظهارنظر او درباره "اردوغان" مي‌تواند يك اظهارنظر كارشناسانه باشد. شايد آن روز كه "اربكان" گفت "رجب طيب اردوغان، انگوري است كه شراب مي‌شود" كسي نمي‌توانست رفتار امروز اردوغان را پيش‌بيني كند و حتي شايد اين اظهارنظر را تعجب‌آور تلقي مي‌كردند.

اما امروز با افتادن اردوغان در دام آمريكا و صهيونيست‌ها و گام‌هاي خطرناكي كه براي وارد ساختن تركيه به يك جنگ خانمان سوز با يك كشور همسايه مسلمان بر مي‌دارد، همه فهميده‌اند كه "اربكان" تشخيص درستي داشت و اين كاملاً صحيح است كه "اردوغان" به جاي آنكه همچنان مانند انگور براي كشورش مفيد باشد، اكنون به شرابي تبديل شده كه در درجه اول، خودش را سرمست كرده و در مرحله بعد، عوارض بدمستي‌هاي آن گريبان گير كشورش خواهد شد.

اين روزها صداي منفور و زجرآور شيپور جنگ از آنكارا به گوش مي‌رسد و مردي كه ادعا مي‌كرد در چارچوب حزب عدالت و توسعه قصد دارد مردم كشورش را از عدالت سيراب كند و براي تركيه توسعه را به ارمغان بياورد حالا قرار است اين مردم و اين كشور را گرفتار جنگي كند كه نه خواسته مردم است، نه به نفع كشور خواهد بود و نه از عدالت و توسعه اثري باقي خواهد گذاشت. اردوغان در كسوت نخست‌وزير تركيه اين روزها به مردم كشور خود مي‌گويد: آماده جنگ باشيد!

با اينكه دولت سوريه به خاطر شليك‌هاي مشكوك مرزي از داخل خاك سوريه به داخل خاك تركيه، كه به احتمال بسيار زياد مخالفان دولت سوريه است كه با هدف عصباني كردن دولتمردان ترك صورت گرفته، از دولت تركيه عذرخواهي كرده و با صراحت اعلام نموده مرتكب چنين اقدامي نشده و مايل نيست با تركيه وارد جنگ شود، نخست‌وزير تركيه گفته است: "مردم تركيه بايد هر لحظه آماده باشند تا در صورت بروز جنگ با سوريه وارد عمل شوند و اگر اين آمادگي را نداشته باشند، ديگر يك ملت بحساب نمي‌آيند." وي در عين حال كه ادعا كرد تركيه خواهان جنگ نيست، با صراحت اعلام نمود: "تركيه تا محقق شدن پيروزي مردم سوريه از آنها حمايت خواهد كرد." وي همچنين گفت: پيشينيان ما گفته‌اند اگر صلح مي‌خواهيد، بايد آماده جنگ باشيد."

از اين سخنان، بيش از هر چيز بوي جنگ به مشام مي‌رسد. اردوغان، هفته گذشته نيز از مجلس تركيه براي ورود به جنگ عليه سوريه مجوز گرفت و با اين اقدام نشان داد برخلاف ادعاهاي صلح خواهي درصدد به راه انداختن جنگ است. روشن است اينكه اردوغان مي‌گويد: "تركيه تا محقق شدن پيروزي مردم سوريه از آنها حمايت خواهد كرد" دخالت آشكار در امور داخلي سوريه مي‌باشد و اگر واقع بينانه و منطبق با عرف سياسي بين الملل به اين سخن نگاه شود، نوعي اعلام جنگ عليه دولت سوريه است.

اين ادعا كه آنچه در سوريه جريان دارد، مثل آنچه در مصر و تونس و يمن و ليبي گذشت و هم اكنون در بحرين و عربستان و اردن جريان دارد يك انقلاب مردمي است كاملاً خلاف واقع است. زيرا در هيچيك از اين كشورها مخالفان با توسل به جنگ مسلحانه به روياروئي با دولت‌ها نرفتند درحالي كه در سوريه مخالفان دولت با كمك گرفتن از آمريكا، رژيم صهيونيستي، انگليس، فرانسه، عربستان، قطر و تركيه مشغول جنگيدن با دولت هستند و حتي از مزدوران خارجي از جمله تروريست‌هاي القاعده نيز كمك گرفته‌اند. در هيچيك از كشورهاي عربي و شمال آفريقا كه طي دو سال گذشته شاهد انقلاب بوده اند، مخالفان دولت‌ها مرتكب انفجارها و قتل عام ساكنان روستاها و شهرك‌ها نشدند درحالي كه در سوريه اين اقدامات خشن و جنايتكارانه بارها توسط مخالفان صورت گرفته و جان هزاران نفر توسط تروريست‌ها گرفته شده است.

بدين ترتيب، ترديدي نيست كه اردوغان، با اظهارات اخير، نيت جنگ طلبانه خود را آشكار كرده و چهره كشورگشاي خود را نمايانده است. او تصور مي‌كند مي‌تواند خلافت عثماني را زنده كند و كشورهاي عربي را تحت انقياد خود قرار دهد. ولي واقعيت‌هاي منطقه درست عكس اين تصور را به اثبات خواهد رساند و به آقاي اردوغان خواهد فهماند كه اين ره كه تو مي‌روي به تركستان است!

متأسفانه اردوغان فريب آمريكا و صهيونيسم بين الملل را خورده و در دام آنها گرفتا ر شده است. آنها با كشاندن تركيه به جنگ با سوريه درصدد هستند چهار هدف خائنانه خود را در منطقه محقق نمايند. اين چهار هدف عبارتند از:
1 - به جان هم انداختن مسلمانان و خون ريزي و برادركشي‌هائي كه تخم كينه را ميان آنها مي‌افشاند و آينده منطقه را تيره و تار مي‌كند.

2 - تخريب اقتصاد تركيه، كشوري كه در سال‌هاي اخير به پيشرفت‌هائي دست يافت و متأسفانه با اين جنگ به عقب برخواهد گشت.

3 - تضعيف جبهه ضد صهيونيستي منطقه و دادن فرصت به رژيم صهيونيستي براي تجديد قوا و ايستادگي در مقابل موج بيداري اسلامي.

4 - منحرف كردن موج بيداري اسلامي از مسير اصلي و مشغول ساختن افكار عمومي مسلمانان منطقه به اموري همانند جنگ داخلي در سوريه و جنگ ميان دو كشور مسلمان و همسايه تركيه و سوريه.

عجيب آنكه نخست‌وزير تركيه اين واقعيت‌هاي آشكارا را درك نمي‌كند و حتي به اين نكته روشن توجه ندارد كه وارد شدن كشورش به جنگ يا يك كشور همسايه، تمام دستاوردهاي سالها حاكميت او و همفكرانش بر تركيه را بر باد خواهد داد و او را به آرزوهاي بلندپروازانه‌اش نيز نخواهد رساند. علاوه بر اين، سوريه نيز در شرايطي نيست كه اردوغان مطمئن باشد در اين جنگ پيروز خواهد شد. آقاي اردوغان اگر تصور مي‌كند به خاطر ورود به جنگ با سوريه كه مطلوب آمريكا و غرب و صهيونيست هاست از آنها مدال افتخار خواهد گرفت، دچار اشتباه بزرگي شده است. آنها نقشه نابودي اردوغان و كشورش را كشيده‌اند و در نظر دارند با قرباني كردن امثال اردوغان، برنده نهائي تحولات جديد خاورميانه باشند.

ايكاش آقاي رجب طيب اردوغان اين واقعيت را درك كند كه شيپور جنگ را از سر گشادش به دهان گرفته و بدين‌ترتيب، كسي كه روزي انگور تركيه بود اكنون درحال تبديل شدن به شراب است.

رسالت: ركن چهارم قدرت!
«ركن چهارم قدرت!» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد:

اساس و استحكام قدرت وحاكميت در جهان امروز بر چهار پايه اساسي استوار است . 1- سازماندهي  2- اطلاعات  3- ارتباطات 4- محاسبات آنان‌كه امروز در جهان حكم مي‌رانند به ميزان بهره‌مندي از نوع اين پايه‌ها، حدي از استقرار را دارند.

آنچه امروز نظم جهان سرمايه‌داري را برهم زده است ضعف در "محاسبات" و برهم خوردن معادلات مربوط آن‌هم در حوزه اقتصاد است. محاسباتي كه محصول فرآوري اطلاعات است. امروز بزرگترين قدرت‌هاي اقتصادي جهان بين 80 تا 90 درصد توليد  ناخالص ملي بدهي بالا آورده‌اند.

آنها راه برون رفت از اين بحران را نمي‌دانند. هيچ برنامه‌ريزي در مقام تصميم‌گير در حوزه اقتصاد نمي‌تواند يك راه‌حل محاسباتي دقيق براي حل مشكلات اقتصادي ارائه دهد. مشكل آنها در نوع حسابداري، حسابرسي، حسابدهي و حسابكشي از داده‌ها است كه به صورت عملكردهاي مالي بنگاه‌هاي اقتصادي نمايش داده مي‌شود.

نتيجه هرنوع  حسابدهي ناصحيح و يا حسابكشي نامتعارف در قالب اتفاقاتي كه براي بنگاه‌هاي عظيم اقتصادي و غول‌هاي دانشگاهي مشورت دهنده به آنها از جمله سقوط و ورشكستگي شركت انرون و ساير بنگاه‌هاي پولي و مالي در اقتصاد غرب صورت پذيرفت، نتيجه همين بي‌توجهي به محاسبات و  ارائه اطلاعات غلط و تصميم‌گيري‌هاي ناصحيح بر روي محاسبات فرآوري نشده و ضعف ناشي از عملكرد دستگاه‌هاي نظارتي ( حسابرسان مستقل و بازرسان قانوني) بوده است.

بازرسان قانوني در شركت‌هاي بزرگ، كارتل‌ها و تراست‌‌هاي مالي و اقتصادي نگاهبان و خط نگهدار اين محاسبات بودند اما از روزي كه معلوم شد بنگاه‌هاي زيان ده خود را سود ده براي ورود به بورس‌ها معرفي كرده‌اند و بنگاه‌هاي سود ده خود را زيان‌ده براي فرار از ماليات معرفي كرده‌اند، اعتماد به بازرسان قانوني به‌عنوان ركني از اركان اصلي شركت‌ها از بين رفت و مسئوليت مدني آنها در قبال حاكميت به فراموشي سپرده شد.

امروز اقتصاد جهان به سياه‌چال‌هايي افتاده است كه هيچ كس قادر به نجات آن نيست. اينكه آمريكايي‌ها ميلياردها دلار اسكناس بدون پشتوانه چاپ مي‌كنند، معلوم نيست بر سر اقتصاد كشور خود و اقتصاد جهان چه مي‌خواهند بياورند.

دولت‌ها براي رسيدن به حساب و كتاب درست در حوزه اقتصاد مقررات سختي براي پولشويي و حتي براي جابه‌جايي پول وضع كرده‌اند.

امروز در كمتر كشوري ديده مي‌شود كه براي جابه‌جايي پول اگر منشاء آن معلوم نباشد شهروندان مجاز به انجام كاري باشند.

اتفاقاتي كه طي يك ماه گذشته در بازار ارز و طلا در كشورمان رخ داد از منظر حساب و كتاب دولت وملت خيلي مهم و تعيين كننده است.

اين اتفاقات باعث شد يك اغتشاش در قيمت‌ها رخ دهد به‌گونه‌اي كه در يك خيابان يك كالا در سه مغازه سه قيمت متفاوت داشته باشد.

 اين اغتشاش تا سرحد بلاتكليفي مالي توليد كنندگان و مصرف كنندگان پيش رفت و همه را از غفلت مسئولان اقتصادي گله‌مند كرد.

بودجه سال 91 با دلار 10500 ريال و بشكه نفت 85 دلاري بسته شده است. اكنون تكليف دولت به مثابه خزانه و در آمد عمومي و دولت به معناي بنگاه‌هاي بزرگ اقتصادي كه معمولاً ارزهاي نجومي در اختيار دارند، معلوم نيست.

معلوم نيست ما به التفاوت نرخ تسعير ارز مثلا در فروش نفت خام از آن كيست؟ سه مدعي عمده در اينجا وجود دارد 1- بانك مركزي 2- دولت به معناي منابع در اختيار رئيس جمهور و وزرا 3- دولت به مثابه درآمد عمومي همين قصه بلاتكليفي در منابع ارزي وسيعي كه در اختيار شركت ملي نفت از بابت 5/14 درصد ارزش نفت خام طبيعي ، عوايد حاصل از صدور محصولات پتروشيمي در شركت‌هاي پتروشيمي و نيز منابع در اختيار صندوق توسعه ملي وجود دارد.

وفق تبصره ذيل بند الف ماده يك قانون هدفمندي يارانه‌ها قيمت فروش نفت خام و ميعانات گازي به پالايشگاه‌هاي داخلي 95 درصد قيمت تحويل روي كشتي  در خليج فارس تعيين و قيمت خريد فرآورده‌ها متناسب با قيمت مذكور تعيين مي‌شود.  سئوال اين است كه اكنون با اين اتفاقات جديد در نرخ ارز پرداخت‌ها و دريافت‌ها در اين حوزه چگونه صورت مي‌گيرد و نرخ تسعير ارز در اين مبادله چقدر است؟

مي‌توان ده‌ها مثال زد كه محاسبات مربوط به نظم و نسق مالي ومحاسباتي در بودجه 91 به هم خورده است.  اگر نرخ ارز تثبيت نشود همه محاسبات به‌هم مي‌خورد . آنها كه اين بلبشوي مالي محاسباتي را پديد آوردند قطعا خيانت كردند. به همين دليل مجازات اخلال در نظام اقتصادي كشور در قوانين عادي كشور اعدام است. اخلال  در نظام اقتصادي كشور يكي از راه‌هاي نرم براي سرنگوني نظام است پس مجازات آن نبايد كمتر از جرايم مربوط به فعاليت‌هاي سخت عليه نظام باشد.

مجلس و دولت از يك سو وقوه قضائيه از سوي ديگر  بايد دست به دست هم دهند و در ساماندهي ركن چهارم قدرت يعني " محاسبات"، زمان را از دست ندهند.  نهادهاي نظارتي چون ديوان محاسبات، سازمان حسابرسي و بازرسي كل كشور كه به عنوان ديده‌بانان نظام در عرصه "‌محاسبات" هستند اگر به وظايف خود عمل نكنند زماني مي‌رسد كه محاسبات همه چيز به‌هم مي‌خورد ويك وقت چشم باز مي‌كنند و مي‌ببينند هيچ چيز در جاي خود نيست.

سياست روز: تغيير ۱۸۰ درجه‌اي مواضع
«تغيير ۱۸۰ درجه‌اي مواضع» عنوان يادداشت روز روزنامه سياست روز به قلم سياوش كاوياني است كه در آن مي‌خوانيد:

قرار بود جمعيت ايران افزايش يابد. ظرفيت‌هاي بسيار بالاي کشورمان هم اين امر را ثابت مي‌کند که سرزمين ايران اسلامي توانايي دارا بودن جمعيت ۱۵۰ ميليوني را هم دارد، البته به شرط‌ها و شروطها!

پيش از اين همواره از سوي مسئولين قوه مجريه گفته مي‌شد که تحريم‌ها اثري ندارد، تحريم‌ها را پشت سر مي‌گذاريم، منابع ارزي و طلاي ما براي ۱۰ تا ۱۵ سال آينده کفاف مي‌دهد و ... خلاصه همه اظهارات مسئولين اجرايي نويدبخش بود و اميدواري براي مردم که تحت تاثير مستقيم تحريم‌ها قرار نخواهند گرفت و دولت براي تحريم‌هاي غيرقانوني و غيراخلاقي و غيرحقوق بشري طرح و برنامه دارد و جاي هيچ نگراني نيست.

اين روند ادامه داشت تا اين که لحن مسئولين تغيير کرد، چرايي تغيير لحن مسئولين نکته بسيار مهمي است که خود اين عزيزان بايد درباره آن به مردم پاسخ دهند و توضيح ارائه کنند.

اين سياست از هفته گذشته آغاز شد. با اين عنوان که نفت به سختي فروش مي‌رود، بانک‌ها هم تحريم شده‌اند، يک عامل از بيرون و يک عامل از درون فشار وارد مي‌کند. نوسانات بازار هم نه به خاطر مشکلات اقتصادي و نه به خاطر برنامه‌هاي اقتصادي دولت است.

در کنار اين اظهارنظرات، هستند افرادي که اعتقاد دارند تحريم‌ها باعث بروز مشکلات اقتصادي در بازار ارز و طلا و همچنين بازار نيست و سياست‌هاي اقتصادي دولت را عامل اصلي آن مي‌دانند.

هم شخصيت‌هاي سياسي که صاحب منصب هستند و هم کارشناسان اقتصادي که دستي بر آتش دارند، برخي از سياست‌هاي اقتصادي دولت را مقصر مي‌دانند.

تفاوت ديدگاه‌ها، بين اين دو طيف بسيار است. اگر قرار است اين موضوع روشن شود، بهتر است از دو طرف در يک مناظره حضور يابند و افکار عمومي را از ماجراي اوضاع اقتصادي کشور آگاه سازند.

سردرگمي و ناآگاهي مردم نسبت به وضعيت اقتصادي و آينده معيشتي آنها تاثيرات منفي بسياري بر جامعه تحميل خواهد کرد. جمهوري اسلامي ايران که در سي و چهارمين سال عمر خود قرار دارد از ابتداي انقلاب اسلامي تاکنون در تحريم بوده است. از همان سال‌هاي اول دولت‌هاي گوناگون با تحريم‌ها دست و پنجه نرم کرده‌اند، اکنون هم اين تحريم‌ها وجود دارد و يک شبه نمي‌تواند تاثيرات خود را بر اقتصاد کشور گذاشته باشد، پس چه اتفاقي افتاده که اکنون عنوان مي‌شود، تحريم‌ها تاثير گذاشته است؟

اين سخنان و مواضع با مواضع پيش از اين که چندان هم دور نيست، تغيير جهت ۱۸۰ درجه‌اي دارد. در اين ميان مردم سردرگم در تجزيه و تحليل اين اظهارات و مواضع باقي مانده‌اند و وضعيت بازار را که مي‌بينند از هم اين پرسش را مطرح مي‌کنند که تحريم يک شبه تاثيرش را نمي‌گذارد، چرا ديدگاه مسئولين به اين سرعت تغيير کرده است؟ چرا اکنون که تنها چند ماه به پايان دوران رياست جمهوري دوره دهم باقي مانده اين مواضع مطرح مي‌شود؟

پس تکليف اين همه مقاومت و ايستادگي مقابل فشارها، تهديدات و تحريم‌ها چه مي‌شود؟ آيا قرار است کوتاه بياييم؟

اين پرسش‌هاي مردم کوچه و بازار در هر شهر و کوي و برزن است.

اين فضاي اقتصادي ايجاد شده در کشور بنابر گفته بسياري از مسئولين کشوري و لشگري باب ميل دشمناني است که در پس آن به دنبال ايجاد نارضايتي در داخل کشور هستند و البته اين تحليل عزيزان، درست است، هر چند مردم ايران اسلامي به نظام و سرزمينشان آنقدر عشق مي‌ورزند که اين هدف دشمنان را هم ناکام بگذارند.

اما برخي اتفاقات و اخباري که منتشر مي‌شود، براي مردم آزار دهنده است به عنوان مثال واردات اقلامي که هيچ ضرورتي براي کشور ندارد مانند خودروهاي لوکس که طبق آمار و اخباري که منتشر شده، در نيمه اول امسال ۱۹ هزار و ۳۸۰ دستگاه خودروي سواري لوکس به ارزش ۴۲۹ ميليون دلار، وارد کشور شده است. يا واردات ۴ ميليون دلاري عروسک در نيمه اول امسال از ديگر موارد رنجيدن مردم و دلسوزان کشور است.

سرمايه‌گذاري ارزهايي که براي واردات کالاهاي غير ضروري به کشور اختصاص مي‌يابد، در حوزه توليد داخلي مي‌تواند بسياري از مشکلات اقتصادي را از قبيل اشتغال و کمبود کالا کاهش قابل توجهي دهد. اما متاسفانه به وفور ديده مي‌شود که بازار واردات همچنان داغ است. تحريم‌ها اثر گذاشته است يا...

وطن امروز: راز ماندگاري چاوز
«راز ماندگاري چاوز» عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم محمدمهدی تقوی است كه در آن مي‌خوانيد:

با گذشت 13 سال از رياست‌جمهوري هوگو چاوز در ونزوئلا، با توجه به نتايج انتخابات روز يكشنبه مشخص شد مردم اين كشور با قدرداني از وي، همچنان به انقلاب بوليواري خود پايبندند و نامزد ضدايراني هوادار سرسخت كاخ سفيد را پس مي‌زنند.

حال با تمديد 6 ساله رياست چاوز بر اين كشور نفتخيز، جنبش‌هاي ضد‌آمريكايي آمريكاي لاتين وارد مرحله نويني مي‌شوند؛ مرحله‌اي كه ساكن كاخ رياست‌جمهوري در كاراكاس مي‌تواند در آن با قدرت بيشتري در برابر زياده‌خواهي‌هاي واشنگتن ايستادگي كند. چنين رويدادي به معناي آن است كه اميد ايالات متحده براي برافتادن مهم‌ترين مخالفش در قاره آمريكا حداقل تا 6 سال ديگر، نااميد شد.

چاوز كسي است كه از سال 1999 به اين سو، ونزوئلا را از يك مستعمره نيمه‌رسمي كه از قرن نوزدهم ميلادي حياط خلوت آمريكا بود، به كشوري مستقل مبدل كرد و واشنگتن حتي با ترور، كودتا، شورش و به گفته برخي با مبتلا كردن وي به سرطان از طريق ماموران سيا هم نتوانست بر او فائق آيد. با آنكه نظام سياسي ونزوئلا به‌واسطه پيروزي‌هاي پياپي مردمي ملي‌گراي انقلابي‌اي چون چاوز از قبضه كامل جريان‌هاي نوليبرال غربگرا و تحت نظر آمريكا خارج شده اما اين كشور همچنان شاهد مصاف گروه‌هاي ذي‌نفوذ و ثروتمند وابسته به لابي‌هاي قدرتمند آمريكا با دولت مردمي است.

در واقع انريكه كاپريلس كه به عنوان رقيب اصلي چاوز در صحنه انتخابات 2012 ظاهر شد، نامزد اپوزيسيون ونزوئلايي هوادار كاخ سفيد بود و در حقيقت، چاوز با حمايت مردم، بر فردي پيروز شد كه به طور غيررسمي، كانديداي واحد دموكرات‌ها و جمهوريخواهان آمريكا و كارتل‌هاي بزرگ نفتي و تراست‌هاي چندمليتي براي رياست‌جمهوري ونزوئلا بود.

اپوزيسيون اين كشور در سايه پشتيباني همه‌جانبه رسانه‌اي، تبليغي و خبري غرب، به پيروزي نامزد خود در انتخابات تقريبا مطمئن بودند ولي باز هم برخلاف محاسبات آنها، ونزوئلايي‌ها مدت زمامداري رئيس‌جمهور محبوبشان را تداوم بخشيدند. حال اوباما مجبور است به بحران سياسي ميان آمريكا و ونزوئلا كه ميراث جورج دبليو بوش براي وي بود، پايان دهد و گام‌هاي مثبتي را براي نزديك شدن به كاراكاس بردارد.

باراك اوباما زمان نامزدي حزب دموكرات براي انتخابات سال 2008 وعده داده بود در صورت پيروزي نه‌تنها به سردي روابط واشنگتن- كاراكاس خاتمه خواهد داد بلكه روابط سياسي آمريكا با ونزوئلا را گسترش هم مي‌دهد؛ وعده‌اي كه اين‌بار در صورت پيروزي احتمالا مجبور است بدان عمل كند.

اكنون در فرداي انتخابات رياست‌جمهوري ونزوئلا، همه جا سخن از شكست كاپريلس، دشمن ايران و شيفته آمريكاست. به عقيده ناظران سياسي، در انتخاباتي كه يك طرف آن تهران و طرف ديگرش واشنگتن بودند، باز هم پيروزي از آن جمهوري اسلامي شد و البته آنها اعتقاد دارند پيام‌ها و پيامدهاي اصلي پيروزي سه‌باره چاوز هنوز در راه است.

توده‌هاي محروم ونزوئلا كه باز هم به چاوز راي دادند، رئيس‌جمهور منتخب خود را با پوشه‌اي از انديشه‌ها و تصميم‌هاي انقلابي جديد بر مسند رياست‌جمهوري ابقا كردند؛ توفيق چاوز، زماني رخ خواهد نمود كه نتايج ايده‌ها و تصميم‌ها به عمل دربيايد. از كاراكاس تا برازاويل، رهبران توده‌اي وعده داده‌اند كه خزانه اقتصاد را روي فقرا خواهند گشود و ثروت ملي را در اين سامان به صاحبانش بر خواهند گرداند.

به هر تقدير در روزي كه جهان در آمريكاي‌شمالي، نظاره‌گر مناظره انتخاباتي باراك اوباما و ميت رامني بود، در آمريكاي لاتين، مردم ونزوئلا بزرگ‌ترين چالشگر كاخ‌سفيد ظرف بيش از يك دهه اخير در نيم‌كره غربي زمين را بار ديگر برگزيدند تا مبارزه‌اي جديد و بزرگ‌تر را عليه مستكبران غربي طراحي كند. اگر نتيجه مبارزه سياسي كاراكاس در چند سال اخير به حذف حلقه‌هاي نفوذ ايالات متحده انجاميد، بي‌شك ماحصل مبارزه يكشنبه، رشته بلندي از منافع اقتصادي و استقلال بيشتر مردم ونزوئلا را محقق خواهد كرد.

حمايت: مهماني كه عزيز نيست
«مهماني كه عزيز نيست» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد:

آنجلا مركل صدر اعظم آلمان ديروز وارد يونان شد. اين سفر در شرايطي صورت گرفته كه دو نكته اساسي قابل توجه است.

نخست آنكه محور اين سفر را رايزني هاي اقتصادي و چگونگي اجراي طرح رياضت اقتصادي تشكيل مي داد. دوم آنكه مردم يونان با برپايي تظاهرات ضد آلماني به استقبال مركل رفتند بگونه‌اي كه هنگام سفر وي به يونان اين كشور در فضايي امنيتي قرار گرفته بود.

بررسي روابط آلمان و يونان در ماههاي اخير نشانگر دوراني پر فراز و نشيب است كه هر كدام از آنها اهدافي خاص را پي گيري مي‌كنند. اولا يونان كه اين روزها دوراني بحراني را در حوزه اقتصادي و سياسي سپري مي‌كنند تلاش دارد تا افزايش روابط براي بهره مني از ظرفيتهاي آلمان و اتحاديه اروپا براي خروج از بحران اقتصادي برخوردار شود.

آلمان به عنوان موتور اقتصادي اروپا با تمام امور اتحاديه اروپا را در دست گرفته و يونان نيز براي تحقق خواستهاي اقتصادي نيازمند جلب رضايت اين كشور است. البته نگاه مردم يونان متفاوت از دولتمردانشان است بگونه‌اي كه مردم تاكيد دارند كه عملكردهاي آلمان دخالت در امور داخلي اين كشور است . مركل در اصل به دنبال سياستهاي جاه طلبانه است چنانكه آلمان به بهانه آنكه سر رسيد قروض يونان فرا رسيده خواستار فروش جزاير يونان شده است.

يوناني‌ها تاكيد دارند كه آلمان تلاش دارد تا از يونان به عنوان ابزاري آزمايشگاهي براي بررسي طرحهاي رياضت اقتصادي استفاده مي‌كند. در صورت نتيجه بخش بودن طرحهاي يونان آن را در آلمان اجرايي كند. اين امر همچنين جايگاهي براي المان در اتحاديه اروپا و عرصه جهاني ايجاد مي‌كند كه براي تحقق اهدافي جهاني برلين داراي اهميت بسياري است . ثانيا آلمان نيز در قبال يونان اهدافي را پيگيري مي‌كند.

برلين، يونان را مولفه‌اي مي‌داند براي سرپوش نهادن بر چالشهاي داخلي آلمان كه با انحراف افكار عمومي به بحران اين كشور صورت مي‌گيرد. مركل در حوزه اقتصادي و سياسي با چالشهاي گسترده‌اي مواجه است در آستانه حذف از قدرت قرار دارد. حداقل حزب سوسيال دموكرات رقيب مركل در انتخابات بعدي مي‌تواند سرنگون شدن ائتلاف حاكم را محقق سازد. مركل اكنون به يونان به عنوان ابزاري براي پيروزي در انتخابات آينده مي‌نگرد لذا به هر نحوه شده تلاش دارد تا اين پرونده را به نفع خود به پايان رساند.

به هر تقدير روند سفر مركل به يونان نشان مي‌دهد كه به رغم تدابير و طرحهاي گسترده وي براي بهره گيري از اين كشور در جهت تامين منافع خود، وي به مهماني ناخوانده و منفور براي مردم يونان مبدل شده بگونه‌اي كه بسياري اين سفر را ناموفق براي وي دانسته‌اند كه پس لرزه هاي آن مي‌تواند به جايگاه دروني و منطقه‌اي وي آسيب وارد كند و بيش از پيش وي را گرفتار بحران سازد .
 
آفرينش: ارتش مشترک ترکيه و آذربايجان، ‌از طرح تا واقعيت
«ارتش مشترک ترکيه و آذربايجان، ‌از طرح تا واقعيت» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم فرزاد رمضاني بونش است كه در آن مي‌خوانيد:

چندي پيش زاهد اروچ عضو کميته امنيت و دفاع مجلس ملي آذربايجان در گفتگو با رسانه هاي جمهوري آذربايجان اعلام کرد:" کميته ما طي دو ماه گذشته بررسي هاي گسترده و عميقي در خصوص ايجاد ارتش مشترک با ترکيه انجام داده و خوشبختانه در حال حاضر مرحله نهايي بررسي حقوقي و اجرايي طرح را به پايان برده و اميدواريم ظرف مدت کوتاهي شاهد مراحل آغازين عملي باشيم." در اين حال اگر به طرح اين مساله و آينده اين امر نگاهي داشته باشيم بايد از چند زاويه به اين امر نگاه كرد.

نخست اينكه جمهوري آذربايجان در دو دهه گذشته روابطي راهبردي و ويژه با ترکيه داشته است و حتي برخي از مقامات دو کشور روابط بين دو کشور را تحت عنوان يک ملت دو دولت ارزيابي مي کنند.در ادامه اين رويكرد الهام علي اف و رجب طيب اردوغان در سپتامبر سال 2010 ميلادي در استانبول تفاهم نامه تشکيل شوراي همکاري استراتژيک بين دو کشور امضا کرده اند در اين حال هر چند در سالهاي گذشته چالشهايي در روابط بين دو كشور وجود داشته است، اما در نگاهي كلي روابط تركيه و آذربايجان را مي توان روابطي استراتژيك ناميد.

در اين حال گذشته از نوع همگرايي ها و همكاريهاي سياسي و اقتصادي دو كشور در حوزه هاي گوناگون عملا دو كشور داراي بسترهاي گوناگوني از روابط امنيتي و نظامي بوده اند. در اين بين طرح تشكيل ارتش مشترك بين دو كشور هم هر چند در مراحلي آغازين است، اما با توجه به دامنه همكاريهاي امنيت و نظامي دو كشور ميتواند مورد توجه بيشتر محافل سياسي و نظامي دو كشور قرار گرفته و به واقعيت پيوندد.

دوم اينكه بايد گفت تشكيل ارتش مشترك بين دو كشور تركيه و جمهوري آذربايجان بي گمان با واكنش هايي داخلي در بين احزاب مخالف و همچنين برخي از مقامات باكو قرار ميگيرد . در اين بين اين طرح با توجه به دامنه حضور و نفوذ چندگانه تركيه در اين جمهوري بيش از آنكه روابطي برابر باشد افزايش حضور نظامي تركيه در آذربايجان را به دنبال دارد .بنابراين مخالفت هايي داخلي بيشتري با اين طرح انجام گيرد و عملا نيز اين طرح به سرانجام نرسد. چرا كه هر چند به گمان طراحان اين طرح مباني قانوني و حقوقي ايجاد اين نهاد نظامي با قانون اساسي کنوني آذربايجان متناقض نيست اما همچنان كه در مورد ايجاد پايگاه نظامي خارجي در اين كشور واكنش هاي زيادي و جود دارد مسلما اين امر نيز با مخالفت‌هايي در داخل پارلمان و...روبرو خواهد بود.

سوم اينكه اگر به اهداف تشكيل اين ارتش و وظايف اين ارتش مشترك نگاهي داشته باشيم آنچنان كه اعلام شده است هدف مبارزه با ترور و دفاع از منافع و اهداف مشترک هر دو کشور، مهم ترين آرمان اين ارتش خواهد بود.اما بايد دانست كه مهمترين هدف اين طرح به نوعي تقويت موازنه نظامي آذربايجان در مقابل ارمنستان است . در اين حال بي شك با توجه به حضور نظامي و پيوند استوار ارمنستان با روسيه باكو نيز در انديشه بهره گيري بيشتر از تركيه در هر گونه درگيري نظامي مجدد در قفقاز است.

آنچه مشخص است ترکيه با اين طرح مشترك حضور روز افزون امنيتي و نظامي در جمهوري آذربايجان خواهد يافت، اما در مقابل روابط خود را با ارمنستان و حتي روسيه وارد چالشهايي بيشتر خواهدكرد . در اين بين اگر به مخالفان منطقه اي و بين المللي اين امر هم نگاهي داشته باشيم مسلما ايران ،اتحاديه اروپا و قدرت هاي اروپايي و امريكا از اين امر چندان خشنود نيستند چرا كه اين ارتش مشترك عملا دامنه نفوذ چندگانه تركيه در جمهوري آذربايجان را افرايش خواهد داد.

ابتكار: به نام اولويت ها، به كام رانت خوارها
«به نام اولويت ها،به كام رانت خوارها» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سيد علي محقق است كه در آن مي‌خوانيد:

اين روزها ديگر به طور رسمي دلار در شهر با 4 نرخ ارائه مي‌شود. دلار دولتي و مرجع 1226 توماني همچنان روي كاغذ به واردكنندگان كالاهاي اساسي يعني اولويت‌هاي اول و دوم اختصاص دارد. نوعي ديگر از ارز نيز در اختيار مركز دولتي مبادلات ارزي است و به تناسب كشش بازار با نرخ حدودي 2500 تا 2600تومان به اولويت‌هاي سوم تا پنجم و شايد ششم و هفتم واردات داده مي‌شود.

مسافران، دانشجويان و سايرين نيز به قدر وسع خود مي‌توانند هر ازگاهي در صفهاي طولاني حدفاصل چهارراه استانبول تا ميدان فردوسي بايستند، تا در صورت امكان از صرافي‌هاي مجاز و مورد تاييد دولت ارز 2850 توماني تهيه كنند. در كنار اين سه نرخ دولتي، يك نرخ غير رسمي اما غول آسا نيز وجود دارد كه هرچند خارج از كنترل دولت است و در زير ميزهاي صرافي‌ها و در پياده روهاي فردوسي رد و بدل مي‌شود اما تعيين كننده ميزان اختلاف ميان نرخ ارز دريافتي تاجران و شبه تاجران از نرخ مبناي بازار است. نرخي كه گاهي 3200، گاه 3400 و هر ازگاهي هم 3600 تومان مي‌شود.

همين چند هفته پيش و با آغاز به كار مركز مبادلات ارزي، قرار بود تفاوت نرخ ارز مركز با بازار حداكثر 2 درصد باشد. اما حتي اين تفاوت به ظاهر 2 درصدي در عالم واقع آنچنان بالا و قابل توجه بوده است كه بسياري به واسطه ارتباط با دست اندركاران و يا حداقل رانت‌هاي اطلاعاتي در ذهن و خيال خود براي ورود به عرصه تجارت برپايه رانت وسوسه شده اند.

به عبارت ديگر در حال حاضر به نسبت نوع ارزهاي دريافتي از دولت، به صورت بالقوه هر تاجر در صورت دور زدن اهرم‌هاي نظارتي و يا بهره گيري از رانت‌هاي پشت پرده و رفاقت‌هاي مشكوك بسته به نوع ارز دريافتي، مي‌تواند روي هر دلار از 600 تا 2200 تومان اختلاف قيمت و به عبارت صحيح تر سود كند. هر كدام از اين سودهاي بالقوه براي هر تاجر و كاسب و شبه كاسب و شبه تاجري به اندازه كافي و براي اقتصاد متزلزل كشور ويران كننده است.

به خصوص اگر اين ارز به اسم واردات موادغذايي و دارو اخذ شود و صرف واردات كالاهاي لوكس با قيمت‌هايي دوبله گردد.

اگرچه در حرف، مسئولان اقتصاد كشور از نظارت كامل و بي عيب و نقص خود در توزيع ارز‌هاي دولتي سه گانه و ارائه به بازرگانان واقعي سخن مي‌گويند اما هنوز چند صباحي نگذشته كه چشمه‌هايي از سواستفاده و رانت خواري برخي نورچشمي‌ها از بازار مكاره ارز چند نرخي خبري در رسانه‌ها درج مي‌شود.

«رانت ارزي 20 هزار ميليارد توماني»،« وارادت 4 ميليون دلار عروسك چيني با استفاده از ارز 1226 توماني» و «واردات ميليون‌ها دلار خودروهاي لوكس با ارز مرجع » و شايعه «ورود چند ميليارد دلار سرمايه يك بانك به بازار ارز» تنها فقط بخشي از اظهار نظرهاي رسمي و نيمه رسمي در خصوص هجوم رانت خوارانِ ميلياردي به بازار ارز است.

همين هفته گذشته يك نماينده عضو کميسيون اقتصادي مجلس نهم در لفافه از رانت خواري ميلياردي بعضي‌ها سخن گفت. اين نماينده روحاني مجلس گفته است كه «در چهار ماه و نيم اول سال جاري 17 تا 25 ميليارد دلار ارز به نرخ مرجع در اختيار کساني قرار گرفت که رانت اقتصادي حدود 20 هزار ميليارد توماني برايشان ايجاد شد و اين مفسدان اقتصادي بايد شناسايي شوند.» وي تاکيد کرد که کالاهاي وارداتي با نرخ ارز مرجع به هيچ وجه وارد بازار نشد و اين شبه تاجران كه وي از آنان به عنوان مفسد اقتصادي نام برد « از دلار با نرخ مرجع براي واردات کالاهايي از جمله عروسك چيني! استفاده کردند که با نرخ دلار بازار آزاد به فروش رساندند و از اين راه سود زيادي به جيب زدند.»

علاوه بر اين يك نماينده ديگر مجلس كه عضو كميسيون برنامه، بودجه است و ظاهرا از پشت پرده‌هاي ديگر رانت خواري در بازار ارز اطلاعاتي دارد در گفت وگويي فاش كرد كه « رانتي كه در نرخ ارز مرجع 1226 توماني و نرخ ارز آزاد به وجود آمده است، باعث‌شده تا ميل به واردات بي رويه كالا افزايش يابد و واردات كالاهاي خارجي به كشور در عرض 6 ماهه نخست سال جاري با كل واردات سال گذشته برابري كند.»

اين نماينده اقتصادي مجلس در اظهارات خود از اعمال نفوذ‌هاي احتمالي در نحوه اولويت‌بندي كالاهاي مورد نياز براي استفاده از نرخ مرجع سخن گفته است.پيش از اين هم رئيس کميسيون اصل 90 هم از شائبه واردات ميليون‌ها دلار خودروهاي لوكس با ارز مرجع و يا ارز مركز مبادلات سخن گفته و برضرورت بازنگري در نحوه اولويت‌بندي تخصيص ارز در مركز مبادلات ارزي تاكيد كرد.گفته شده است كه واردات 70 تا 80 درصد خودروهاي لوكس به كشور از ابتداي سال جاري با ارز با نرخ مرجع صورت گرفته است.

در اين اوضاع بحراني و در شرايطي كه قرار است امور اقتصاد كشوربه شيوه مقاومتي و قناعتي اداره شود،

آنچه كه گفته شد فقط نشانه‌ها و اشاره‌هايي است به عوارض بي ثباتي اقتصاد، چند نرخي شدن ارز و مشتي از خروار از سوءاستفاده‌ها در شرايط بيمارگونه اقتصاد و بازارهاي پولي و مالي كشور. به طور قطع ابعاد رخنه رانت و آنچه كه در عالم واقع در مركز مبادلات ارزي، مركز ارائه ارز 1226 توماني و يا در پشت صحنه صرافي‌هاي مجاز براي ارائه ارز2850 توماني مي‌گذرد، بيش از موارد فاش شده است و اين محيط بيش از هر زمان ديگري به رصد و نظارت بوسيله دست‌هاي پاك نياز دارد.

در شرايطي كه حداقل بيش از نيمي از افراد جامعه در اثر بحران ارزي اخير قادر به تامين حداقل‌هاي زندگي خود نيستند،براي شهروندان، بسيارعصبي كننده و غير تحمل است وقتي بشنوند كسي يا كساني سهم خانوارهاي ايراني از غذا و دارو و ساير اولويت‌هاي كالايي را صرف سود اندوزي خود با ورود عروسك و خودرو و چه و چه نموده است.

به اعتقاد بسياري از اقتصاددانان و دست اندركاران بازار، رانت‌هاي ميلياردي كه عده اي معدود از شرايط پيش آمده براي اقتصاد و ارز در كشور نصيب مي‌برند علاوه بر سرقت از سهم معاش تك تك اعضاي جامعه نقشي تصاعدي نيز در افزايش قيمت ارز و سكه و طلا دارند كه با كنار هم قراردادن اين عوارض چند گانه مي‌توان ابعاد مهلك اين مفسده را بر زندگي 75 ميليون ايراني تجسم نمود.

حتي اگر فرض كنيم كه دولت چاره اي جز چهار نرخي كردن ارز نداشت، كه داشت، باز هم نه گناه شبه تاجران رانت خوار و نه گناه آنان كه در سطوح مختلف دولتي و مراكز عرضه ارزهاي مختلف فرصت را در اختيار رانت خواران قرار مي‌دهند، قابل بخشايش و اغماض نيست.

بيراه نيست اگر از نهادهاي نظارتي، امنيتي، انتظامي و قضايي انتظار داشته باشيم حداقل با اعمال قانون و استفاده از اهرم‌هاي در اختيار به جاي تعقيب و گريز با دلالان خرده پا در كوچه پس كوچه‌هاي خيابان فردوسي، در شرايط مبهم كنوني حداقل فضا را براي دانه درشت‌ها اقتصادي نا امن كنند...

ملت ما: نقش صادرات در افق اقتصاد
«نقش صادرات در افق اقتصاد» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم غلام محمد زارعي است كه در آن مي‌خوانيد:

مهم‌ترين موضوعي كه مي‌تواند به صادرات، بالندگي و نشاط دهد اين است كه ما به دنبال ايفاي نقش در اقتصاد جهاني باشيم و اهداف خود را بلند و بزرگ ترسيم كنيم. در مقابل هم طبيعي است اگر محدوديت‌هايي را ايجاد كنيم كه در عرصه اقتصاد جهاني نتوانيم حضور داشته باشيم صادرات ما نيز نمي‌تواند حضور داشته باشد و بالطبع صادرات با مشكلات جدي مواجه خواهد شد. مشكلاتي كه در كشور وجود دارد، ناشي از آن است كه ارزش پول ملي هر روز كاهش پيدا مي‌كند.

بارها گفتيم و باز هم مي‌گويیم تا زماني كه دولت در جهت تقويت و احياي پول ملي تلاش نكند هر كاري كند آب در هاون كوبيدن است. نوسانات ارزي بازار را دچار تشتت مي‌كند. يعني صادر‌كننده ممكن است روي يك پيش‌بيني حركت كند ولي دچار ضرر شود. هيچ‌وقت نمي‌خواهيم حتي پيش‌بيني‌ها به‌گونه‌اي باشد كه بخشي از جامعه به صورت آني بهره‌اي ببرند زيرا فاصله ايجاد مي‌كند، بلكه بايد آن‌قدر ريسك مناسب باشد كه هم توليد‌كننده، هم مصرف‌كننده و هم صادركننده و وارد‌كننده افق روشني را جلوي پاي خود ببينند.

صادر‌كنندگان به جهت اين‌كه در وارد كردن ارز و سرمايه در كشور نقش دارند و از جهت ديگر در توليد هم نقش دارند بايد به صورت جدي مورد توجه قرار گيرند. يك بخش مربوط به مجلس است كه بايد با وضع قوانين روان و شفاف مسئله صادرات را موردتوجه قرار دهد. دولت نيز بايد بخشنامه‌ها و ضوابطي كه مي‌گذارد در راستاي همين ضرورت به آن توجه كند

بخشي از مسائل دست‌وپاگير مربوط به صادرات، بحث موضوعات گمركي و قوانين مربوط به ورود و صدور كالا است. در اين بخش نيز دولت بايد توجه جدي معطوف كند. بخش ديگر حمايت‌هاي مالي در بخش بانكي است كه براي صاد‌ركنندگان امر مهمي است. همچنين حمايت‌هاي ديپلماتيك در بيرون از كشور براي صادر‌كنندگان به منظور دفاع از محصولات ايران مي‌تواند بسيار مهم باشد.

اگر به دنبال پاسخ به اين سوال باشيم كه كدام حوزه‌هاي توليدي بيش‌ترين پتانسيل صادراتي را دارند، بايد بگویيم كه ‌بخش كشاورزي، صنعت و فولاد اين ظرفيت را مي‌توانند ايجاد كنند. به‌شخصه معتقدم خودرو نيز مي‌تواند اين ظرفيت را در سال توليد ملي داشته باشد. در پايان نيز لازم به تاكيد مي‌بينم كه عنوان شود مجلس بايد با سازمان حمايت از مصرف‌كنندگان و توليد‌كنندگان تعاملي باشد كه اين تعامل موجب مي‌شود مشكلات دروني اين بخش شفاف شود.

آرمان: حلقه‌های گمشده در امر ازدواج
«حلقه‌های گمشده در امر ازدواج» عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم فرشته ولی‌مراد است كه در آن مي‌خوانيد:

مدتی است که بحث‌هایی مطرح می‌شود که به‌نوعی می‌توان آنها را مربوط به هم دانست. در این میان برخی افراد هم هستند که به موضوعاتی مثل تعدد زوجات، ازدواج موقت، هرم جمعیت، افزایش موالید، فساد و حتی تفکیک جنسیتی در دانشگاه و گاهی ارتباط دختر و پسر می‌پردازند در صورتی که اینها مباحث مستقلی هستند که در عمل به هم مربوطند ولی وقتی مطرح شده و به‌عنوان راهی جلوی پای مردم گذاشته می‌شوند باید به شکل مستقل مورد بررسی قرار گیرند.

در همه اظهارنظرها (جدا از نیت نظردهنده که می‌تواند خیر و به قصد حل مشکل باشد) یک اشکال اساسی وجود دارد که صرفا بر اساس اطلاعات و عقاید و سلایق شخصی است و مهم‌ترین اشکال این است که بر اساس تحقیقات کارشناسانه دانشگاهی نیست. تحقیقات به این معنی که بیابیم واقعیت چیست؟ مشکل کجاست و قرار است چگونه از پس حل مساله برآییم که کمترین آسیب را بخوریم و مشکل نیز حل شود.

در اظهارات اخیر پیرامون ازدواج موقت و مجدد نشان داده نشده که بر اساس کدام تحقیقات می‌گوییم که همسر دوم بگیرید تا بچه بیشتری به‌دنیا بیاورید. درصورتی که باید تحقیقات جامعی نیز انجام دهیم که کودکان حاصل از تعدد زوجات به چه مشکلاتی دچارند.

قرار نیست ما یک مشکل را حل کنیم و چند مشکل دیگر به‌وجود بیاوریم. وقتی فردی این‌طور می‌گوید که فرزند بیشتر با تعدد زوجات مرتبط است، نشان داده می‌شود تحقیقی که در این زمینه انجام شده جامع نبوده و یا اصلا تحقیقی صورت نگرفته است. می‌گویند بیشتر طلاق‌ها در سه سال اول زندگی رخ می‌دهد و بعد از سوی دیگر می‌گویند دانشجویان با زنان بیوه ازدواج کنند تا مسائل حل شود. وقتی این پیشنهاد داده می‌شود به‌نظر می‌رسد هدف از ازدواج فقط رفع نیازهای جسمی دیده شده و فرزندآوری.

در این میان حلقه‌های گمشده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد مساله از پشتوانه تحقیقی برخوردار نیست. درحالی که تحقیقات دانشگاهی بر اساس واقعیت‌های جامعه است اما این‌گونه اظهارنظرها در خود نوعی توهین به امر ازدواج و دانشجو و زن و مرد را هم دارد.

این نوع نگاه، ازدواج را در حد برآوردن نیازهای جنسی تنزل می‌دهد درصورتی که ازدواج در این خلاصه نمی‌شود. اگر قرار است مشکلات حل شود باید این نوع نگاه و نگرش‌ها تغییر کند. مثلا باید بررسی کرد که چرا بیشتر طلاق‌ها در سه سال اول زندگی مشترک اتفاق می‌افتد.

 به‌جای نگرش جنسیتی باید به ریشه‌یابی بیشتر مساله پرداخت. باید از اظهارنظرهای شخصی در این موارد پرهیز کرد و به‌جای معلول به علت‌ها پرداخت و اگر لازم است تحقیق‌ها بررسی شود و اگر نیست بخواهیم که انجام شود تا مشکل ریشه‌ای حل شود. باید ببینیم علت ازدواج‌گریزی در جامعه چیست و چرا سن ازدواج بالا رفته و چرا زوج‌ها تا سال‌ها پس از ازدواج فرزندی به دنیا نمی‌آورند.

پروسه ازدواج در حال حاضر امر آسانی نیست و جوان‌ها از آن فرار می‌کنند پس باید راه‌حلی برای آن پیدا کرد. اگر این مشکلات حل شود، شاید جوانان به شکل طبیعی ازدواج کنند و بچه‌دار هم بشوند. اما پیش از آن باید مسائل اقتصادی، خانوادگی و اجتماعی که مانع این امر است برطرف شود.

راه‌حل این نیست که از رسانه‌ها تنها به زنان بگوییم برای بچه‌دار شدن به این فکر نکنید که ممکن است دشواری‌هایی برایتان به همراه داشته باشد، این‌گونه اظهارنظرها گاه کارشناسی نیست و هرگز به فرزندآوری منجر نمی‌شود. خواهش می‌کنیم از افرادی که پست‌ها و تریبون‌ها را دراختیار دارند به‌جای نظرات شخصی به تحقیقات و نظرات کارشناسی توجه جدی کنند.

دنياي اقتصاد: سیاست‌های اقتصادی و حافظه تاریخی مردم
«سیاست‌های اقتصادی و حافظه تاریخی مردم» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مرتضی کاظمی است كه در آن مي‌خوانيد:

حافظه تاریخی مردم همیشه قوی نیست.

بسیاری اوقات مردم فراموش می‌کنند در گذشته، حتی گذشته نزدیک، چه اتفاق‌هايی افتاده و رسانه‌ها ناگزیرند برای کاهش خطاها به یادآوری تجربیات گذشته بپردازند. در این یادداشت به منظور یادآوری به حافظه عمومی مردم و جلوگیری از تکرار خطاها چند مورد از تجربیات اقتصادی مرور می‌شود.

یک - شرایط اقتصادی به تقویت این سوال کمک کرده است که آیا طرح موسوم به هدفمندی یارانه‌ها نیمه‌کاره خواهد ماند؟ در سال‌های گذشته پرسروصداترین طرح اقتصادی، هدفمندی یارانه‌ها بوده است. این تصور که این اقدام، ایده‌ای جدید برای حل مشکلی جدید بوده، صحیح نیست.

باید اذعان کرد که این اقدام ایده‌ای دنباله‌دار به منظور حل یک مشکل قدیمی بوده است. برای مشکل حذف یارانه‌ها راه‌حل‌هایی در گذشته ارائه شده بود و دولت‌های هفتم و هشتم از طریق افزایش تدریجی قیمت حامل‌های انرژی در حال حذف تدریجی یارانه‌ها بودند. این طرح در حال اجرا با تصویب طرح تثبیت قیمت‌ها متوقف شد.

یکی از خاطراتی که لازم است به حافظه عمومی مردم یادآوری شود تجربه طرح تثبیت قیمت‌ها در سال‌های پایانی دولت هشتم و به دلیل تصویب مجلس هفتم است. افزایش تدریجی قیمت‌ها به منظور حذف تدریجی یارانه‌ها مقداری از مسیر خود را طی کرده بود و در صورت ادامه یافتن، سه چهار سال بعد احتمالا مشکل یارانه‌ها را تا حدود زیادی حل می‌کرد.

سیاست حذف تدریجی یارانه‌ها به منظور جلوگیری از افزایش تورم در نیمه‌راه و توسط مجلس هفتم و پس از آن با همراهی دولت نهم متوقف شد؛ اما مدتی بعد هجوم تورم مهارگسیخته اذهان را به ارائه طرحی جدید به منظور جراحی مجدد اقتصاد رهنمون کرد. راه‌حل جدید موسوم به طرح هدفمندی یارانه‌ها مورد بی‌مهری کارشناسان اقتصادی قرار نگرفت، بلکه این بار کارشناسان اقتصادی تلاش کردند با همراهی سیاست‌گذاران دائما تحلیل‌ها و توصیه‌های خود را ارائه کنند.

شوک‌های ناشی از تورم و نوسانات ارزی در سال 1391 مشکلاتی به وجود آورد که نهایتا و متاسفانه این بیم وجود دارد که شاید طرح هدفمندی یارانه‌ها نیز نیمه‌کاره رها شود. باید به حافظه عمومی مردم یادآوری کرد، اگر راضی به یک عمل جراحی ساده نشوند باید این آمادگی را داشته باشند که در آینده با عمل جراحی سنگین‌تر مواجه شوند؛ همچنین از چنین تجربه‌ای درس بگیرند که هر چه عمل جراحی سنگین‌تر باشد ریسک سالم بیرون آمدن از اتاق عمل نیز بیشتر است.

دو- دیگر نکته‌ای که باید به حافظه عمومی مردم یادآوری شود، پیشنهادهايی است که در این سال‌ها کارشناسان اقتصادی درباره سیاست‌های ارزی ارائه کرده‌اند. در سال‌های گذشته بحث‌های زیادی درباره سیاست‌های ارزی در میان کارشناسان رد و بدل شده است.

غالب کارشناسان از عدم افزایش نرخ ارز متناسب با سطح تورم موجود در جامعه نگران بودند و این نگرانی وجود داشت که با توجه به عدم تحقق رشد اقتصادی مورد انتظار و همچنین عدم تحقق پیش‌نیازهای رشد اقتصادی، سیاست جلوگیری از تضعیف ارزش پول ملی چندان با واقعیات اقتصادی تطابق نداشته و چه بسا روزی منجر به دردسرهای بزرگ شود.

نهایتا و به دلایلی مختلف، شوک ارزی اتفاق افتاد. چه دلیل اشاره شده بر این شوک موثر باشد و چه نباشد در هر حال باید به حافظه عمومی ملت یادآوری کرد که کارشناسان اقتصادی هیچ گاه از پیگیری توصیه‌های علمی در ارتباط با سیاست ارزی غافل نبوده‌اند.

سه- تاثیر سرمایه اجتماعی بر اقتصاد یکی دیگر از نکاتی است که اقتصاددانان دائما تذکر داده‌‌اند. یادآوری این نکته به حافظه عمومی مردم نیز ضروری است. اعتماد عمومی‌‌ و مشارکت اجتماعی در افزایش بهره‌وری عوامل اقتصادی موثر است؛ بنابراين اگر اين تصور وجود دارد که در دنیای مدرن پدیده‌هایی (همچون آزادی دسترسی به اینترنت پرسرعت و به صورت خاص به ایمیل شخصی) دارای معایبی است، به این نکته نیز باید بیندیشند که خدشه‌دار شدن سرمایه اجتماعی می‌تواند ضررهایی بزرگ‌تر از آن معایب را برایشان رقم زند.

اقتصاددانان علاوه بر تاکید بر توصیه‌های صرفا اقتصادی از این تذکر غافل نشده‌اند که بی‌توجهی به تاثیر عوامل غیراقتصادی از جمله سرمایه اجتماعی نتایج نامطلوبی بر اصلاحات اقتصادی خواهد داشت. مطلب را با ذکر این نکته پایان دهم؛ امروز نیز مثل گذشته کارشناسان اقتصادی مورد سوال قرار می‌گیرند و به شوخی یا جدی، به نحوی این سوالات مطرح می‌شود که گویی در این سال‌ها کارشناسان اقتصادی از ارائه راهکارهای علمی دریغ ورزیده‌اند.

باید خاطر نشان کرد که خوشبختانه در سال‌های گذشته اگر چه بسیاری از کارشناسان اقتصادی از میدان‌های اجرایی کنار گذاشته شده‌اند، ولی از وظیفه خود غافل نشده و دائما توصیه‌های خود را ارائه کرده‌اند. این نکته نیز باید به حافظه عمومی مردم یادآوری شود.

گسترش صنعت: جایزه‌ای برای ارتقای لجستیک
«جایزه‌ای برای ارتقای لجستیک» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم دکتر مهدی فتح اله است كه در آن مي‌خوانيد:

امروزه بهره‌گیری از چارچوب‌هایی نظیر مدل‌های تعالی با نگرشی کل‌نگر یا ایجاد نظامی جامع برای ارزیابی زنجیره‌های تامین می‌تواند به‌عنوان ابزاری قوی برای شناخت نقاط قوت، زمینه‌های بهبود و اقدامات اصلاحی و بهبودهای مناسب به کار رود و سطح تعالی زنجیره تامین، اجزاء و فرآیندهای آن را در ابعاد مختلف مشخص کند.

در این راستا هدف اصلی و کلان طراحی جایزه ملی لجستیک، تشویق و هدایت واحدهای صنعتی و خدماتی کشور در جهت حرکت در مسیر تعالی فعالیت‌های لجستیکی است. این جهت‌گیری در نهایت منجر به افزایش بهره‌وری، کاهش قیمت تمام‌شده، کاهش زمان تحویل و افزایش سودآوری بنگاه‌های صنعتی و خدماتی خواهد شد.

«جایزه ملی لجستیک» به‌عنوان راهکاری موثر و حائز اهمیت در ارتقا و پیشبرد لجستیک کشور است. همانگونه که مخاطبان این نوشتار مستحضرند، امروزه شاهد برگزاری جایزه‌های مختلفی اعم از مدل‌های تعالی، جایزه ملی بهره‌وری، جایزه ملی کیفیت، جایزه ملی کاهش قیمت تمام‌شده و امثال این‌ها در کشورهای مختلف از‌جمله ایران هستیم.

این جوایز که در جهت ایجاد انگیزه در جامعه مخاطبان خود برای بهبود عملکردهای ‌خود در حوزه موردنظر و ایجاد رقابت سالم بین بنگاه‌های اقتصادی شکل گرفته است، به‌عنوان ابزاری قوی برای شناخت نقاط قوت، زمینه‌های بهبود و اقدامات اصلاحی و بهبودهای مناسب در حوزه تخصصی خود به کار رفته و سطح تعالی اجزاء و فرآیندهای آن را در ابعاد مختلف مشخص می‌کند.

سابقه اعطای جوایز ملی در عصر کنونی به دهه ۱۹۵۰ و کشور ژاپن برمی‌گردد که در آن مدلی برای تعالی سازمان‌های ژاپنی ارائه شد که مبنای اعطای جایزه دمینگ (معروف‌ترین جایزه در حوزه کیفیت) قرار گرفته است.

پس از مشخص شدن نقش بارز مدل تعالی دمینگ در رشد و توسعه بنگاه‌های اقتصادی ژاپن، در دهه ۱۹۸۰ و در کشور آمریکا جایزه ملی کیفیت مالکولم بالدریج بر مبنای مدل تعالی سازمانی مالکولم ‌بالدریج با هدف شناسایی میزان دستیابی سازمان‌های آمریکایی به کیفیت عملکرد و رشد آگاهی آنان به اهمیت کیفیت و برتری عملکرد تحت یک قالب رقابتی، ایجاد شد. در دهه ۱۹۹۰ و به دنبال تاسیس بنیاد مدیریت کیفیت اروپا، مدل تعالی سازمانی EFQM  جهت ارزیابی سازمان‌های اروپایی و برگزاری جایزه تعالی اروپا طراحی شد. به دنبال توفیقی که این مدل‌ها در رقابتی کردن صنایع و ارتقای عملکرد سازمان‌ها داشتند، کشورهای مختلف جهان اقدام به ایجاد مدل‌های تعالی سازمانی مخصوص کشور خود کردند. هم‌اکنون بیش از ۷۰ مدل تعالی ملی و ۹۰ جایزه کیفیت در جهان وجود دارد که بیشتر برگرفته از مدل‌های TQM، مالکولم بالدریج یا EFQM هستند.

وضعیت کنونی فضای کسب‌وکار کشورمان و همچنین تاثیر مستقیم و سهم قابل‌توجه هزینه‌های لجستیکی بر قیمت تمام‌شده محصول که در برخی صنایع تا ۳۰ درصد از هزینه‌های تحویل را شامل می‌شود؛ باعث اهمیت یافتن بیش از پیش موضوع لجستیک برای صاحبان بنگاه‌های اقتصادی در کشورمان، به‌خصوص پس از هدفمند شدن یارانه‌ها و مطرح شدن نهضت کاهش قیمت تمام‌شده، شده است.

در شرایط کنونی، تدبیر و تصمیم‌سازی برای بهبود عملکرد لجستیکی در کشورمان کاملا ضروریست و نیاز صنایع و کسب‌وکارهای مختلف به برگزاری جایزه‌ای تحت عنوان «جایزه ملی لجستیک» به‌عنوان یکی از راهکارهای بهبود عملکرد لجستیکی و ایجاد رقابت سالم بین بنگاه‌های اقتصادی کاملا احساس می‌شود. هدف اصلی و کلان «جایزه ملی لجستیک»، تشویق و هدایت واحدهای صنعتی و خدماتی کشور در جهت حرکت در مسیر تعالی فعالیت‌های لجستیکی است.

این جهت‌گیری در نهایت منجر به افزایش بهره‌وری، کاهش قیمت تمام‌شده، کاهش زمان تحویل و افزایش سودآوری بنگاه‌های صنعتی و خدماتی خواهد شد. ضمن این‌که منجر به تشویق سرمایه‌گذاران در شکل‌دهی شرکت‌های تخصصی ارائه‌دهنده خدمات لجستیکی که با نام شرکت‌های لجستیکی طرف سوم (PL3) شهرت یافته‌اند خواهد شد. برخی دیگر از مزایایی «جایزه ملی لجستیک» می‌توان  به فراهم‌سازی امکان کمی‌سازی و مقایسه توان لجستیکی صنایع مختلف کشور با سایر کشورهای پیشرو؛ ایجاد فضای مناسب جهت الگوبرداری (Benchmarking) لجستیکی در بین واحدهای صنعتی؛ کمک به بنگاه‌های کسب‌وکار کشور در طراحی و ایجاد فرآیندها، ساختار و مدل مناسب ارتقای لجستیکی خود و افزایش رقابت‌پذیری زنجیره‌های تامین و صنایع مختلف اشاره کرد.

همچنین جایزه ملی لجستیک باعث افزایش چابکی زنجیره‌های تامین؛ کمک به کاهش هزینه‌های لجستیکی، کاهش قیمت تمام‌شده و در نتیجه افزایش رضایت ملی؛ الگوسازی در راستای افزایش توانمندی لجستیکی صنایع مختلف و تقدیر و تشویق واحدهای صنعتی و خدماتی برتر براساس معیارهای «جایزه ملی لجستیک» می‌شود.

مخاطبان و به‌عبارتی جامعه هدف این جایزه که می‌توانند برای دریافت آن اقدام کنند، طیف گسترده‌ای از دست‌اندرکاران و کسب‌وکارهای فعال در حوزه لجستیک (چه کسب‌وکارهایی که به امور لجستیکی می‌پردازند و چه کسب‌وکارهایی که امور لجستیکی دریافت می‌کنند) در ایران هستند. این طیف از دستگاه‌های دولتی، متقاضیان خدمات لجستیکی، ارائه‌دهندگان خدمات لجستیکی تا دانشگاه‌ها و مؤسسات تحقیقاتی حوزه لجستیک را شامل می‌شود.

با این توصیفات و درک اهمیت و جایگاه «جایزه ملی لجستیک» در کشورمان، انجمن لجستیک ایران (به‌عنوان انجمن علمی متولی لجستیک در کشور) برآن است تا نخستین دوره جایزه ملی لجستیک را در آذر امسال برگزار کند. این مهم که با همکاری موسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی انجام خواهد پذیرفت به‌عنوان نقطه عطفی در تحول لجستیک کشور محسوب شده و پیش‌بینی می‌شود که مورد توجه و استقبال هم بخش دولتی و هم بخش خصوصی قرار گیرد.

منبع: جام جم
bato-adv
مجله خواندنی ها